در کتاب حقایق پنهان در این باره چنین آمده است: «بررسي کتابهاي تاريخي و واقعه نگاري کربلا نشان مي دهد که از فرزندان حسن بن علي (عليه السلام) هفت نفر در واقعه خونين عاشورا شرکت داشتند، پنج نفر از آنان ضمن حماسه آفريني به شهادت رسيدند و يک نفر مجروح گرديد و يک نفر هم که کودکي خردسال بود، به همراه حضرت امام زين العابدين (عليهالسلام) با قافله کربلا به مدينه منوره بازگشت که مجموعه آنان بدین ترتيب است: عمرو بن حسن، ابوبکر بن حسن، قاسم بن حسن، عبدالله اکبر بن حسن، عبدالله اصغر بن حسن و بشر بن حسن و حسن بن حسن مجروح معرکه نينوا که او را حسن مثني نيز مي ناميدند.» (4) در کتاب موسوعة الامام الحسين درباره فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) که در واقعه عاشورا حضور داشتند؛ آمده است: از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السّلام) با حضرت امام حسین (علیه السّلام) هفت نفر بودند: حسن مثنی، عبدالله اکبر، عبد الله اصغر، قاسم، عمر بن حسن، ابوبکر بن حسن و در خبر از حضور زید بن حسن با امام حسین (علیه السّلام) خبر داده اند. و الله اعلم. گفته می شود که پنج نفر از ایشان با حضرت امام حسین (علیه السّلام) به شهادت می رسند. (5) در ارشاد شیخ مفید از سه فرزند حضرت امام حسن (عليه السلام) نام می برد که در حادثه کربلا به شهادت رسیدند: «عمر و قاسم و عبد اللَّه فرزندان ديگر حسن بن على (عليه السلام) هستند که در ركاب عموى خويش حسين بن على (عليه السّلام) در كربلا شهيد شدند. خداوند از ايشان خوشنود باشد و آنان را خوشنود سازد و به خاطر دفاعى كه از اسلام و مسلمين كردند پاداش نيكو عطا فرمايد. (6) محمد جواد نجفی در نقدی بر این مطلب کتاب ارشاد می نویسد: « عمر، قاسم، عبدالله اين سه نفر در کربلا در رکاب عموي خود حضرت امام حسين (عليه السلام) بودند. شيخ مفيد مي نويسد: ايشان در کربلا شهيد شدند ولي آنچه که از کتب مقاتل به دست مي آيد اين است که قاسم و عبدالله در کربلا شهيد شدند و عمر بن حسن در کربلا کشته نشد بلکه او را نيز اسير کردند. (7) در ذیل به ذکر چگونگی شهادت فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) در کربلا و اطلاعاتی که درباره ایشان در مقاتل و کتب تاریخی آمده می پردازیم: شهادت أبوبكر بن حسن (عليه السّلام) ابوبکر بن حسن همان فردی است که فقط شیخ طبرسی نام ایشان را در شمار فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) ذکر کرده است و نام ایشان را شیخ مفید و علامه حلی در شمار فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) ذکر نکرده اند. در کتب تاریخی و مقاتل از شهادت ایشان به دست عبد اللّه بن عقبة الغنويّ خبر داده اند. (8) در زیارت ناحیه درباره ایشان آمده است: «السّلام على أبي بكر الحسن الزّكيّ، الوليّ المرميّ بالسّهم الرّديّ، لعن اللّه قاتله عبد اللّه بن عقبة الغنويّ.» (9) شهادت قاسم بن حسن (علیه السّلام) قاسم پسر حضرت امام حسن (عليه السّلام) در واقعه عاشورا هنوز به حدّ بلوغ نرسيده بود و چهره نورانی و درخشانی داشت. با اصرار بسیار زیاد از حضرت امام حسین (علیه السّلام) اجازه گرفت تا به میدان جنگ برود و با دشمنان بجنگد. در مقاتل نوشته اند که وی با سی و پنج نفر از دشمنان جنگید و آنان را به درک واصل کرد. «راوى گويد كه: من در ميان لشكر عمر بودم كه ديدم كودكى از لشكر امام حسين (عليه السلام) جدا شد و متوجّه لشكرگاه گرديد و نور از جبين مبين او مى تابيد و پيراهنى و ازارى پوشيده بود و دو نعل در پا كشيده بود و بند نعل راست او گسيخته بود، در آن حال عمر پسر سعد ازدى گفت: به خدا سوگند كه مى روم تا او را به قتل آورم، گفتم: سبحان اللَّه آيا دل تو تاب آن دارد كه بر او ضربت بزنى، به خدا سوگند كه اگر بر من تيغى حواله كند، دست به دفع آن نمى گشايم و اين گروهى كه او را در ميان گرفته اند او را كافى است، پس آن ملعون بدگهر اسب تاخت و ضربتى بر سر آن امامزاده مطهّر زد كه به رو در افتاد و فرياد كرد كه: وا عمّاه مرا درياب، ناگاه ديدم كه امام حسين (عليه السّلام) مانند عقاب آمد و صفها را شكافت، چون شير خشمناك بر آن كافران بی باك حمله كرد و تيغى حواله عمر قاتل آن امامزاده مظلوم كرد، آن لعين دست پيش آورد، حضرت دست او را جدا كرد، آن ملعون فرياد زد لشكر اهل نفاق جمع شدند كه آن ملعون را از دست حضرت رها كنند، جنگ در پيوست و آن ملعون كشته شد و آن طفل معصوم در زير اسبان مخالفان كوفته شد. چون حضرت آن كافران را دور كرد، بر سر فرزند برادر گرامى خود آمد ديد كه پا بر زمين مى سايد و عزم پرواز اعلی عليّين دارد و جوى اشك حسرت از ديده هاى مباركش جارى شد و گفت: به خدا سوگند كه بر عموی تو گران است كه تو از او يارى بطلبى و نتواند تو را يارى كند، خدا دور گرداند از رحمت خود آنها را كه تو را به قتل آوردند و واى بر گروهى كه پدر و جدّ تو خصم ايشان باشند، پس حضرت آن شهيد معصوم را برداشت و سينه اش را بر سينه خود گذاشت و پاهاى او را بر زمين مى كشيد و او را برد تا در ميان كشتگان اهل بيت خود گذاشت و گفت: خداوندا كشندگان ما را بكش و جمعيّت ايشان را پراكنده گردان و احدى از ايشان را مگذار و هرگز ايشان را نيامرز، پس فرمود: اى پسر عموهای من و اى اهل بيت و برادران من صبر كنيد كه بعد از اين روز ديگر مذلّت و خوارى نخواهيد ديد و به عزّت و سعادت ابدى خواهيد رسيد.» (10) شهادت عبد اللّه اکبر بن الحسن (عليه السّلام) پس عبد اللَّه اکبر پسر حضرت امام حسن (عليه السّلام) قدم در معركه نهاد و به تيغ آبدار چهارده نفر از آن كافران غدّار را به درك اسفل نار فرستاد و بعد از مقاتله بسيار هانى بن ثبيت حضرمى بر آن امامزاده عالى قدر ضربتى زد و شربت شهادت نوشيد و به پدر و جدّ بزرگوار خود ملحق گرديد و به روايت حضرت امام محمّد باقر (عليه السّلام) عبد اللَّه را حرملة بن كاهل او را به درجه شهادت رسانيد. (11) شهادت بشر بن الحسن (عليه السّلام) از شهادت بشر بن حسن فرزند گرامی حضرت امام حسن (علیه السّلام) در مناقب ابن شهر آشوب، جلد چهل و پنج، بحار الانوار علامه مجلسی و العوالم بجرانی ذکری به میان آمده است. (12) شهادت محمّد (احمد) بن الحسن (عليه السّلام) در مقتلها از احمد بن حسن یا محمد بن حسن نام برده اند که از فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) بوده است و شانزده سال بیشتر نداشته است و پس از حضرت قاسم (علیه السّلام) به میدان رفت و جنگ نمایانی نمود و شماری از دشمنان را به درک واصل کرد و سرانجام عطشان به شهادت رسید. (13) شهادت عبدالله اصغر بن حسن «عبدالله يازده ساله بود، امام حسين (عليه السلام) او را به بانوان حرم سپرد تا در خيمه ها نگهداري کنند، اما هنگامي که غربت و تنهايي عمويش را ديد، براي ياري آن حضرت از خيمه ها به سوي ميدان جنگ بيرون رفت. عمه اش زينب (عليهاالسلام) خواست او را برگرداند، اما نتوانست. عبدالله خود را به حضرت امام حسين (عليه السلام) رسانيد و فرياد برآورد: به خدا از عمويم جدا نمي شوم. حضرت امام حسين (عليهالسلام) او را در آغوش گرفت و با او سخن مي گفت که ناگاه ابحر بن کعب شمشير خود را فرود آورد تا به حضرت امام حسين (عليه السلام) بزند که عبدالله اصغر دست خود را جلو آورد و فرياد زد: «يا بن الخبيثة أتقتل عمي؟ اي خبيثزاده، مي خواهي عموي مرا بکشي؟» آن زشت سيرت با شمشير دست عبدالله را قطع کرد. آنگاه صداي عبدالله بلند شد: «يا عماه يا أبتاه: ای عمو جان، ای پدر جان.» حضرت امام حسين (عليهالسلام) در حالي که خون از دست عبدالله بر زمين مي ريخت او را به سينه چسبانيد و دلجويي نمود و فرمود: «يا ابن أخي اصبر علي ما نزل بک و احتسب في ذلک الخير فان الله يلحقک بآبائک الصالحين برسول الله (صلي الله عليه و آله) و علي بن ابيطالب و حمزه و جعفر و الحسن بن علي (عليهم السلام): ای پسر برادرم بر اين مصائب صبر کن و اينها را خير و خوبي به حساب آور، خداوند تو را به پدران صالحت ملحق گرداند، به زودي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و علي بن ابیطالب و حمزه و جعفر و پدرت حسن بن علي (درود خدا بر همه آنان) را ملاقات کنی.» ابومخنف مي گويد: شنيدم امام حسين (عليه السلام) در آن حال مي فرمود: «اللهم أمسک عنهم قطر السماء و امنعهم برکات الأرض اللهم و ان متعتهم الي حين ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قدرا و لا ترض عنهم الولاة أبدا فانهم دعونا لينصرونا فعدوا علينا فقتلونا: بار خدايا، باران رحمتت را از اینان دريغ دار و برکات زمين را از اينان بگير. پروردگارا، اگر تا کنون جمع اينان را بهره مند گرداندي، پس از اين اينان را متفرقشان گردان و اختلاف را بر اينان حاکم نما و هرگز حکام را از اينان خشنود مگردان. اين مردم، ما را دعوت کردند تا ما را ياري کنند و ليکن ستيزه و دشمني کردند و ما را کشتند.» ناگاه حرمله بن کاهل تيري را به سوي عبدالله بن حسن رها کرد و گلويش را نشانه گرفت که پس از چند لحظه همانند برادران ديگرش شربت شهادت نوشيد و بر روي دست عمو، جان به جان آفرين تسليم کرد. امام حسین (عليه السلام) پیکر او را به نزديک خيمه ها آورد و در کنار پیکرهای شهدا قرار داد. زينب کبري (عليه ا السلام) که از کنار خيمه ها بر غربت و مظلوميت آن دو مي نگريست، با دلي سوخته و قلبي شکسته صدا زد: «ليت الموت أعدمني الحياه: اي کاش مي مردم و اين منظره را نمي ديدم.» (14) عمرو بن حسن ابننما حلي (م. 645 ق.) او را عمر بن حسن معرفي مي کند و مي گويد: او کودکي خردسال بود و حدود يازده سال داشت که در سفر کربلا عمويش را همراهي کرد. بعد از واقعه کربلا با ديگر اسيران روانه شام شد. (15) پی نوشت : (4) حقایق پنهان، صفحه 359 (5)موسوعة الامام الحسين (عليهالسلام)، جلد 4، صفحه 127 به نقل از معالي السّبطين، جلد 1، صفحه 456 (6) الإرشاد، جلد 2، صفحه 22 (7) ستارگان درخشان (سرگذشت امام حسن)، محمد جواد نجفي، جلد 4، صفحه 128 (8) موسوعة الامام الحسين (عليهالسلام)، جلد 4، صفحه 124-123 به نقل از الأخبار الطّوال، صفحه 254 - الإرشاد، جلد 2، صفحه 113- إعلام الورى، صفحه 248 (9) موسوعة الامام الحسين (عليهالسلام)، جلد 4، صفحه 124به نقل از الإقبال، صفحه 574 - مصباح الزّائر، صفحه 280- به نقل از آن البحار، جلد 45، صفحه 67 (10) جلاء العيون، صفحه 676 – 675 به نقل از بحار الأنوار، جلد 45، صفحه34 (11) جلاء العيون، صفحه 676 (12) موسوعة الامام الحسين (عليهالسلام)، جلد 4، صفحه 173 به نقل از ابن شهر آشوب، المناقب، جلد 4، 112- 113- بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 63 - العوالم،جلد 17، صفحه 343 (13) ر. ک. موسوعة الامام الحسين (عليهالسلام)، جلد 4، صفحه 177 – 174 (14) حقایق پنهان، صفحه 367 - 366 (15) حقایق پنهان، صفحه361 منبع: سایت آستان مقدس حسینی
-
[placeholder]