تبیان، دستیار زندگی
ابدزاده این همه تمرین های مختلف ؛ خسته ات نمی كند؟ نه ، هر روز صبح با امیر( پسرم ) می آیم مجموعه انقلاب تمرین بدنسازی می كنم . بعد هم تنیس و بدمینتون بازی می كنم. چون پس از آن بیماری ، سرعت دید چشم راستم یك مقدار پایین آمده و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلم می خواهد پسرم بازیكن بزرگی شود


- آقای عابدزاده این همه تمرین های مختلف ؛ خسته ات نمی كند؟

نه ، هر روز صبح با امیر( پسرم ) می آیم مجموعه انقلاب تمرین بدنسازی می كنم . بعد هم تنیس و بدمینتون بازی می كنم. چون پس از آن بیماری ، سرعت دید چشم راستم یك مقدار پایین آمده و ورزشهایی مثل بدمینتون و تنیس كمك می كند تا این وضعیت بهتر بشود.

- از دوران بیماری ، چیزی در ذهنت مانده است ؟

خودم آنقدرها یادم نیست، ولی بیشتر روزنامه های آن موقع را دارم . عكسهایش را هم دیدم. یك سری فیلم هم بدستم رسیده است. خیلی وقتها كه در خانه هستم ، می نشینم و همه اینها را نگاه می كنم چون چیز زیادی در ذهنم نمانده . می گویند پنج ، شش روز هیچی نمی فهمیدم، ولی 17 روز بعد كه از بیمارستان مرخص شدم حالم خیلی بهتر بود.

- وقتی فیلمها را نگاه می كنی ، باورت می شود كسی كه روی تخت بیمارستان خوابیده خودت هستی ؟

نه باور نمی كنم ، نه تنها من ، هیچ كس نمی تواند ای مساله را پیش بینی كند . هر كس هم بگوید كه می تواند ، مطمئن باشید كه دروغ می گوید چون تمام این مسائل فقط دست خداست.

- هیچ تصویری از آن روزها در ذهنت نمانده است؟

یادم هست روز هشتم یا نهم بستری شدنم در بیمارستان بود. با كمك پرستارها راه می رفتم كه یكدفعه رفتم كنار پنجره ، مردم را دیدم كه جلوی در بیمارستان جمع شده اند. آن لحظه تنها كاری كه می توانستم بكنم این بود كه برایشان دست تكان بدهم ؛ البته این تصاویر را فقط یادم هست . 40 روز پس از این كه از بیمارستان مرخص شدم رفتم باشگاه سایپا پیش آقای صالحی ( مدیر عامل سایپا) دیدم یك فیلم از من درست كردند كه در این فیلم تكه هایی از تمام بازیهای مهمی كه من انجام داده بودم ، وجود داشت. همین طور كه داشتم صحنه های بازیهایم را نگاه می كردم فیلم رفت روی صحنه هایی كه در بیمارستان بودم. یك لحظه دست و پایم بی حس شد. پس از آن نزدیك 2 ساعت حالم بد بود، اصلاً نمی توانستم باور كنم . آن موقع بود كه كاملاً فهمیدم چه اتفاقاتی برایم افتاده است.

- دوره آخری كه در پرسپولیس بودی ، اتفاقات زیادی برایت افتاد ، حتی خیلی از همبازی هایت پشتت را خالی كردند ؛ ولی وقتی آن اتفاق برایت افتاد، برخوردها عوض شد. این دو گانگی ها آزارت نمی دهد؟

من به قضیه از یك دید دیگر نگاه می كنم . الان با هیچ كس كاری ندارم . پس از آن دوره بیماری باید كار خودم را بكنم.

- رابطه ات با بچه های دیگر چطور است؟

قبلاً هم گفتم كه الان من كاری به كار كسی ندارم . آنها دنبال كار خودشان هستند ، من هم دنبال كار خودم ، بعضی وقتها موقع تمرین خیلی هایشان را می بینم كه می آیند سلام و علیك می كنند و می روند .

- می خواهی مربی پرسپولیس بشوی ؟

مربی پرسپولیس كه انتخاب شده است . راجع به این جور حرفهایی هم كه می زنند ، شما خودتان همه چیز را می دانید . پس فكر نمی كنم نیاز باشد كه من چیزی بگویم.

- خودت فكر می كنی احمدرضای پیش از بیماری با احمدرضای پس از بیماری چه تفاوتی كرده است؟

این را نمی دانم ، باید از اطرافیانم بپرسید ؛ اما از نظر جسمی خیلی تغییر كرده ام. پیش از این كه این اتفاق پیش بیاید وزنم دقیقاً 97 كیلو بود. ورزشهای خیلی سنگینی می كردم و بدنم كاملاً آماده بود؛ اما پس از این اتفاق وقتی رفتم وزنم را كشیدم ، دیدم شده ام 80 كیلو یعنی دقیقاً 17 كیلو وزن كم كرده ام . پس از این كه از بیمارستان مرخص شدم خیلی تمرین كردم تا این كمبود را به نوعی جبران كنم . الان 90 كیلو هستم و هر كاری می كنم این 7 كیلو را هم كامل كنم نمی شود .

- اطرافیانت می گویند خیلی آرامتر شده ای ؟

خب این اتفاق برای هر كسی بیفتد ، همین طوری می شود. من هم از این قاعده مستثنی نیستم.

- بحثی كه همیشه راجع به تو مطرح بوده این است كه هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی تمرین و ورزش را كنار نگذاشتی . دوست دارم بدانم این انگیزه از كجا ناشی شده است؟

من هر جایی باشم ورزش می كنم . حتی الان كه مدام در رفت و آمد هستم و به شهرهای مختلف می روم ، ورزش می كنم . بعضی وقتها بود كه سالن ورزشی پیدا نكردم ، اما یك جای معمولی ایستاده ام و ورزش كرده ام. هیچ وقت نمی توانم بدون ورزش زندگی كنم .

- چرا ؟

نمی دانم . احساس می كنم اگر ورزش نكنم نمی توانم راحت زندگی كنم چون از اول هم زیاد اهل خواب و استراحت نبوده ام .

- فكر می كنی این ورزش كردن مداوم ، تا كی ادامه داشته باشد ؟

من می خواهم آنقدر ورزش كنم كه این مریضی تمام بشود و دست از سرم بردارد. حالا یا این اتفاق می افتد یا بیماری می ماند و باید یك جوری با آن بسازم.

- آن زمان كه در پرسپولیس و تیم ملی بودی همه می گفتند وقتی عابدزاده در دروازه است ما از چیزی نمی ترسیم . تو كه وزنه روحی بزرگ تیم بودی تا حالا چیزی بوده كه در بازی از آن بترسی ؟

( یك مقدارفكر می كند ) نه ، تا حالا از چیزی نترسیده ام. من بازیهای خیلی سختی را پشت سر گذاشته ام. در بازیهای آسیایی كه در امارات برگزار می شد در آن شرایط به كل تیم روحیه می دادم. بازی با عربستان 2 پنالتی گرفتم ، ولی تیم باخت . بعد رفتیم بازی با كویت ، دقیقاً یادم هست كه در آن بازی 3 تا پنالتی گرفتم و تیم ایران سوم شد .

- از بازیهایی كه انجام دادی چه چیزهای دیگری در ذهنت مانده است؟

سال 1990 در ذهنم هست. بازیها در پكن برگزار می شد ما هم 5 تا بازی داشتیم . باید با تیم كره بازی می كردیم كه اگر آن بازی را می باختیم می رفتیم برای سوم ، چهارمی. آن زمان هم كره ، بهترین بازیكن ها را داشت بازی در 90 دقیقه صفر ، صفر تمام شد و كشیده شد به وقت اضافی كه خدا بیامرز سیروس ( قایقران ) یك گل زد و ما بردیم. رفتیم فینال با كره شمالی . آنجا درست یادم نیست كه چند تا پنالتی گرفتم ولی فكر می كنم 2 تا پنالتی گرفتم و تیم قهرمان شد.

- به نظر می آید كه مرحوم قایقران را خیلی دوست داشتی ؟

سیروس بهترین فوتبالیستی بود كه در طول زندگی ام دیدم. اصلاً آدم عجیبی بود. راجع به تمام زندگی ام با او صحبت می كردم. الان هم هر وقت می روم انزلی حتماً یك سر می روم پیشش و با او صحبت می كنم ، شاید الان حضور نداشته باشد ولی روحش هنوز زنده است و همه چیز را می بیند .

- فوتبال حرفه ای مان را دنبال می كنی؟

آره ، سپاهان قهرمان لیگ شد و ذوب آهن هم قهرمان جام حذفی ، هر دو هم از اصفهان بودند.

- حالا راستش را بگو ، دوست داشتی سپاهان قهرمان بشود یا پرسپولیس ؟

برای من هیچ فرقی نداشت ، هر تیمی كه خوب بازی كند برای من قابل احترام است.

- شنیده ایم مقدمات حضورت در پرسپولیس فراهم شده ؟

البته مسؤولان پرسپولیس ، صحبتهایی برای حضورم در كادر تیم كرده اند كه هنوز هیچ چیز قطعی نشده اما بزودی این موضوع روشن خواهد شد. آنهاحاضر شده اند تمام هزینه ها را بپردازند تا فقط من در كنار پرسپولیس باشم . مانده توافق من با باشگاه و نظر كادر فنی .

- پس قضیه حضور در استقلال اهواز و الوصل امارات هم منتفی شد؟

استقلال اهواز كه به طور كلی منتفی شد، اما در خصوص الوصل ، صحبتهایی كه شد اصلاً درباره مربیگری نبود . مسئوولان الوصل در سفری كه چند وقت پیش به تهران داشتند از من دعوت كردند در جشنی كه اواخر شهریورماه امسال در باشگاه الوصل برگزار می شود شركت كنم ، دعوتنامه دادند كه من هم قبول كردم.

- روی پسرت امیر خیلی كار می كنی . می خواهی مثل خودت بشود ؟

با امیر خیلی تمرین می كنم . می خواهم در زمان خودش ، ورزشكاری كامل بشود و مطمئن هستم این اتفاق در آینده خیلی نزدیك به وقوع خواهد پیوست .

- پس منتظر باشیم كه امیر دستكش های پدرش را بگیرد؟

حتماً ، اگر همین طوری ادامه بدهد در آینده یك دروازه بان بزرگ خواهد شد ، همین حالا از خود من هم آماده تر است.

- و آرزویی كه در ذهنت كمرنگ شده باشد ؟

نه ، هیچ چیز . تا به حال هر جایی كه رفتم بجز محبت هیچ چیزی از مردم ندیده ام. الان هم همه می گویند چقدر از مردم تشكر می كنی ؟ ولی من باید همه اینها را بگویم چون مردم برای سلامتی ام دعا كردند و چه چیزی بالاتر از این كه مردم تو را دوست داشته باشند ؟ این یعنی بزرگترین عشق زندگی یك آدم . به همین علت دارم همه تلاش خودم را می كنم كه اگر توانستم یك سال دیگر بازی كنم ، اگر هم نشد كه .... هر چه خدا بخواهد.