با این کارها فرزندتان را لوس و ننر بار می آورید
این روزها خیلی از والدین فکر می کنند پدر و مادر خوب بودن به معنی به آب و آتش زدن برای آن است که آب در دل فرزندشان تکان نخورد و تا لب تر کرد، خواسته های او را برآورده کنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1396/06/27
همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم. اما اگر به شما بگوییم باید هر از گاهی به خواسته فرزندتان نه بگویی چه خواهید گفت؟ حقیقت این است که توجه زیاد به خواسته های کودک اولین دلیل لوس شدن بچه ها است. اما این لوسی به همین جا ختم نمی شود و روی کیفیت زندگی فرزندتان در سالهای بعد، حتی بزرگسالی او هم سایه می اندازد. به این ترتیب فرزند شما در آینده تبدیل به یک جوان متوقع، همسر ناراضی و والد زورگو می شود که انتظار دارد همه دنیا در خدمت او باشند.
چگونه یك بچه لوس میشود؟
وقتی بچهای احساس كند كه بیش از حد مورد توجه و محبت پدر و مادرش قرار گرفته است و آنها همیشه مطابق میل او رفتار میكنند، طبیعی است كه دایره خواستههایش به طور پیوسته بیشتر و بیشتر شود. او میخواهد و دستور میدهد، پدر و مادر هم بدون كوچكترین مخالفتی انجام میدهند كه مبادا كودك دلبندشان ناراحت شود. چنین بچهای زمانی كه بزرگ و وارد اجتماع میشود از همه مردم توقع دارد كه مثل پدر و مادرش او را دوست بدارند و مطابق امیال و خواستههایش رفتار كنند، اما مردم نه از آدم لوس خوششان میآید نه به خواستههایش اهمیت میدهند. به این ترتیب فرزند عزیز شما از اجتماع و مردم دلسرد شده و احساس حقارت و شكست میكند، بنابراین گوشهگیر، كمحرف و منزوی میشود.آنها معمولا در زندگی زناشویی هم دچار مشكل میشوند؛ زیرا زمانی كه پسر یا دختر لوس و نازپرورده ازدواج میكند، از همسرش توقع دارد كه مطابق میل و خواستههای او رفتار كند، اگر هر یك از آنها نخواهد مطابق میل دیگری رفتار كند، در این صورت اختلافات داخلی، دعوا و جر و بحث شروع میشود.
كودكان لوس معمولا خودخواه و از خود راضی میشوند. آنها خودشان را بالاتر از آنچه هستند تصور میكنند و معایب خود را نمیبینند. همیشه از دیگران توقع دارند از رفتار و كردارشان تعریف و تمجید كنند. به این ترتیب، آنها بیشتر از افراد چاپلوس كه مدام از آنها تعریف میكنند خوششان میآید و افراد واقع بین را دوست ندارند. معمولا نمیتوانند محبت و علاقه دیگران را به خودشان جلب كنند و بیشتر اوقات تنها هستند.
این كودكان اغلب روحی ضعیف و روانی زود رنج و حساس دارند. همیشه به دیگران متكی هستند و اعتمادبهنفس بسیار پایینی دارند. در برابر مشكلات زندگی خیلی زود عقبنشینی میكنند، به جای این كه مشكلاتشان را حل و فصل كنند، توقع دارند دیگران كمكشان كنند.
بچههایی كه بیش از حد مورد ناز و نوازش والدینشان قرار میگیرند، كمكم و بتدریج بر پدر و مادر خویش تسلط پیدا میكنند. در نتیجه وقتی به سن نوجوانی و جوانی رسیدند، آن وقت از والدینشان توقعات بیشتری خواهند داشت. اگر هم پدر و مادر در برابر خواستههایشان مقاومت و ایستادگی كنند آنقدر قهر و جر و بحث میكنند تا بالاخره آنها راضی شوند.
متاسفانه برخی پدر و مادرها عیوب فرزندشان را نمیبینند یا نادیده میگیرند و در صدد اصلاح آن برنمیآیند و برای خوشحال كردن او از هیچ كاری دریغ نمیكنند. آنها باید بدانند، این بزرگترین خیانت در حق فرزند دلبندشان است؛ چراكه او همیشه كودك باقی نمیماند بلكه بزرگ میشود و باید در اجتماع و میان مردم زندگی كند.
این نكته مهم است كه كودك باید بداند واقعا محبوب پدر و مادر است و در مواقع لزوم به كمكش میآیند، اما از طرف دیگر هم باید بداند، اگر اشتباهی از او سر بزند مورد مواخذه والدینش قرار خواهد گرفت.
مادران، متهمان اصلی لوس شدن بچهها
اگر میخواهید فرزندان خود را به خوبی تربیت کنید، باید بین 5 تا 10 کتاب در زمینه تربیت کودک مطالعه کرده باشید. بعد از آن آشنایی با فضای اینترنت است؛ چرا که بچهها در این فضا آموزههای متفاوتی پیدا کرده، زیرکتر و باهوشتر از قبل شدهاند.مقصر اصلی لوس شدن بچهها، والدین و بخصوص مادران هستند. در اطراف خود بسیار مادرانی میبینیم که خودشان را وقف بچههایشان میکنند یا آنچنان به تغذیه و موادغذایی او میرسند که بچه از ریخت و تناسب میافتد یا آنچنان به حرف و خواستههای او بها میدهند که بچه تشخیص نمیدهد باید چه رفتاری از خود بروز دهد.
بچهای که در خانوادهای با این تفکر رشد پیدا میکند، وقتی وارد اجتماع میشود، دچار مشکل میشود. او که با این رفتار، با واکنش تند همسالان و معلمانش رو به رو میشود، در جامعه سرخورده میشود. علاوه بر آن اگر وضع مالی پدر و مادر خوب باشد، مشکلات آن کودک نیز بیشتر است؛ زیرا دیگر فرزند دلیلی برای درس خواندن و تلاش نمیبیند و متکی به ثروت پدر و مادر است.
همه چیز به موقع و در زمان خود انجام شود
چنانچه کودکان از قوانین خانواده پیروی نکنند و حتی خلاف آن عمل کنند، برای مثال در جمع فامیل رفتاری از آنها سر بزند که مطابق با موازین تربیتی نباشد، آیا لازم است که مثلاً در جمع مورد تنبیه یا سرزنش قرار گیرند؟ مسلماً نه؛ یادآوری نکات تربیتی و قوانین موردنظر به کودک باید در منزل و به طور خصوصی صورت گیرد. کودکان برای قضاوت دیگران راجع به خودشان اهمیت فراوانی قائلند و چنانچه در حضور دیگران مورد توبیخ قرار گیرند رنجیده خاطر میشوند و در پارهای موارد رفتارهای تلافیجویانه از آنها سر خواهد زد. چنانچه حریم خانواده امنیت و اطمینان لازم را برای کودک فراهم کند، او به راحتی میتواند اشتباهات خود را بپذیرد و هر موردی را که به او تذکر داده شود، تغییر دهد.میتوانیم به جای ناامیدکردن مکرر و پیدرپی کودکان، آنها را به داشتن رفتارها و اندیشههای خوب و مثبت تشویق کنیم. به علاوه، لازم است از شتابزدگی بپرهیزیم. در واقع باید به مراحل رشد کودک دقت داشته باشیم و به این نکته مهم توجه کنیم که آیا کودک برای انتظاری که از او داریم آمادگی لازم را دارد؛ یا خواسته و انتظار ما بالاتر از سن و توان اوست؟ رفتارهای کودکان و همینطور یادگیری بسیاری از رفتارها به رشد سیستم عصبی – مرکزی مربوط میشود. پختگی سیستم عصبی- مرکزی باید انجام شود تا کودکی قادر باشد صحبت کند، حرکت کند، راه برود، معنای بسیاری از مطالب را درک کند و خود قادر به انجام عمل باشد. پس انتظار پیش از موقع و در واقع انتظارات زودرس از کودکان باعث فشارها و استرسهای روحی برای آنان میشود و چنانچه کودکان نیز با کلام و زبان خود، والدین را از این وضعیت آگاه نکنند، این فشارها به گونهای دیگر خود را نشان میدهند. مثلاً ممکن است به صورت علایم و نشانههای جسمانی یا حرکتها و پرشهایی که به تیک عصبی شناخته میشوند ظاهر شوند.
والدین محبتکنندهِ افراطی که معیارهای تربیتی و روشهای یادگیری را در نظر نمیگیرند و صرفاً با محبتهای بیحدوحساب مانع اجتماعی شدن رفتارهای کودکان میشوند. چنین کودکانی معنای صبر و تحمل را در زندگی نمیآموزند و انسانهایی عجول و شخصیتهایی متزلزل بار خواهند آمد. اهمیت و ضرورت دانستن مطالب و نکات مطرح در مورد رشد کودکان آن است که به والدین این شناخت را میدهد که به انتظارات خود نگاه مجددی داشته باشند تا چنانچه انتظارات و خواستههای آنها بیش از حد توان فرزندان است یا برعکس، خواستههایشان بسیار کمتر از توانمندی کودکان است، رفتارهای خود را اصلاح کنند.
فرصتهایی که به کودکان داده میشود تا در جمع همسالان خود قرار بگیرند باعث میشود که ضمن بازی، با هم ارتباط برقرار کنند و بسیاری رفتارهای اجتماعی را از یکدیگر بیاموزند. همکاری، تعاون، اشتراک و نظایر آن از مفاهیمی است که میتوان با قرار دادن کودکان در گروه همسن به آنها آموخت.
رفتارهایی که از کودکان سر میزند و در واقع سبک زندگی آنان را نشان میدهد، آموختنی و اکتسابی است. بنابراین آنچه در مورد شخصیت، عادات، تجربیات و یادگیری کودکان مشاهده میکنیم، همه نشأت گرفته و تأثیرپذیر از محیط زندگیشان است. روشهایی که والدین در قبال فرزندان اعمال میکنند، از جمله روشهای تشویقی و تنبیهی، قوانین و مقررات در خانواده، نحوه اجرای قوانین خانواده، انعطاف داشتن، سختگیر، قاطع و یا تسلیم شونده بودن در ساخت فکری کودکان و رفتارهای آنان بسیار مؤثر است.
منابع : عصر ایران / مهر خانه / فردا نیوز / شفاف