فعل حرام و غوطهور شدن در عیش و نوش دنیا عامل وقوع حادثه کربلا بود
محمدحسین رجبی دوانی، تحلیلگر و پژوهشگر تاریخ اسلام در خصوص شاخصهها و نکات خطبههای سیدالشهدا (ع) به هنگام خروج از مکه گفت: در تاریخ عاشورا، از زمان خروج حضرت سیدالشهدا (ع) از شهر مقدس مکه تا کربلای معلی، مجموعا هشت خطبه وارد و ثبت و ضبط شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/06/25
بررسی و تحلیل خطبهها و فرمایشات حضرت سیدالشهدا علیهالسلام از زمان خروج ایشان از شهر مکه تا زمان وقوع واقعه عاشورا موضوع گفتوگوی ما با محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و تحلیلگر تاریخ اسلام بود که در آن ایشان به تشریح شاخصههای الهی، فکری و بینشی این خطبهها پرداختند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
مجموعا چه تعداد خطبه از حضرت سیدالشهدا (ع) از زمان خروج ایشان از مکه مکرمه تا کربلای معلی، در تاریخ ذکر شده است؟ شاخصهها و نکات مهم این سخنان، بیشتر بر چه مؤلفههایی استوار است؟
در تاریخ عاشورا، از زمان خروج حضرت سیدالشهدا (ع) از شهر مقدس مکه تا کربلای معلی، مجموعا هشت خطبه وارد و ثبت و ضبط شده است. اولین این خطبهها، خطبه حضرت سیدالشهدا (ع) در تاریخ هشتم ذیحجه و در شهر مقدس مکه است؛ ایشان در این خطبه که خطاب به شیعیان و نزدیکان و بستگان ایراد شده است، میفرمایند: مرگ و هجرت از این دنیا، واقعیتی است که سرانجام در حق تمامی مخلوقات واقع خواهد شد و من در این مسیر و خروج از شهر مکه، خواستار دیدار با نیاکان و اجداد پاک و مطهرم هستم.
ایشان در این خطبه عرفانی، از شهادت قریبالوقوع و مثله شدن پیکر مطهرشان، خبر دادند و فرمودند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، این خبر را قبلا بیان نمودهاند که نزدیکان و بستگان من در انتهای این امر و در میدان نبرد به اسارت در خواهند آمد.» سپس ایشان به شیعیان، دوستداران و محبین خود فرمودند: «آگاه باشید که هر کسی در این مسیر، با ما همراه و همگام شود، میبایست شهادت و مرگ در راه عزت و سعادت ابدی را پذیرا باشد و بداند که شهادت، انتهای این راه خواهد بود؛ بنابراین، هر کسی خواستار این مقام و موقعیت است، آماده همراهی و خروج با ما باشد.» این بیانات تقریبا همان مضمونی است که رزمندگان و مجاهدان انقلاب اسلامی در دوران جنگ تحمیلی و در زمان اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل، بیان میکردند که: «هر که دارد هوس کرب و بلا، بسم الله».
خطبهای که حضرت در مواجهه با حر ایراد کردند
دومین خطبهای که از حضرت (ع) در تاریخ ذکر شده است، زمانی است که ایشان با لشکر هزار نفری «حُربنیزید» و در منزلگاه شُراف روبهرو میشوند. این واقعه در واقع، آغاز ورود حضرت (ع) و یارانشان به سرزمین عراق است. در این روز حُر که فرماندهی سپاه «عبیدالله» لعین را بر عهده دارد، با لشکریانش در نماز ظهر به امام حسین (ع) اقتدا مینمایند و سپس امام (ع) در خطبهای با اشاره به قصد و نیت خود از قیام میفرمایند: «هدف من از این قیام و حرکت، انجام وظیفه الهی و نداشتن عذر در پیشگاه خداوند است» و سپس میفرمایند: «من حرکت و قیام نکردم مگر اینکه، دعوتنامهها و فرستادههای فراوانی از شما مردم کوفه، به دست من رسید؛ شما در این دعوتنامهها نوشته بودید، ما امام و پیشوا نداریم، پس حسین (ع)، به نزد ما بیا تا خداوند به سبب شما ما را هدایت و راهنمایی نماید.» سپس امام (ع) میفرمایند: «اگر همچنان در دعوت خود اصرار دارید، من به نزد شما آمدهام، پس با من پیمان محکم ببندید و اگر از حضور من در عراق ناراضی هستید، حاضر هستم به همان مکانی که از آنجا آمدهام، بازگردم.»
این فرمایش توسط امام (ع) بیان میشود و سپس ایشان همراه یارانشان و مشایعت لشکریان حُر، تا زمان نماز مغرب به حرکت ادامه میدهند که باز در نماز مغرب، حُر و لشکریانش به امام (ع) اقتدا مینمایند و بعد از نماز مغرب، امام حسین (ع) خطبهای دیگر بیان میفرمایند که در این خطبه، حقانیت اهلبیت (ع) را تشریح میفرمایند. حضرت سیدالشهدا (ع) در این خطبه میفرمایند: «از خداوند بترسید و بپذیرید که اگر حق به دست اهل آن باشد، باعث خشنودی خداوند خواهد شد و ما اهلبیت (ع)، به ولایت و رهبری امت رسول خدا (ص)، از دودمان بنیامیه سزاوارتریم. آگاه باشید که عمال بنیامیه، به ناحق، خواستار امامت و رهبری امت هستند و همواره در مسیر فساد و دشمنی با خداوند قرار دارند.» سپس حضرت (ع) مجددا، کوفیان و عراقیان را هشدار میدهند که: «اگر حق ما را به رسمیت نشناسید و ما را همراهی و یاری نرسانید و غیر از آنچه که در نامهها نوشتهاید، باشید؛ من حاضرم از همین نقطه، به سوی شهر و دیار خود بازگردم.» امام (ع) بعد از این فرمایشات، مسیر حرکتی خود را ادامه میدهند تا منزلگاهی بهنام بَیضه، که در این موقعیت نیز، امام (ع) با ایراد خطبهای، سعی میکنند در مسیر الهی خود، روشنگری نمایند.
سیدالشهدا (ع) در این مقام میفرمایند: «رسول خدا (ص) فرموده است که، هر مسلمانی، سلطان جائر و زورگو و مستکبری را ببیند که حلال خداوند را حرام کرده است و عهد و پیمان الهی را درهم شکسته است و با سنت الهی و نبوی (ص) به مخالفت برخاسته است و در میان مردم به دشمنی و ظلم حرکت مینماید، اگر در برابر او، با قول و فعل قرار نگیرد، بر خداوند است که او را به سبب سکوتش، در محل واقعی قرار گرفتن آن سلطان جبار و در قعر دوزخ وارد نماید.»؛ سپس حضرت (ع) با شرحی در باب وضعیت وجودی عالم اسلام، میفرمایند: «وضعیت موجود جهان اسلام، مصداق همین فرمایش نورانی نبوی (ص) است. شما ای اهل عراق، این وضعیت را تشخیص دادید و مرا دعوت نمودید که به سوی شما بیایم؛ بنابراین نباید مرا تنها بگذارید و میبایست بر پیمان خود استوار باشید تا سعادتمند گردید.»
حضرت سیدالشهدا (ع) در این خطبه میفرمایند: «ای اهل عراق، شما میبایست مرا الگو و اُسوه خود قرار دهید تا رستگار شوید؛ ای اهل عراق، اگر شما عهد و پیمان خود را نیز با من بشکنید، جای تعجب و حیرت نخواهد داشت که شما، پیش از این، عهد خود را نیز با پدر بزرگوارم، امیرالمؤمنین، علی (ع) و برادرم حسن (ع) و پسر عمویم، مسلمبنعقیل (ع) درهم شکستید و فریب خورده کسی است که به سخن شما اعتماد نماید.» در تاریخ آمده است که حُر، در این موقعیت میگوید من از این نامهنگاریها با شما مطلع نیستم و حضرت (ع) دستور میدهند «عقبهبنسمعان»، غلام حضرت رباب سلام الله علیها، نامههای ارسالی کوفیان را نزد حُر بیاورند.
خطبههای ایراد شده توسط حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا و زمان رویارویی ایشان با خیل اشقیا، چگونه در تاریخ تبیین شدهاند؟ چرا با وجود دعوت و درخواست از امام (ع) و صراحت نامههای ارسالی، کوفیان، علیه امام (ع) شمشیر کشیدند؟
در تاریخ آمده است؛ مقارن روز دوم محرم سال شصت و یکم ه.ق، حضرت سیدالشهدا (ع) و خاندان گرامیشان به صحرای کربلا وارد شدند. در این روز لشکریان حُر، به دستور عبیدالله لعین، لشکریان امام (ع) را مجبور به توقف و فرود اجباری در صحرای کربلا، نمودند. در این روز آمده است که حضرت (ع)، خطاب به یاران و نزدیکانشان، خطبهای ایراد نمودند و در آن به مذمت دنیا و مطامع آن پرداختند.
حضرت سیدالشهدا (ع) در این خطبه فرمودند: «در حضور اشخاص و افرادی که دین و دستورات الهی را به بازی و تمسخر گرفتهاند و از سجایای اخلاقی و ایمانی فاصله گرفتهاند، مرگ را جز سعادت و نیکبختی نمیبینم و زندگی و معاش را در کنار چنین افرادی، چیزی جز ذلت و زبونی و خواری نمیبینم.» امام (ع) در این خطبه میفرمایند: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الحَیاهَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما»؛ سپس امام (ع) بیان میدارند که: «مردم بندگان و بردگان دنیا هستند و دین چیزی جز لق لقه زبان آنها نیست؛ دینداری این مردم تا زمانی است که زندگی راحت و آسودهای دارند، ولی زمانی که پای امتحان و آزمون فرا میرسد، دینداران واقعی اندک خواهند بود.»
خطبه دیگر حضرت سیدالشهدا (ع) در شب عاشورا ایراد شد. در این شب که یقین حاصل شد فردا، جنگ و نبرد قطعی است و شهادت سرانجام این واقعه و جهاد عظیم خواهد بود؛ حضرت (ع) همه یاران و فرزندان و نزدیکانشان را به دور خود جمع نمودند و با حمد و سپاس خداوند سبحان و اشاره به نعمتهای عظیم و سترگ، نبوت حضرت خاتم (ص) و قرآن کریم و دین مبین اسلام فرمودند: «من یارانی به نیکی و خوبی یاران خود نمیشناسم و خاندانی باوفاتر از اهلبیت خویش (ع) سراغ ندارم. رسول خدا (ص) پیشتر خبر از شهادت من را در این سرزمین داده است؛ لذا من بیعت خویش را از شما برمیدارم و شما آزاد هستید. این جماعت سر جنگ با من را دارند و با شما کاری ندارند، از تاریکی شب استفاده نمایید و از این صحرا خارج شوید و جان شیرین خود را نجات دهید».
در تاریخ آمده است، حاضران و یاران امام (ع) در این مجلس در پاسخ به فرمایشات امام حسین (ع) با صلابت و استواری و با سخنانی حماسی، از ایشان حمایت کردند و بیان داشتند که تا آخرین لحظه حیات حاضر نیستند، دست از دامان پاک فرزند زهرای اطهر (س) بردارند و او را تنها و بییاور بگذارند. امام (ع) در ادامه با دعای خیر برای یاران و نزدیکانشان بیان میدارند که: «شما بزودی از محنت و رنج فراگیر عالم رهایی خواهید یافت و به سعادت و نیکبختی ابدی نائل خواهید شد».
خطبهای که صبح عاشورا ایراد شد
خطبه دیگر حضرت سیدالشهدا (ع) در صبح روز عاشورا و بعد از نماز صبح، خطاب به یاران و همرزمانشان ایراد شده است. امام (ع) در این بیانات، سپاهیان به ظاهر کوچک، ولی در واقع بزرگ و استوار خود را بشارت به سعادت و نیکبختی ابدی داده و ادامه میدهد: «ای بزرگزادگان؛ صبر و شکیبایی نمایید که مرگ چیزی جز یک معبر و گذرگاه نخواهد بود که شما را از محنت و رنج این دنیای فانی، رهایی خواهد بخشید و به بهشت و نعمتهای فراوان آن میرساند؛ چه کسی است که نخواهد از زندان، به قصر و کاخی پر از سعادت و نعمت وارد شود. بدانید که در مقابل، مرگ برای دشمنان شما، چیزی نخواهد بود جز انتقال از قصرها و کاخهای نیکو، به عذاب و محنت عظیم دوزخ؛ پدرم؛ امیرمؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) روایت میکرد که: «ان الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر و الموت جسر هؤلاء الی جنانهم و جسر هؤلاء الی جحیمهم». سپس امام (ع) فرمودند: «به من دروغ گفته نشده است و من نیز دروغ نخواهم گفت».
اما در مقام خطبههای واپسین حضرت سیدالشهدا (ع)، فرمایشاتی که ایشان در روز عاشورا و خطاب به لشکریان اعدا و اشقیا بیان داشتهاند در تاریخ آمده است که این فرمایشات که چیزی جز اتمام حجت با اعدا و بیان مقام و منصب حضرت سیدالشهدا (ع) نبوده است، توسط ایشان، در روز عاشورا ایراد شده است تا فردای قیامت، حجتی بر ایشان نباشد و اشقیا نیز اعلام نکنند که ما او را نمیشناختیم و ناآگاهانه با او پیکار کردیم. ایشان تا آخرین لحظه میخواستند مردم و کوفیان را از کشتن خود منصرف نمایند، تا شاید به این خاطر، به عذاب ابدی دچار نشوند.
خطبهای که پس از آن جنگ شروع شد
حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا رو به لشکر «عمر سعد» لعین میفرمایند: «سخن مرا بشنوید و در کشتن من تعجیل نکنید.» سپس ادامه میدهند: «فریب دنیای زودگذر را نخورید و آخرت خود را دریابید». حضرت سیدالشهدا (ع) در ادامه با اشاره به خاندان خود، خویش را فرزند دختر پیامبر اسلام (ص) معرفی مینمایند و اجداد و نیاکان خود را متذکر میشوند تا شاید در دل سیاه و گناهکار اشقیا تأثیرگذار باشند، ولی افسوس که تیرهروزان و سیاهبختان، مقام و موقعیت ایشان را درک نمیکنند و با ریختن خون پاک ایشان، عذاب و سیهروزی ابدی را برای خود میخرند.
مردم بندگان و بردگان دنیا هستند و دین چیزی جز لق لقه زبان آنها نیست؛ دینداری این مردم تا زمانی است که زندگی راحت و آسودهای دارند، ولی زمانی که پای امتحان و آزمون فرا میرسد، دینداران واقعی اندک خواهند بود.
در تاریخ آمده است که حضرت (ع)، در روز عاشورا با اشاره به بزرگان و امرای لشکر عمر سعد لعین، «شبثبنربعی»، «قیسبناشعث» و «حجاربنابجر عجلی»؛ میفرمایند: «شما برای من نامه نوشتید و مرا به کوفه دعوت نمودید، مگر شما نبودید که برای من نوشتید، کوفه، همانند مزرعهای است که محصولش آماده است و تنها شما میبایست حضور داشته باشید تا محصول آن را درو نماییم؛ حالا نه تنها عهد و وفای خود را شکستهاید، بلکه کمر به قتل من نیز بستهاید». در این هنگام آمده است که قیسبناشعث لعین، رو به سیدالشهدا (ع) میگوید: «ما نمیدانیم که شما چه میگویید؛ اما اگر شما بیایید و با پسر عموی خود، یزیدبنمعاویه، بیعت نمایید، ما همراه و دوست شما خواهیم بود.» امام (ع) در جواب این یاغی و ملعون تاریخ میفرمایند: «لا والله لا اعطیهم بیدی اعطا الذلیل و لا افر فرار العبید»؛ «به خداوند سوگند، که نه دست خود را به سوی آنها، مانند افراد ذلیل و خوار دراز خواهم کرد و نه مانند بردگان فراری که به هر سویی میگریزند، از مواجهه با ایشان حذر خواهم کرد». سپس امام (ع) در ادامه رو به کوفیان و اشقیای کربلا، میفرمایند: «قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِکُمْ، وَیْلُکُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُونَ»؛ یعنی همانا مواهب و برخورداریهای شما از حاکمیت، حرام است و شکمهای شما انباشته از لقمههای حرام شده است و این گمراهی و ضلالت، قطعا شما را به نابودی و عذاب ابدی دچار خواهد کرد. در این هنگام به دستور عمربنسعد لعین و از ترس اثرگذاری سخنان امام (ع) در دل لشکریان شام، تیری به سوی ایشان انداخته میشود و جنگ آغاز میگردد.
منبع: کرببلا