تبیان، دستیار زندگی

زنگ سقوط رژیم در میدان ژاله

در سال‌های منتهی به انقلاب، رژیم شاهنشاهی با کشتار مردم دست به کشتار گسترده‌ای در میدان ژاله زدند،آبراهامیان در این رابطه می‌گوید: «شب، مقامات نظامی تلفات آن روز را جمعا 87 کشته و 205 زخمی اعلام کردند. اما مخالفین اعلام کردند که تعداد کشته شدگان به بیش از 4000 نفر می‌رسد و تنها در میدان ژاله 500 نفر کشته شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
17 شهریور
تنها چندروز پس از واقعهٔ آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف‌امامی که فرزند یک روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملّی تشکیل دهد.
تظاهرکنندگان شعارهای شدیداللحنی سر می‌دادند نظیر: «مرگ بر سلطنت پهلوی» و برای اولین بار نیز معترضان خواستار تشکیل «جمهوری اسلامی» شدند.
اندکی بعد و در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست. تظاهرات ۱۶ شهریور ماه در تهران با حضور بیش از نیم میلیون نفر انجام گرفت که بزرگ‌ترین گردهمایی انجام‌گرفته در ایران تا آن زمان بود.
همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر -کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون- حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد و در نهایت نیز دستور بازداشت سنجابی، بازرگان، فروهر، معینیان، لاهیجی، به‌آذین، متین دفتری و مقدم مراغه‌ای را صادر کرد.
دعوت کنندهٔ اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانی‌ای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل می‌نمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجراست و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع است. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت ۶ صبح همان روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.
بنا بر نوشتهٔ یک خبرنگار اروپایی، این صحنه به جوخهٔ آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بی‌حرکت شلیک می‌کردند.

 قیام 17 شهریور که به مدت چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، به عنوان نقطه عطف اتفاقی مهم در سال 57، ضمن گسترش مبارزات مردمی، این واقعیت را به اثبات رساند که راه آشتی میان ملت و رژیم عملاً بی‌فایده و ناممکن است. 


فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید. به‌گونه‌ای که خبرنگارانی که ساعتی بعد از حادثه به محل رسیدند، فقط با ماشین‌های آب‌پاشی روبه‌رو شدند که مشغول شست‌وشوی خیابان‌ها بودند.
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامهٔ اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانک‌ها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند.

جمعه سیاه، خط بطلان سلطنت

17 شهریور 1357، یکی از روزهای مهم تاریخی است که با قیام مردم در جمعه‌ای سیاه باعث کشته شدن شماری از معترضین و یا مبارزین انقلاب اسلامی گشت. نقطه محوری وقایع آن روز در میدان ژاله و برخی از محلات فقیرنشین بود که باعث درگیری مردم با عوامل رژیم شاه شد. به دنبال این حادثه امام خمینی(ره) نیز با صدور بیانیه‌ای آن را محکوم و مردم را به ادامه مبارزاتشان تشویق کردند. از این رو بسیاری این حادثه را پایان کار رژیم شاه دانسته و معتقدند که عملاً با این اتفاق، راه مصالحه میان مردم و رژیم از بین رفت.
اتفاق 17 شهریور از چند جهت بر روند مبارزات مردم تأثیر گذاشت و پیامدهای سیاسی خاصی را برای رژیم به دنبال داشت.
کارتر نیز کشتار 17 شهریور را تأیید کرد و بدین ترتیب ادعای حقوق بشر وی نزد مردم، دروغی بزرگ جلوه کرد. امام خمینی(ره) نیز بعد از این فاجعه، بیانیه‌ای صادر و با بازماندگان حادثه ابراز همدردی کردند: «ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می‏شد». در این بیانیه امام همچنین در بخش دیگری از بیانیه خود به دروغ بودن سیاست آشتی ملی اشاره و آن را بازی دروغین شاه خواند: «شاه با حکومت آشتی ملی می‌خواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید.» در این شرایط «هیأت حاکمه مجبور شدند از طریق مجلس، مبارزه عمومی را منحرف سازند یعنی گروهی از نمایندگان که از مدتی قبل عنوان اقلیت به خود داده بودند مجاز گردیدند از جنایت گذشته عمال رژیم سخن گویند تا خود تبدیل به پایگاهی گردند و اساساً مجلس نقطه امید مردم شود.»
حتی شریف امامی سعی نمود با عذرخواهی از مردم، فضای متشنج جامعه را تا حدودی آرام نماید، اما این ترفندها نیز نتیجه‌ای جز واقف شدن مردم به جنایات پنهان رژیم و ضدیت و انزجار بیشتر مردم به آنان را به همراه نداشت.

تداوم مبارزات و پیوسته شدن حوادث دیگر

بعد از قیام 17 شهریور، حوادث مشابه دیگر که حاکی از مخالفتهای مردمی و نارضایتی آن از قیام 17 شهریور بود، سلسله‌وار اتفاق افتاد و سبب شد تا عزم مردم در مبارزات جزم گردد. برخی از این حوادث عبارتند از: اعتصاب سه روزه مطبوعات، برگزاری چهلم شهدای جمعه سیاه و راهپیمایی مردم به این مناسبت، هجرت امام از عراق به فرانسه، اعتصاب کارگران و کارمندان، 13 آبان و... که می‌توان گقت قیام  17 شهریور، زنگ سقوط رژیم را به صدا درآورد. همانطور که زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، نیز گفته است: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»

گسترده شدن اعتراضات مردمی و جدی شدن مبارزات

تا پیش از 17 شهریور، گرچه مبارزات مردم در قالب اعتراضات عمومی شکل گرفته بود؛ اما شدت آن به گونه‌ای نبود که رژیم چندان آن را مهم و جدی تلقی کند. به عبارتی، با وجود دگرگونی در فضای سیاسی کشور، «مخصوصاً در اواخر 56 که با تظاهرات قم به صورت محسوس نمایان شد، تا بهار 57 و حتی تا دوران شریف امامی و 17 شهریور 57، هنوز در دربار کسی اهمیت اتفاقات و تظاهرات و اعتصابات و به صحنه آمدن نیروهای مذهبی و ابراز مخالفت گروه‌های سیاسی را جدی نمی‌گرفت.» اما بعد از 17 شهریور، اوضاع تا حد زیادی تغییر کرد. حادثه 17 شهریور نه تنها موجب نشد که اصطلاحاً «مخالفان تا حدودی ماست‌ها راکیسه کنند! بلکه مردم پرجوش‌تر و خشمگین‌تر در مبارزه علیه رژیم شاه حضور یافتند و اگر شریف امامی ازین پیشامد عذرخواهی نمود به خاطر بی‌حاصل بودن سیاست کشتار و ایجاد رعب و وحشت بود.»

سخن پایانی

 قیام 17 شهریور که به مدت چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، به عنوان نقطه عطف اتفاقی مهم در سال 57، ضمن گسترش مبارزات مردمی، این واقعیت را به اثبات رساند که راه آشتی میان ملت و رژیم عملاً بی‌فایده و ناممکن است. شاه که درصدد بود با اجرای آشتی ملی، حکومت خود را حکومتی سازش‌پذیر نشان دهد و از این طریق فضا را به نفع خود تغییر دهد، عملاً با کشتار وسیع مردم در آن روز، نمایشی بودن و عدم اعتقاد راستین خود به آن سیاست را نشان داد. همین موضوع، دلیل شدت یافتن مبارزات مردمی و تداوم یافتن آن در قالب حوادثی چون اعتصاب مطبوعات، کارگران و کارمندان، اعتراضات دانش‌آموزان و دانشجویان و چندین قیام و راهپیمایی کوچک و بزرگ شد و در نهایت پیروزی انقلاب را به دنبال داشت.
منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، ایران بین دو انقلاب/یرواند آبراهامیان ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی