تبیان، دستیار زندگی

عواملی که انسان را عاقبت بخیر می کند

بالواقع مطلب مهم این ایه دو امر است اول اینكه سلامتی نفس موجب سعادت مندی و سالم ماندن در این عبور از این گذرگاه هاست و دوم اینكه حفظ و نگهداری نفس از محرمات و انجام واجبات، سلامتی ان را در همه مراحل زندگی تضمین می كند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم خندابی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مریم خندابی- دانشجوی دکترای الهیات/ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
عواملی که انسان را عاقبت بخیر می کند
سلامتی امر بسیار مهمی در حیات انسان می باشد.گذر از مسیر زندگی بدون صحت و سلامت بسیار سخت و جانفرسا است .همچنانكه با پای لنگ و لنگان نمی شود مسافت طولانی را طی كرد ،در حالت بیماری روح نیز نمی شود حیات طیبه داشت .خداوند در قران گذر از سه مسیر و نقطه حساس را عین سلامت نفس وموجب عاقبت به خیری انسان می داند. این سه نقطه روز ولادت، روز مرگ و روز حشر و برانگیخته شدن است.
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا
و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى میرد و روزى كه زنده برانگیخته مى شود(مریم /١٥)
بالواقع مطلب مهم این ایه دو امر است اول اینكه سلامتی نفس موجب سعادت مندی و سالم ماندن در این عبور از این گذرگاه هاست و دوم اینكه حفظ و نگهداری نفس از محرمات و انجام واجبات، سلامتی ان را در همه مراحل زندگی تضمین می كند

معنای عاقبت به خیری

عاقبت به معنای فرجام و نتیجه كاركردها است و عاقبت به خیری یعنی كارهاو فعالیت هایی كه پایان خیر و خوشبختی رابرای انسان به دنبال دارد.این همان اتصال به فیض و رحمت مطلق خداست .نقطه ای ازقرب الهی كه رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را درپی دارد.

ارزش هر چیز به پایان ان است

لذا قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام، دائماً به پیروان خود راجع به سرانجام کار و عاقبت بخیری تذکر می دهند و توصیه می نمایند. چون عاقبت خوب و سرانجام نیک در تمامی امور به خصوص در پایان عمر بسیار مهم و ضروری است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
«لکُل امرٍ عاقبةٌ» برای هر کاری عاقبتی است.
هر شروعی یک پایانی دارد، هر اوجی فرودی پیش رو دارد. هر آغازی، انتهایی دارد و هر بلندی، سرازیری را در پی دارد؛ اما مهم این است که این پایان، فرود، انتها و سرازیری چگونه باشد. لذا خوب شروع کردن، هنر نیست، خوب به پایان رساندن مهم هست. یک راننده وقتی قصد دارد به سمت مشهد برود، اگر از قم و تهران به سلامت عبور کرد، می توانیم بگوییم به مقصد رسیده است؟ نه بلکه زمانی که به مشهد آن هم با صحت و سلامتی برسد می توان گفت رسیده است چون ممکن است تا یک کیلومتری شهر مقصد هم بیاید اما دچار مشکلی شود که نتواند به مقصد برسد.
وقتی گناه باعث عاقبت به شری می شود تقوی و اطاعت از خدا موجب عاقبت به خیری انسان می گردد. خداوند در ایات بسیاری در قران كریم عاقبت خیر را برای متقین قرارداده است و تقوی را اصل مهم و علت تامه آن دانسته

در طول تاریخ افراد بیشماری بودند که خوب شروع کردند اما به نیکی و خیر تمام نکردند، خیلی ها یا علی گفتند اما تا پایان ایستادگی نکردند. بسیاری از مردم یا حسین گفتند و حتی برای یاری آن حضرت اشک ریختند اما زمان امتحان و عمل که شد، باز ایستادند.

رابطه علت و معلولی        

قران عاقبت بخیری را به معنای سلامت در زمان مرگ می داند.انسان باید در طول زندگی در سلامت محض زیست كند  تا در زمان مرگ نیز در صحت روح، دارفانی را وداع گفت به معنایی  بین عاقبت به خیری (سلامت در زمان مرگ) و سلامت درزمان حیات رابطه علت ومعلولی برقرار است چرا كه مرگ امتداد مسیر زندگی است و نمی شود بیمار بود و سالم از دنیا رفت . 
یعنی نفس در گرو عملش می باشد. انچه در طول حیات كسب می نمایند تعیین كننده حالت زمان مرگ است عمر انسان مجموع لحظات است یكی از ان لحظات همان لحظه اخر و پایانی عمر است .اوباید تلاش كند كه در ان لحظه در حالی باشد كه دارای ایمان كامل و توبه مقبوله باشد و اگر ذره ای كوتاهی و بی مبالاتی كند امكان دارد در همان لحظه شیطان ایمان را از انسان بگیرد و خدای ناكرده دلبسته به غیر خدا باشد .

عوامل عاقبت به خیری

نقطه ضعف های اخلاقی باعث بیچارگی وعاقبت به شری انسان می شود وشیاطین نیز از همین نقطه ضعف ها نفوذمی كنند همچنانكه اب ازسوراخ وشكسته داخل كشتی می شود وباعث غرق  شدن ان می شود و لباس از درز پاره می شود. انسان از نقاط ضعف وگناهان مورد نفوذ و وسوسه شیطان واقع می شود واین نقاط او را از پا در می اورد
وقتی گناه باعث عاقبت به شری می شود تقوی و اطاعت از خدا موجب عاقبت به خیری انسان می گردد. خداوند در ایات بسیاری در قران كریم عاقبت خیر را برای متقین قرارداده  است و تقوی را اصل مهم و علت تامه آن دانسته، حال سوال اینست كه كه چرا تقوی عامل عاقبت به خیری است ؟
جواب اینست كه گناه همانند شكاف كشتی ،درز لباس ،ترك شیشه عامل نفوذ شیطان و گناه می باشد و این امرموجب فساد نفس می گرددو صحت و سلامتی نفس را از بین می برد و بیمارمی سازد و این بیماری و فساد نفس باعث عاقبت به شری انسان می گردد
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى
و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكیبا باش ما از تو جویاى روزى نیستیم ما به تو روزى مى دهیم و فرجام [نیك] براى پرهیزگارى است (۱۳۲/طه) 
خداوند متقین را گروه خاص عاقبت به خیران می نامد وبرای انان سرنوشت و عاقبت خیر و خوب رقم می زند: قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ: موسى به قوم خود گفت از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید كه زمین از آن خداست آن را به هر
ًكس از بندگانش كه بخواهد مى دهد و فرجام [نیك] براى پرهیزگاران است(اعراف/١٢٨)

عاقبت به خیری در كربلا

دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف در لشکر عمر سعد هستند، سابقه ی آنان به خوارج برمی گردد کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واجب القتل می دانستند. این دو برادر،‌ به همراه عمر سعد و برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند. روز عاشورا نیز همه جا در کنار کوفیان بودند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به سپاه سیدالشهداء علیه السلام فروگذار نکردند. عصر عاشورا شد، یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام روی زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند عزیز فاطمه تکیه به نیزه غریبی داده و فریاد استغاثه اش در کربلا طنین انداز شده است.

چرا تقوی عامل عاقبت به خیری است ؟

جواب اینست كه گناه همانند شكاف كشتی ،درز لباس ،ترك شیشه عامل نفوذ شیطان و گناه می باشد و این امرموجب فساد نفس می گرددو صحت و سلامتی نفس را از بین می برد و بیمارمی سازد و این بیماری و فساد نفس باعث عاقبت به شری انسان می گردد

«اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله» آیا فریادرسی نیست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟! آیا مدافعی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟!
یکی از این دو برادر به دیگری گفت: برادر می شنوی و می بینی که حسین علیه السلام غریب و تنها شده است؟ مگر نه این که او نوه پیغمبر خداست؟ برادر تا الآن با او جنگیده ایم، بیا این آخرین فرصت را از دست ندهیم و او را یاری کنیم. سعد گفت: حرفی نیست اما اگر رفتیم و امام فرمود: دیر آمده اید، اگر رفتیم و توبه ما را قبول نکرد چه کنیم؟ ابوالحتوف گفت:‌ سعد بیا برویم. اگر بنا بود که حسین علیه السلام دست رد به سینه ی ما بزند که دیگر نمی گفت: «هل من ناصر ینصرنی؟» این دو برادر در آخرین لحظات واقعه عاشورا، به سمت سیدالشهداء علیه السلام آمدند و امام، با آغوشی باز، از آنان استقبال کرد. سعد و ابوالحتوف، شمشیر از غلاف بیرون کشیدند و به یاری امام خود در برابر لشکر کوفه پرداختند و به شهادت رسیدند و این گونه در راه خدا و امام زمانشان عاقبت به خیر شدند.
منابع:
تفسیر المیزان -علامه محمد حسین طباطبایی
تفسیر نمونه-ایه الله مكارم شیرازی
نهضت حسینی-واعظ صادقی
لهوف-ابن طاووس
 

 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.