تبیان، دستیار زندگی

نوجوان تراز عاشورا

عروسی؛ وصله ناجور تاریخی کربلا

از همه رده های سنّی در صحنه عاشورای حسینی حضور داشته که هرکدامشان، همانند ستاره ای درخشان، آسمان قیام حسینی را زینت داده و پیروان سالار شهیدان را الگو شده اند. حضرت قاسم ابن حسن(علیهما السلام) نوجوانی کم سنّ و سال است که غربت عموی عزیزش را تاب نیاورده و با شرحی عجیب و غریب، راهی میدان می شود و در آخرین لحظات عموی خود را از میانه میدان صدا می زند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محسن رفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 محسن رفیعی وردنجانی- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

قاسم بن حسن، کربلا، عاشورا، امام حسین علیه السلام

کربلا و قاسم شناسی


با  سن کمی که برای یادگار امام مجتبی(علیه السلام) یعنی حضرت قاسم نقل شده است، قطعاً نباید تاریخچه منقول مفصّلی از زندگی کوتاه ولی پرفروغ ایشان انتظار داشته باشیم. اکثر قریب به اتّفاق نقل های تاریخی که در مورد حضرت قاسم(علیه السلام) به دست ما رسیده است تنها مربوط به عاشوراست و نحوه کارزار و شهادت ایشان را در بر می گیرد. امّا همین اندک نیز، به خوبی پرده از اوج معرفت، درایت، بصیرت و شجاعت یادگار امام مجتبی(علیه السلام) بر می دارد. امام سجّاد(علیه السلام) از جمله وقایع شب عاشورا را اینگونه بیان می کنند: فَقَالَ لَهُ القَاسِمُ...: یَا عَمّ! و أنَا أُقتَلُ؟ فَأَشفَقَ عَلَیهِ، ثُمَّ قَال عَلَیهِ السَّلَامُ: یَابنَ أَخِی! کَیفَ المَوتُ عِندَکَ؟ قَالَ: یَا عَمّ! أَحلَی مِنَ العَسَلِ! قَالَ: إی وَ اللّهِ فَذَلِکَ أَحلَی؛ قاسم گفت: عموجان! آیا من کشته می شوم؟ حسین(علیه السلام) با او مهربانی کرد و فرمود : «ای برادرزاده! مرگ در نظرت چگونه است؟» گفت: عمو جان! شیرین تر از عسل. فرمود: «آری. به خدا سوگند، شیرین تر است.» (الهدایة الکبری، ص 204( جمله ای که امام حسین(علیه السلام) درتأکید و تأیید او می فرمایند، به خوبی انطباق دقیق معرفتی او با منطق و راه امام حسین(علیه السلام) را نشان می دهد؛ و اینکه حتّی در اوان جوانی نیز می توان به این درجه از درایت و فهم رسید. این مهم، الگوی همه ما به خصوص جوانان است. حضرت قاسم(علیه السلام) به همه تاریخ فهماندند که بزرگی به سنّ نیست، بلکه به بصیرت و ایمان است.

عروسی؛ وصله ناجور تاریخی کربلا


در شرایطی که همه چیز بوی خون و جنگ می داد! تا حدّی که برای بجای آوردن دو رکعت نماز در صحرای کربلا مهلت داده نمی شد لذا تعدادی فقط برای حفاظت از امام حسین(علیه السلام) کشته شدند، چه چیزی باعث می شود تا در برخی نقلهای غیر معتبر، عروسی حضرت قاسم(علیه السلام) را به حماسه شورانگیز عاشورا وصله کنند. به راستی که این، وصله ای ناجور است. این قضیه، بعد از نقل ملّا حسین کاشفی در کتاب روضة الشهداء رواج پیدا کرده است. ضمن اینکه بسیاری از علماء و مورّخان، آن را نامعتبر می دانند، برگزاری چنین مراسماتی در حین عزاداری بر سیّد الشهداء قطعاً موجب وهن شیعه و مجالس اهل بیت خواهد بود. میرزا حسین نوری می نویسد: قصّه عروسی قبل از روضه(روضه الشهداء)، از عصر شیخ مفید تا تألیف کتاب فوق در هیچ کتابی دیده نشده است، چگونه می‌شود قضیه‌ای به این عظمت و قصّه‌ای چنین آشکار، محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این جماعت نرسیده باش!(لؤلؤ و مرجان، میرزا حسین نوری، ص۱۹۳)

برات میدان، به قیمت اشک و التماس


از جمله لطیف ترین وقایع عاشورا، لحظه اذن و وداع حضرت قاسم ابن حسن(علیهما السلام) از عموی خود، امام حسین(علیه السلام) است که دریایی از معرفت و عواطف را طیّ چند لحظه، در ساحل کارزار، روان ساخت. مقتل خوارزمی می نویسد: قاسم بن حسن که نوجوان و نابالغ بود، به میدان آمد. هنگامی که حسین(علیه السلام) به او نگریست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گریستند که هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پیکار خواست و عمویش حسین(علیه السلام)، از اجازه دادن، خودداری کرد. جوان، پیوسته دست و پای حسین(علیه السلام) را می بوسید و از او اجازه می خواست تا به او اجازه داد. او به میدان آمد و در حالی که اشک هایش بر گونه هایش روان بود، چنین می خواند: إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَنْ هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَنْ بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَنْ؛ اگر مرا نمی شناسید ، من شاخه حسنم؛ نواده پیامبرِ برگزیده و امین. این، حسین است، به سان اسیری در بند میان مردمی که خدا کُند از آب باران ننوشند !(مقتل الحسین(علیه السلام) خوارزمی، ج2، ص27)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.