تبیان، دستیار زندگی

پرسش و رویش (۱)

پاسخگوی شبهات دینی

چگونه می توان گفت که قیام حضرت امام حسین (ع) برای انجام امر به معروف بود در حالی که یکی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عبارت از ایمنی از خطر است؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
 پاسخگوی شبهات دینی
مقدمه: پرسش، کلید دانش و آموزش است و به همین جهت، استاد شهید مطهری با آنکه دوران معاصر را از نظر دینى و مذهبى، به ویژه برای نسل جوان، "عصر اضطراب و دودلى و بحران" می نامد ولی
در پاسخ به این پرسش که "آیا باید از این شك و تردیدها و پرس‏وجوها- كه گاهى به حد افراط مى‏رسد- متأسف و ناراحت بود؟"، می نویسد: به عقیده من هیچ‏گونه ناراحتى ندارد؛ شك، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شك، معبر خوب و لازمى است هرچند منزل و توقفگاه نامناسبى است. (مجموعه آثار شهید مطهری (عدل الهى)، ج‏1، ص 37.)
گفتنی است که پرسش های دینی را اگر بدرستی پاسخ دهیم نه تنها سبب ریزش نمی شود، بلکه رویش نیز به بار می آورد. در مجموعه مباحث پرسش و رویش، پرسش هایی را مطرح می کنیم که در آغاز به نظر می رسد چالش ساز است ولی به تدریج معلوم می شود که فرصت آفرین است؛ فرصتی سبز برای رویش.
این پرسشها را به مناسبت ایام محرم و صفر از مباحث عاشورایی آغاز می کنیم و ان شاء الله در ادامه به سایر مباحث نیز خواهیم پرداخت.

پرسش و رویش (1)

پرسش: چگونه می توان گفت که قیام حضرت امام حسین (ع) برای انجام امر به معروف بود در حالی که یکی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عبارت از ایمنی از خطر است؟!
پاسخ: پرسشگر محترم پنداشته است که شرط ایمنی از ضرر، مطلق و بدون قید و شرط است! در حالی که چنین نیست. ایشان همچنین به وظیفه سنگین رهبران الهی در پاسداری از گوهر ایمان مردم، توجه نکرده است. از سوی دیگر ضرر شخصی، قابل گذشت است ولی ضرر دینی، بخشیدنی نیست. و سرانجام، اگر بدانیم که شرط ایمنی از ضرر، وابسته به مقدار اهمیت موضوع امر به معروف و نهی از منکر است، مشکل حلّ می شود.

پاسخ استاد مطهری:

استاد شهید مطهری برای پاسخ به این پرسش، مطالب ارزشمندی مطرح کرده (مجموعه آثار استاد شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، ج‏17، ص 265- 271.) که می توان آن را در چند نکته خلاصه کرد:
نکته اول: اصلى در اسلام و حدیث نبوى است كه بر طبق آن همه علماى اسلام نظر مى‏دهند و آن اینكه پیغمبر اكرم فرمود: «اذَا اجْتَمَعَتْ حُرْمَتانِ تُرِكَتِ الصُّغْرى لِلْكُبْرى‏» اگر دو ارزش، دو امر محترم در اسلام با یكدیگر اجتماع پیدا كنند یعنى تزاحم پیدا كنند، باید كوچكتر را رها كنید، بزرگتر را بگیرید. این مطلب مثالهاى خیلى واضحى دارد. مثال معروفى كه ذكر مى‏كنند این است: وارد زمین غصبى شدن حرام است. اگر شما دیدید در یك زمین غصبى، یك انسان و حتى یك حیوان و نفس محترمى در آب افتاده و دارد غرق مى‏شود، چه باید بكنید؟ یا باید پا روى زمین غصبى بگذارید- كه این فى حد ذاته حرام است- و بروید او را نجات بدهید، یا به خاطر اینكه به زمین غصبى وارد نشوید سر جایتان بایستید تا آن نفس محترم هلاك شود. اینجا چه باید كرد؟ ... شما اگر بناست از این دو احترام یكى را فداى دیگرى كنید، باید مال را فداى جان كنید، و در آن وقت اگر وارد زمین غصبى شوید نه تنها گناهى مرتكب نشده‏اید بلكه ثوابى مرتكب شده‏اید، اطاعتى كرده‏اید.

نکته دوم:

در باب امر به معروف و نهى از منكر، این مسأله مطرح است كه مرز این كار كجاست؟ ... اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم ضررى به حیثیت و آبروى من مى‏رسد، به من فحش مى‏دهند، مرا كتك مى‏زنند، آبرویم را مى‏برند، به من تهمتها مى‏زنند، بكنم یا نه؟ اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم جانم در خطر قرار مى‏گیرد، كشته مى‏شوم، بكنم یا نكنم؟ اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم علاوه بر خودم جان عزیزانم در خطر است، خاندانم هم به اسارت مى‏رود، بكنم یا نكنم؟ ...

نظریه اول: بى‏ضرر بودن‏:

بعضى از علماى اسلام مى‏گویند: مرز امر به معروف و نهى از منكر، بى‏ضررى است نه بى‏مفسده‏اى، ضررى به جان یا مال یا آبرویت نرسد؛ یعنى اگر پاى ضرر به اینها در میان بود، امر به معروف و نهى از منكر را رها كن! آن، كوچكتر از این است كه با احترام جان یا آبرو یا بدن برابرى كند! اینها ارزش امر به معروف و نهى از منكر را پایین مى‏آورند!
نظریه دوم: بستگى به موضوع آن دارد.
ارزش امر به معروف و نهى از منكر بالاتر از اینهاست، البته با توجه به موردش. ببین امر به معروف و نهى از منكر را براى چه مى‏خواهى بكنى؟ در چه موضوعى مى‏خواهى امر به معروف و نهى از منكر كنى؟ یك وقت موضوع امر به معروف و نهى از منكر موضوع كوچكى است. مثلًا كسى كوچه را كثیف مى‏كند، پوست خربزه را مى‏اندازد در كوچه، نباید بیندازد. شما اینجا باید نهى از منكر كنید، باید او را ارشاد و هدایت كنید، باید به او بگویید این كار را نكن، درست نیست. حالا اگر شما براى نهى از منكر كردن در چنین مسأله‏اى، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانید او یك فحش ناموسى به شما مى‏دهد، در این صورت این كار آن قدر ارزش ندارد كه شما یك فحش ناموسى بشنوید. یك وقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر، موضوعى است كه اسلام براى آن اهمیتى بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. مى‏بینید قرآن به خطر افتاده است، تمام دسیسه بازى‏ها براى این است كه با قرآن مبارزه شود، وضعیت در سرحدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآنى است، در سرحدّ به خطر افتادن عدالت است، ... یا آنجا كه مسأله‏اى نظیر وحدت اسلامى در خطر است، كه اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنایت و حساسیت دارد و به وحدت مسلمین اهمیت مى‏دهد، مى‏فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» دست دشمن را مى‏بینى، دسیسه دشمن را مى‏بینى كه دائماً میان مسلمین تفرقه‏اندازى مى‏كند؛ آیا در اینجا مى‏گویى امر به معروف نكن، حرف نزن، نهى از منكر نكن، كه اگر این را بگویم جانم در خطر است، آبرویم در خطر است، اجتماع نمى‏پسندد؟!

نکته سوم:

همان‏طور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش نهضت حسینى را بالا برد، نهضت حسینى نیز ارزش امر به معروف و نهى از منكر را بالا برد چون حسین بن على فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جایى مى‏رسد كه مال و آبروى خودش را باید فدا كند. ... أبا عبد اللَّه علیه السلام در چنین جریانى ثابت كرد كه به خاطر امر به معروف و نهى از منكر، به خاطر این اصل اسلامى مى‏توان جان داد، عزیزان داد، مال و ثروت داد، ملامت مردم را خرید و كشید. چه كسى توانسته است در دنیا به اندازه حسین بن على به اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش بدهد؟ معنى نهضت حسینى این است كه امر به معروف و نهى از منكر آن قدر بالاست كه تا این حد در راه آن مى‏توان فداكارى كرد.
نکته چهارم: فرق است بین ترتّب مفسده براى اسلام و ضرر شخصى‏
نهى از منكر مرز مى‏شناسد؟ خیر، مرز نمى‏شناسد. بله مفسده مى‏شناسد؛ یعنى اینکه امر به معروف و نهى از منكر مشروط به عدم مفسده است، درست است. ولى مرز امر به معروف و نهى از منكر ضرر شخصى نیست به دلیل اینكه حسین بن على نپذیرفت. ... أبا عبد اللَّه در بین راه، در مواقع متعدد به اصل امر به معروف تمسّك مى‏كند، و مخصوصاً در این مواقع اسمى از اصل دعوت و اصل بیعت نمى‏برد. ... در چنین شرایطى از جان باید گذشت. یعنى امر به معروف و نهى از منكر این قدر ارزش دارد.

پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:

استاد آیت الله آقا مجتبی تهرانی نیز در پاسخ به پرسش مذکور مباحث ارزنده ای مطرح کرده است (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 64- 126.) که می توان آن را در چند نکته خلاصه کرد:

نکته اول:

حرکت امام حسین (علیه‏السلام)، مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. در باب امر به معروف و نهی از منکر شرایط چهارگانه‏ای مطرح است که یکی از آن شرایط، شرط «ایمنی از ضرر» است.
ایمنی از ضرر شرط وجوب­ امر به معروف و نهی ازمنکر است؛ آمر به معروف و ناهی از منکر چه نسبت به خودش، چه نسبت به نزدیکان و بستگانش، نباید خوف از ضرر داشته باشد؛ چه ضرر جانی، چه عِرضی، چه مالی، چه حالی و چه استقبالی. به‏طور کلّی خوف ضرر نباید باشد. یعنی اگر احتمال عُقلایی ضرر داد، دیگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. امام حسین(علیه‏السلام) طبق آنچه که مستفیضاً یا متواتراً نقل شده، در مقاطع مختلف گفتند سرانجام این حرکت شهادت است و این یعنی ضرر جانی. ... پاسخ این است: شرط «ایمنی از ضرر» مطلق نیست.
نکته دوم: فعل معصوم حجّت است. امام حسین (علیه‏السلام) نه تنها شرط ایمنی از ضرر را به این معنا و به‏طور مطلق ملاحظه نكرد، بلکه وجود ضرر را رسماً اعلام کرد؛ آن هم ضرر جانی. اگر یک فقیه روی این مسأله فکر کند، نمی­تواند منکر شود كه حضرت در جایی كه وقوع ضرر قطعی بود، باز هم حرکت كرد و فرمود من دارم امر به معروف و نهی از منکر می­کنم. اگر «ایمنی از ضرر» به‏طور مطلق شرط بود، حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‏کردند. بنابر این از همین فعل معصوم که در فقه حجّت است، معلوم می­شود این‏طور نیست كه ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط باشد.

نکته سوم:

در علم اصول بحثی داریم در باب «ملاکات احکام» که مثلاً اگر دو مسأله با هم برخورد کردند و تزاحمی بین آنها به وجود آمد، كدام را باید پیش انداخت و به كدام باید عمل كرد. در آنجا ملاکات احکام را با هم می­سنجند و بحث «اَهمّ و مهم» را مطرح می­کنند و ملاک اَهمّ را می­گیرند و مهم را کنار می­گذارند. در اینجا هم باید دید ملاك اشتراط ایمنی از ضرر چیست؛ از آن طرف هم باید ملاك وجوب امر به معروف و نهی از منکر را یافت و بعد باید این دو ملاک را با هم مقایسه کرد. فرض کنید یک مسلمان یا یک پیغمبر را دارند می­کشند؛ در اینجا بنده اگر بخواهم بروم و نهی از منکر کنم و نگذارم كه او را بکشند، آنها به من ضرر مالی می­زنند و مثلاً چند هزار تومان از من می‏گیرند. یعنی این نهی از منکر برای من ضرر مالی دارد؛ حتّی ممكن است این ضرر مالی مُعتدٌّ به و قابل توجه هم باشد. مثلاً این پول برای من خیلی ارزش دارد و یا من خیلی پول‏دار نیستیم و وضع مالی‏ام خوب نیست. لذا اگر این چند هزار تومان را از من بگیرند، نزدیك است كه مُفلس شوم. در این شرایط آیا می‏توان گفت که نباید نهی از منکر کنم؟! آیا می‏شود گفت که چون یکی از شرایط وجوب نهی از منکر «ایمنی از ضرر» است و ضرر هم اَعمّ از ضرر جانی و مالی و عِرضی است، در اینجا این شرط وجود ندارد؟! آیا هر ضرری به طور مطلق مانع از نهی از منكر می­شود؟! کدام فقیه چنین حرفی می­زند؟!
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه