تبیان، دستیار زندگی

یک فرمانده و هزار سرباز

حکایت و ماجرای عاشورا از زاویه های مختلفی قابل مطالعه و بررسی است. از جمله مسائل و موارد درس آموز کربلا حکایت افرادی است، که در مسیر کاروان عاشورا متحول شده اند و تصمیم جدی در بازگشت و اصلاح خود گرفته اند. از جمله ی این شخصیت جناب «حُرّ بْن یَزید ریاحی» است که داستان و حکایت زندگی او نقطه ی عطفی برای شروع یک زندگی نو و سعادت بخش است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
علی بیرانوند- کارشناس حوزه/ بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
یک فرمانده و هزار سرباز
«حُرّ بْن یَزید ریاحی» از جمله معروف ترین فرماندهان و جنگجویان شهر كوفه بود.[1] مهمترین ماجرای زندگی او از یک مأموریت آغاز می شود، مأموریتی که زندگی «حُر» را متحول ساخت، داستان از زمانی شروع می شود که او از ناحیه «عبیدالله بن زیاد» مأموریت می یابد که با سپاهی چند هزار نفری به مقابله با یک حرکت اصلاحی برخیزد، حرکت و خیزشی که بنیان گذار آن یک چهره ی سرشناس اسلامی بود، او مأموریت یافته بود که مانع حرکت کاروان کربلا شود کاروانی شود که رهبر و سپهسالار آن فرزندان رسول خدا بود.

 شاید هیچ گاه عرق شرم ساری «حُر» حتی تا روز قیامت پاک نشود؛ چرا که او در کارنامه زندگی خود گناهی بزرگ را تجربه کرده است، گناهی که موجب شد، فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بدون هیچ جرم و جنایتی خون پاکش بر زمین کربلا ریخته شود. گناهِ بزرگ حُر این بود که مانع بازگشت کاروان حسینی به مدینه شد. وقتی امام حسین(علیه السلام) دستور انصراف و بازگشت به سوی مدینه را صادر می کند، حُر مانع می شود


اولین تیری که امام حسین(علیه السلام) بر قلب حُر زد

حُر و لشکر چند هزار نفری او در 27 ذیحجه در منزل «ذو حُسم» با ابا عبد الله(علیه السلام) مواجه می شود، امام حسین (علیه السلام) نه تنها آب را بر روی سپاه خسته و تشنه حُر نمی بندد بلکه لشکر تشنه و حتی اسب های خسته ی آنها را نیز سیراب می کند. این حرکت و رفتارالهی امام حسین (علیه السلام) همچون تیری التیام بخش به قلب «حُر» می نشیند، همین رفتار الهی امام حسین (علیه السلام) موجب می شود که حُر در طی مدتی که پا به پای کاروان امام حسین (علیه السلام) حرکت می‎کرد، مدام شیفته رفتار و اخلاقیات امام حسین (علیه السلام) شود تا جایی که در مکانی همراه با سپاهش پس از اذن امام (علیه السلام) پشت سر ایشان و سایر کاروانیان نماز می خواند.[2]

گناه بزرگ حر

شاید هیچ گاه عرق شرمساری «حُر» حتی تا روز قیامت پاک نشود؛ چرا که او در کارنامه زندگی خود گناهی بزرگ را تجربه کرده است، گناهی که موجب شد، فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بدون هیچ جرم و جنایتی خون پاکش بر زمین کربلا ریخته شود. گناهِ بزرگ حُر این بود که مانع بازگشت کاروان حسینی به مدینه شد. وقتی امام حسین(علیه السلام) دستور انصراف و بازگشت به سوی مدینه را صادر می کند، حُر مانع می شود منابع تاریخی گفتگوی بین امام حسین(علیه السلام) و حر را این چنین بازگو کرده اند: 
«اى گروه مردم همانا اگر شما از خدا بترسید و حق را براى أهل آن بشناسید بیشتر باعث خوشنودى خداوند از شما می شود، ما خاندان محمد (صلی الله و علیه وآله) هستیم و سزاوارتر بفرمانروائى بر شمائیم، از اینان كه ادعاى چیزى كنند كه براى ایشان نیست، و به زور و ستم در میان شما رفتار كنند، و اگر فرمانروائى ما را خوش ندارید و می خواهید در باره حق ما نادان بمانید، و اندیشه شما اكنون جز آن است كه در نامه ‏ها به من نوشتید، ... هم اكنون از نزد شما بازگردم؟» ولی حر در جواب گفت: «وَ قَدْ أُمِرْنَا إِذَا نَحْنُ لَقِینَاكَ أَلَّا نُفَارِقَكَ حَتَّى نُقْدِمَكَ الْكُوفَةَ عَلَى عُبَیْدِ اللَّهِ؛ ما تنها دستور داریم كه چون تو را دیدار كردیم از تو جدا نشویم تا تو را در كوفه بر عبید اللَّه در آوریم،»[3]

بازگشت و توبه یک فرمانده

وقتی کاروان خسته و تشنه حسینی به سرزمین، نینوا، یا درست تر بگویم کربلا رسید، سپاه تا دندان مصلح «عمربن سعد» نیز خود را به کربلا رساند، امام حسین(علیه السلام) خطبه هایی را ایراد فرمودند، که شاید موجب تنبه و بیداری دشمن شود. در میان آن سپاه جهنمی، آهسته آهسته «حُر» از خواب غفلت بیدار می شود او در می یابد که به مصاف با «خورشید تابان» آمده است، آتش محبت و دوستی امام حسین (علیه السلام) آهسته آهسته بر قلب «حُر» تابیدن می گیرد به طوری که «قلب» یخ  زده حُر  به لرزده در می آید.«فَمَضَى الْحُرُّ وَ وَقَفَ مَوْقِفاً مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَخَذَهُ مِثْلُ الْأَفْكَلِ وَ هِیَ الرِّعْدَة؛ حرّ از عمر سعد گذشت، در جایى كنار سربازان ایستاد، به طورى كه لرزه بر اندامش افتاده بود.»[4]

 حُر تصمیم به بازگشت و اصلاح کار خود کرده بود از این رو با حالتی شرمسار و نادم خود را به امام حسین(علیه السلام) رسانید و «عرضه داشت خدا مرا فداى تو گرداند من همان درمانده هستم كه ترا از بازگشت به وطنت جلوگیرى كردم و در راه همه جا قدم به قدم با تو آمدم و نگذاردم از راه منحرف شوى و تو را در این مكان وحشتناك و خونخوار فرود آوردم و خیال نمى ‏كردم این مردم حق جد ترا رعایت نكنند و ترا با این حال گرفتار سازند و بخدا سوگند اگر از هدف آنها باخبر بودم هیچ گاه چنان رفتارى با تو انجام نمی دادم اینك از در توبه و انابه درآمده و از خدا مى‏ خواهم از كرده من درگذرد شما كه سیدى كریمید درباره من چه اندیشه دارید آیا توبه مرا مى‏ پذیرید؟ حسین(علیه السلام) فرمود آرى خدا توبه ترا مى ‏پذیرد اینك فرود آى


حُر مخیر میان بهشت و دوزخ‏

وقتی حُر متوجه حقانیت پسر رسول خدا می شود و از خواب غفلت و بی خبری بیدار می شود، می گوید: «إِنِّی وَ اللَّهِ أُخَیِّرُ نَفْسِی بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَیْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِّقْتُ؛ امروز بخدا قسم خود را مخیر میان بهشت و دوزخ مى ‏یابم و به خدا سوگند اگر تیكه تیكه و سوخته شوم هیچ مقام و موقعیتى را بر بهشت برنمى‏ گزینم‏.»
آری حُر تصمیم به بازگشت و اصلاح کار خود کرده بود از این رو با حالتی شرمسار و نادم خود را به امام حسین(علیه السلام) رسانید و«عرضه داشت خدا مرا فداى تو گرداند من همان درمانده هستم كه ترا از بازگشت به وطنت جلوگیرى كردم و در راه همه جا قدم به قدم با تو آمدم و نگذاردم از راه منحرف شوى و ترا در این مكان وحشتناك و خونخوار فرود آوردم و خیال نمى ‏كردم این مردم حق جد ترا رعایت نكنند و ترا با این حال گرفتار سازند و بخدا سوگند اگر از هدف آنها باخبر بودم هیچ گاه چنان رفتارى با تو انجام نمی دادم اینك از در توبه و انابه درآمده و از خدا مى‏ خواهم از كرده من درگذرد شما كه سیدى و كریمی درباره من چه اندیشه دارید آیا توبه مرا مى‏ پذیرید؟ حسین(علیه السلام) فرمود آرى خدا توبه ترا مى ‏پذیرد اینك فرود آى‏.[5]

سخن آخر: اصلاح عمل و شهادت در راه خدا

شاه بیت اصلی داستان زندگی حُر، داستان زندگی کسی است که تصمیم می گیرد مسیر اشتباه و غلط خود را اصلاح کند و مصداق اصلاح بعد از افساد باشد: « ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌرَحیمٌ؛[نحل، آیه 119] امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كرده ‏اند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمده ‏اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است» 
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۷؛ ابن‌ كثیر، ج۸، ص۱۹۵.
[2]. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص79.
[3]. الإرشاد للمفید، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص81.
[4]. غم نامه كربلا، ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص127.
[5]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص99. «ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ فَلَحِقَ بِالْحُسَیْنِ علیه السلام...»
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.