اگر حضرت آدم مرتکب خطا نمیشد و هبوط نمیکرد، آیا ذریه او در بهشت باقی میماندند؟
پرسشهایی مانند اینکه؛ آیا آدم گناه کرد یا نه، خطای حضرت آدم سلاماللهعلیها چه بود؟ (1)، بهشت او در زمین بود یا در آسمان؟،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1396/06/27
پرسشهایی مانند اینکه؛ آیا آدم گناه کرد یا نه، خطای حضرت آدم سلاماللهعلیها چه بود؟ (1)، بهشت او در زمین بود یا در آسمان؟، (2) اینکه معنای اخراج و هبوط آدم از بهشت چیست؟ (3) و اینکه چرا تمام انسانها از اول در بهشت آفریده نشدند (4) و نیز همین پرسش مبنی بر اینکه اگر آدم سلاماللهعلیها دچار خطا و اشتباه نمیشد، وضعیت کنونی ما چه بود؟! موضوعاتی هستند که شاید دانستن آنها، برای ما جذاب و شیرین باشد، اما با اندکی دقت، ملاحظه مینماییم که دانستن و یا ندانستن آنها، تأثیر چندانی بر تصمیمگیریها و خطمشی مذهبیمان نخواهد داشت. ....
پرسشهایی مانند اینکه؛ آیا آدم گناه کرد یا نه، خطای حضرت آدم سلاماللهعلیها چه بود؟ (1)، بهشت او در زمین بود یا در آسمان؟، (2) اینکه معنای اخراج و هبوط آدم از بهشت چیست؟ (3) و اینکه چرا تمام انسانها از اول در بهشت آفریده نشدند (4) و نیز همین پرسش مبنی بر اینکه اگر آدم سلاماللهعلیها دچار خطا و اشتباه نمیشد، وضعیت کنونی ما چه بود؟! موضوعاتی هستند که شاید دانستن آنها، برای ما جذاب و شیرین باشد، اما با اندکی دقت، ملاحظه مینماییم که دانستن و یا ندانستن آنها، تأثیر چندانی بر تصمیمگیریها و خطمشی مذهبیمان نخواهد داشت.
ممکن است پاسخ این پرسش در خوشبینانهترین نگاه، این باشد که ما نیز همانند فرشتگان بهشتی و دیگر موجودات آن، همچنان در بهشت میماندیم و از رفاه و آسایش بدون دردسر برخوردار میشدیم! و یا در بدبینانهترین نگاه اینکه ممکن بود، آزمایشی که آدم سلاماللهعلیها نتوانست بهطور موفق از آن خارج شود، برای یکایک ما نیز اجرا میشد و در صورت عدم قبولی؛ بهجای آنکه به زمین هبوط کنیم؛ مستقیماً روانه جهنم میشدیم و یا در دیدگاهی متوسط، ما نیز همانند آدم سلاماللهعلیها به زمین هبوط میکردیم؛ یعنی میشدیم آنچه اکنون هستیم! قضاوت نمایید، اگر هر کدام از این پاسخها صحیح باشد، چه تأثیری بر وظایف کنونی ما خواهد گذاشت؟! هزاران پرسش از این دست را میتوان مطرح نمود که اگر این اتفاق انجام میشد و یا نمیشد، چه رخ میداد؟! و یا پرسشهایی؛ مانند اینکه ماهی یونس از چه نوعی بود، کشتی نوح چند متر بود و... خداوند در قرآن کریم بعد از بیان داستان اصحاب کهف، به موضوعی اشاره مینماید که دقت در آن، خالی از لطف نیست:
در آیه 22 سوره کهف چنین بیان شده که گروهی از مردم اظهار میدارند اصحاب کهف، سه نفر بوده و سگ آنها نفر چهارمشان بوده است! گروهی دیگر نیز با حدس و گمان میگویند: نه! آنان پنج نفر بودند و سگشان نفر ششم بود! برخی نیز معتقدند که آنان هفت نفر بوده و با سگشان هشت نفر میشدند! ای پیامبر! به آنان بگو که خداوند از تعداد آنان آگاهتر است و هیچکس، جز اندکی (از اولیای الهی) تعداد دقیق آنان را نمیدانند، پس بیهوده با آنان به گفتوگو مپرداز و... . (5)
نکته مورد نظر ما این است که موضوع تعداد اصحاب کهف بهعنوان موضوعی جالب مورد بحث و گفتوگو بود و نظریات مختلفی در مورد آن بیان میشد، اما خداوند با اینکه در مواردی؛ مانند مدت توقف آنان در غار به صورت جزئی و دقیق سخن گفته و فرموده که آنان 309 سال در غار توقف داشتند، (6) در مورد تعداد آنان فقط به بیان اختلاف نظرها بسنده نموده و این ابهام را برطرف ننمودند.
ممکن است، دلیل چنین رفتاری را از جانب پروردگار، اینگونه ارزیابی نمود که بحث و گفتوگوی بیش از حد، در برخی موارد جزئی که ندانستن آن ضرری به دینداری و فهم پیامهای الهی نمیرساند، نوعی انحراف از مسایل مهمتر و اصلیتر بهشمار آمده و نیازی به آن نیست.
پیام الهی در ماجرای اصحاب کهف آن بود که نباید در مقابل کفر و ستم تسلیم شد و در صورت امکان باید از منافع دنیوی دست کشیده و از سرزمین خود هجرت نمود و اینکه خداوند بر هر کاری توانا است و میتواند افرادی را صدها سال؛ بدون غذا و در حال خواب زنده و سالم نگه دارد، تا نشانهای برای معاد باشد.
اما دانستن تعداد افراد موجود در غار، هیچ نقشی در شناخت پیام الهی نداشته و میتوان از آن صرفنظر نمود.
به همین دلیل، با بیان صریح اینکه پاسخ این پرسش مبنی بر شناخت وضعیت فرزندان آدم سلاماللهعلیها در صورت باقی ماندن ایشان در بهشت را ندانسته و دانش آن در اختیار خداوند میدانیم، ولی معتقدیم که این موضوع از اموری نیست که ندانستن آن، تأثیری در اعتقادات و وظایف کنونی ما داشته باشد و بهتر است، اکنون که در بهشت نبوده و جانشین خداوند در این کره خاکی هستیم، آنگونه زندگی نماییم که بهشت و بالاتر از آن، یعنی رضایت معبودمان را بهدست آوریم و بدانیم خداوندی که توبه آدم را پذیرفت، میتواند بار دیگر ما را در جوار خود جایگزین سازد؛ زیرا خود او در یکی از آیاتی که ماجرای هبوط آدم سلاماللهعلیها را بیان مینماید، خطاب به ما فرزندانش میفرماید: «هر که در مسیر هدایت گام بردارد، نه ترسی داشته و نه اندوهناک می شود». (7) و در آیهای دیگر تصریح مینماید که افراد جویای هدایت، نه گمراه شده و نه شقاوتمند خواهد شد. (8)
با این حال مطلبی در تفسیر المیزان آمده است که میتواند شما را در دستیابی به پاسخ یاری رساند. علامه طباطبایی میگوید: از سیاق آیات متعددی بر میآید که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود، که در زمین زندگى کند و نیز در زمین بمیرد و اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند. پس منظور اصلى از خلقت آدم سکونت در زمین بوده است، چیزى که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه و لیاقتش براى خلافت اثبات شود و سپس ملائکه مأمور به سجده براى او شوند و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک شیطان) از آن بخورد و در نتیجه عورتش و نیز همسرش ظاهر گردد و در آخر به زمین هبوط کنند. پس ظهور عیب در زندگى زمینى، و بهوسیله خوردن از آن درخت، یکى از قضاهاى حتمى خدا بوده، که باید میشد... و اگر محکومیت زندگى کردن در زمین، با خوردن از درخت و هویدا گشتن عیب، قضایى حتمى نبود و نیز برگشتن به بهشت محال نبود، باید بعد از توبه و نادیده گرفتن خطیئه به بهشت برگردند، (براى اینکه توبه آثار خطیئه را از بین مىبرد). (9)
.........................................
▪ پینوشتها
1. ر.ک: پرسش 203 (سایت: 1114).
2. ر.ک: پرسش 273 (سایت: 112).
3. ر.ک: پرسش 274 (سایت: 1808).
4. ر.ک: پرسش 1801 (سایت: 1784).
5. «سیقولون ثلاثة رابعهم کلبهم ...».
6. کهف/25؛ «و لبثوا فی کهفهم ثلاث مأة سنین و ازدادوا تسعاّ»
7. بقره/38؛ «قلنا اهبطوا...فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
8. توبه/123؛ «قال اهبطا...فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی»
9. برای آگاهی بیشتر، نک: ترجمه المیزان/1/196- 197.
منبع: اسلام کوئیست پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه رواق حکمت
منبع: افق حوزه
پرسشهایی مانند اینکه؛ آیا آدم گناه کرد یا نه، خطای حضرت آدم سلاماللهعلیها چه بود؟ (1)، بهشت او در زمین بود یا در آسمان؟، (2) اینکه معنای اخراج و هبوط آدم از بهشت چیست؟ (3) و اینکه چرا تمام انسانها از اول در بهشت آفریده نشدند (4) و نیز همین پرسش مبنی بر اینکه اگر آدم سلاماللهعلیها دچار خطا و اشتباه نمیشد، وضعیت کنونی ما چه بود؟! موضوعاتی هستند که شاید دانستن آنها، برای ما جذاب و شیرین باشد، اما با اندکی دقت، ملاحظه مینماییم که دانستن و یا ندانستن آنها، تأثیر چندانی بر تصمیمگیریها و خطمشی مذهبیمان نخواهد داشت.
ممکن است پاسخ این پرسش در خوشبینانهترین نگاه، این باشد که ما نیز همانند فرشتگان بهشتی و دیگر موجودات آن، همچنان در بهشت میماندیم و از رفاه و آسایش بدون دردسر برخوردار میشدیم! و یا در بدبینانهترین نگاه اینکه ممکن بود، آزمایشی که آدم سلاماللهعلیها نتوانست بهطور موفق از آن خارج شود، برای یکایک ما نیز اجرا میشد و در صورت عدم قبولی؛ بهجای آنکه به زمین هبوط کنیم؛ مستقیماً روانه جهنم میشدیم و یا در دیدگاهی متوسط، ما نیز همانند آدم سلاماللهعلیها به زمین هبوط میکردیم؛ یعنی میشدیم آنچه اکنون هستیم! قضاوت نمایید، اگر هر کدام از این پاسخها صحیح باشد، چه تأثیری بر وظایف کنونی ما خواهد گذاشت؟! هزاران پرسش از این دست را میتوان مطرح نمود که اگر این اتفاق انجام میشد و یا نمیشد، چه رخ میداد؟! و یا پرسشهایی؛ مانند اینکه ماهی یونس از چه نوعی بود، کشتی نوح چند متر بود و... خداوند در قرآن کریم بعد از بیان داستان اصحاب کهف، به موضوعی اشاره مینماید که دقت در آن، خالی از لطف نیست:
در آیه 22 سوره کهف چنین بیان شده که گروهی از مردم اظهار میدارند اصحاب کهف، سه نفر بوده و سگ آنها نفر چهارمشان بوده است! گروهی دیگر نیز با حدس و گمان میگویند: نه! آنان پنج نفر بودند و سگشان نفر ششم بود! برخی نیز معتقدند که آنان هفت نفر بوده و با سگشان هشت نفر میشدند! ای پیامبر! به آنان بگو که خداوند از تعداد آنان آگاهتر است و هیچکس، جز اندکی (از اولیای الهی) تعداد دقیق آنان را نمیدانند، پس بیهوده با آنان به گفتوگو مپرداز و... . (5)
نکته مورد نظر ما این است که موضوع تعداد اصحاب کهف بهعنوان موضوعی جالب مورد بحث و گفتوگو بود و نظریات مختلفی در مورد آن بیان میشد، اما خداوند با اینکه در مواردی؛ مانند مدت توقف آنان در غار به صورت جزئی و دقیق سخن گفته و فرموده که آنان 309 سال در غار توقف داشتند، (6) در مورد تعداد آنان فقط به بیان اختلاف نظرها بسنده نموده و این ابهام را برطرف ننمودند.
ممکن است، دلیل چنین رفتاری را از جانب پروردگار، اینگونه ارزیابی نمود که بحث و گفتوگوی بیش از حد، در برخی موارد جزئی که ندانستن آن ضرری به دینداری و فهم پیامهای الهی نمیرساند، نوعی انحراف از مسایل مهمتر و اصلیتر بهشمار آمده و نیازی به آن نیست.
پیام الهی در ماجرای اصحاب کهف آن بود که نباید در مقابل کفر و ستم تسلیم شد و در صورت امکان باید از منافع دنیوی دست کشیده و از سرزمین خود هجرت نمود و اینکه خداوند بر هر کاری توانا است و میتواند افرادی را صدها سال؛ بدون غذا و در حال خواب زنده و سالم نگه دارد، تا نشانهای برای معاد باشد.
اما دانستن تعداد افراد موجود در غار، هیچ نقشی در شناخت پیام الهی نداشته و میتوان از آن صرفنظر نمود.
به همین دلیل، با بیان صریح اینکه پاسخ این پرسش مبنی بر شناخت وضعیت فرزندان آدم سلاماللهعلیها در صورت باقی ماندن ایشان در بهشت را ندانسته و دانش آن در اختیار خداوند میدانیم، ولی معتقدیم که این موضوع از اموری نیست که ندانستن آن، تأثیری در اعتقادات و وظایف کنونی ما داشته باشد و بهتر است، اکنون که در بهشت نبوده و جانشین خداوند در این کره خاکی هستیم، آنگونه زندگی نماییم که بهشت و بالاتر از آن، یعنی رضایت معبودمان را بهدست آوریم و بدانیم خداوندی که توبه آدم را پذیرفت، میتواند بار دیگر ما را در جوار خود جایگزین سازد؛ زیرا خود او در یکی از آیاتی که ماجرای هبوط آدم سلاماللهعلیها را بیان مینماید، خطاب به ما فرزندانش میفرماید: «هر که در مسیر هدایت گام بردارد، نه ترسی داشته و نه اندوهناک می شود». (7) و در آیهای دیگر تصریح مینماید که افراد جویای هدایت، نه گمراه شده و نه شقاوتمند خواهد شد. (8)
با این حال مطلبی در تفسیر المیزان آمده است که میتواند شما را در دستیابی به پاسخ یاری رساند. علامه طباطبایی میگوید: از سیاق آیات متعددی بر میآید که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود، که در زمین زندگى کند و نیز در زمین بمیرد و اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند. پس منظور اصلى از خلقت آدم سکونت در زمین بوده است، چیزى که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه و لیاقتش براى خلافت اثبات شود و سپس ملائکه مأمور به سجده براى او شوند و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک شیطان) از آن بخورد و در نتیجه عورتش و نیز همسرش ظاهر گردد و در آخر به زمین هبوط کنند. پس ظهور عیب در زندگى زمینى، و بهوسیله خوردن از آن درخت، یکى از قضاهاى حتمى خدا بوده، که باید میشد... و اگر محکومیت زندگى کردن در زمین، با خوردن از درخت و هویدا گشتن عیب، قضایى حتمى نبود و نیز برگشتن به بهشت محال نبود، باید بعد از توبه و نادیده گرفتن خطیئه به بهشت برگردند، (براى اینکه توبه آثار خطیئه را از بین مىبرد). (9)
.........................................
▪ پینوشتها
1. ر.ک: پرسش 203 (سایت: 1114).
2. ر.ک: پرسش 273 (سایت: 112).
3. ر.ک: پرسش 274 (سایت: 1808).
4. ر.ک: پرسش 1801 (سایت: 1784).
5. «سیقولون ثلاثة رابعهم کلبهم ...».
6. کهف/25؛ «و لبثوا فی کهفهم ثلاث مأة سنین و ازدادوا تسعاّ»
7. بقره/38؛ «قلنا اهبطوا...فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
8. توبه/123؛ «قال اهبطا...فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی»
9. برای آگاهی بیشتر، نک: ترجمه المیزان/1/196- 197.
منبع: اسلام کوئیست پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه رواق حکمت
منبع: افق حوزه