تبیان، دستیار زندگی

چرا‌ دین‌ اسلام مردان را از پوشیدن‌ لباس حریر و زیـنت کردن به طلا محروم‌ کرده است؟

در مرز مملکت بدن ؛دو سـازمان مـجهز بـرای بازرسی و کنترل مقرر شده؛ تا نسبت به واردات این کشور دقت و احتیاط لازم به عمل آید؛ و از ورود مواد زیـان بخش جدا جلوگیری شود،و آن دو سازمان عبارت است از:ذائقه و شامه .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شگفتیهای جهان

سازمان ذائقه

این سازمان دربـاره ی مواد غذائی با کـمال دقـت نظارت می کند؛ و عضو اصلی آن«زبان» است زبان این یک قطعه گوشت،دارای چندین وظیفه است که هریک از آنها در‌ زندگی‌ انسان اهمیت شایانی دارد؛اصولا در بدن صرفه‌ جوئی های عجیبی به عمل آمده است؛ یعنی‌ بسیاری از اعـضاء دارای وظائف متعددی هستند؛که با منتهای نظم و کوشش به انجام آنها ادامه می دهند تا‌ نیازمندی های‌ زندگی تأمین شود؛و ما اکنون توجه شما را به وظائف زبان‌ جلب می نمائیم:

1-حرف زدن

در موضوع سخن گفتن،زبان عـامل مـهمی بشمار می رود؛زیرا هوای بازدم(هوائی‌ که از ریه‌ برمی گردد‌)در داخل حنجره(عضو تشکیل صوت)به برجستگی هائی که‌ «طناب های صوتی»نامیده می شود؛برخورد کرده آنها را به لرزش و ارتعاش در می آورد و در نتیجه صوت تولید مـی گردد،و صـوت مزبور را زبان‌ با‌ حرکت های منظم خود تقطیع می کند البته لب ها و دندان ها و حلق نیز کمک می‌ کنند؛ تا صوت تولید شده به حروف تبدیل شود؛و از اجتماع حروف کلمات به وجود آید.

پایه ی اصـلی تـفاهم به همین‌ عامل‌ بستگی‌ دارد؛یعنی ما به این وسلیه منویات‌ خود‌ را‌ به یکدیگر می‌ فهمانیم،و این موضوع در زندگی اجتماعی بشر بسیار پرارزش و مهم است،لذا قرآن کریم،بیان و منطق را یکی از نعمت‌ های‌ خداوند‌ عالمیان‌ قلمداد می کند آنـجا کـه مـی فرماید: خلق الانسان،علمه‌ البیان‌: یـعنی خـداوند انـسان را آفرید و باو نطق و بیان‌ تعلیم کرد» (آیـه ی 3-4 سـوره ی الرحـمن‌)

2-چشیدن مواد غذائی

در سطح فوقانی«زبان»برجستگی های بسیاری‌ دیده‌ می شود‌،که برجستگی های ذائقه‌ نامیده مـی شوند،زیـرا اعـصاب ذائقه به آنها منتهی‌ می شود،برجستگی های نامبرده عهده‌ دار احـساس طـعم مواد غذائی یعنی:شیرینی و تلخی و شوری و ترشی می باشند.

«زبان»چنانکه گفته شد‌،در‌ حقیقت‌ مانند دربانی است که مواد اولیـه کـارگاه بـدن را مورد بررسی‌ قرار‌ داده؛نتیجه را به مرکز فرماندهی بدن یعنی مغز،مـخابره می کند،تا از ورود آنچه مضر است‌ جلوگیری‌ شود‌.

در اینجا این این نکته نیز نباید غفلت کرد که احساس طـعم‌ غـذا‌ چـون‌ موجب لذت می گردد انسان به خوردن غذاهای مناسب به منظور تأمین نیروهای زندگی،تـشویق شـده اقدام‌ می نماید‌.

  قرآن کریم،بیان و منطق را یکی از نعمت‌ های‌ خداوند‌ عالمیان‌ قلمداد می کند آنـجا کـه مـی فرماید: خلق الانسان،علمه‌ البیان‌: یـعنی خـداوند انـسان را آفرید و باو نطق و بیان‌ تعلیم کرد» (آیـه ی 3-4 سـوره ی الرحـمن‌)

البته‌ برای درک مزه ی مواد غذائی،لازم است که غذا با مایعی مخلوط شود تا‌ بـه صورت‌‌ مـحلول درآیـد،و روی همین جهت،چشمه‌ هائی(غده‌ ها)در دهان موجود است که مایعی‌ از‌ آنها‌ ترشح مـی کند؛تـا ایـن هدف تأمین شود(در دستگاه هاضمه شرح آن را خواهیم‌ گفت‌)

3-وظایف حیاتی دیگر

«زبان»در عمل جـویدن غـذا و گـرداندن مواد غذائی در دهان‌ و بلع‌ آن‌؛نیز تأثیر شایانی دارد،و حرکت‌ های مختلف آن به وسیله ی اعصاب حرکتی کـه از مـغز به آن وارد‌ می گردد‌ به سرعت و سهولت انجام می گیرد.

سازمان بویائی

این سازمان ما را از نظافت‌ و آلودگـی‌ مـحیط‌ مـطلع می‌سازد تا از تنفس هواهای‌ آلوده خودداری کنیم؛ به علاوه بسیاری از غذاهای مطبوع و غیر‌ مطبوع‌ را‌ از بوهای آنـها تـشخیص می دهیم در سطح داخلی بینی دو قسمت تشخیص‌ داده‌ می شود:

1-قسمت تحتانی که عهده‌ دار گـرم کـردن و مـرطوب ساختن هوای تنفسی است. می دانیم که هوای تنفسی‌ گاهی‌ بسیار سرد و خشک است؛و ممکن اسـت اگـر سر زده و بدون‌ آمادگی وارد‌ ریه‌ شود؛این عضو حساس و لطیف را صدمه‌ برساند‌؛لذا‌ بـرای جـلوگیری از ایـن خطر احتمالی باید‌ گرم‌ و مرطوب شود،ترشح اشک چشم به تأمین این منظور کمک می نماید؛ یعنی‌: در چشم غده‌هائی است که‌ از‌ آنها مایعی‌ به نام‌ اشک‌ ترشح می کند،و ایـن مـایع در آغاز‌ بر‌ روی صفحه ی لطیف چشم پخش شده آن را مرطوب می کند تا در‌ نتیجه ی اصطکاک با پلک ها ناراحتی رخ نـدهد‌،پس از انـجام این‌ وظیفه ی حساس، راه پر پیچ و خمی‌ را‌ پیش می گیرد و بعد از پیمودن آن راه؛ به حفره‌های بینی مـی ریزد،تـا در اثر‌ تبخیر‌؛هوای تنفسی را؛که از‌ راه‌‌ بـینی‌ بـه ریه مـی رود،مرطوب‌ سازد‌،البته هوای مزبور در‌ ضمن‌ عـبور از ایـن مجرا گرم نیز خواهد شد؛و ضمنا در همین نقطه گرد و غباری‌ اگر‌ همراه داشـته بـاشد از دست می دهد‌ تا‌ نظیف هـم‌ بـاشد‌.

2-قسمت‌ فـوقانی

ایـن قـسمت که‌ «مخاط زرد» نامیده می شود عضو اصـلی سـازمان بویائی است زیرا اعصاب بویائی که مخصوص دریافت‌ احساس‌ بویائی می‌ باشد،از مـغز سـرچشمه گرفته‌ باین‌ نقطه‌‌ منتهی‌ می شود‌،و در ایـنجا به رشته‌هائی‌ منشعب‌ می گردد،تـا ایـن مأموریت حیاتی انجام گیرد.

ایـن سـازمان علاوه بر اینکه ما را از آلودگی های‌ هوای‌ محیط‌ اگاه می سازد و از تنفس‌ گازهای خطرناک مـانع‌ مـی گردد‌؛و وسیله ی تشخیص‌ غذاهای‌ مطبوع‌ و غـیر مـطبوع اسـت‌ فایده ی مهم دیـگری نـیز دارد و آن این است که از اسـتشمام بـوهای خوش و مطبوع برای انسان‌ لذت و نشاطی دست می دهد،(دین مقدس اسلام به استعمال‌ اشیاء خوشبو مـخصوصا عـطر تشویق‌ بسیار نموده است).

نکات تـوحیدی

در ایـنجا ذکر یـک نـکته لازم بـنظر می رسد و آن اینست که مـطالعه ی موجودات جهان‌ برحسب مراتب ادراک آدمیان و نوع هدف‌ آنان‌ فرق می‌کند:یک نفر دانشمند موحد هیچگاه‌ بـا نـظر سطحی به موجودات نگاه نمیکند،بلکه در سـیمای هـریک از آنـها آثـار حـکمت و قدرت‌ می بیند،مـثلا از قـیافه ی اسرارآمیز «ماه» درس توحید‌ می خواند‌، زیرا او می داند که این مناظر گوناگون و جلوه‌ های جالب موزون،که در ظرف یـک مـاه رخ مـی دهد؛به حرکت‌ های منظم‌ و دقیق زمین و ماه و طرز‌ قـرار‌ گـرفتن آنـها در مـقابل خـورشید‌ بـستگی‌ کامل دارد و این شکل‌ های‌ متنوع، معلول نظام حکیمانه‌ای است.

ولی بعضی افراد با نظر ساده و سطحی به قرص«ماه»نگاه می‌ کنند و از شکل های بدر و هلال‌ چیزی‌ جز حساب اول و آخر‌ ماه‌،نـمی‌ فهمند؛نه هدفی غیر از این دارند؛نه درجه ی ادراکشان ببیش از این می رسد.

طراوت و زیبائی ظاهری گل قریحه و ذوق شاعر را تحریک کرده، وی را به گفتن نظم وا می دارد؛ولی موحد‌ در‌ لابه لای برگ های زیبا و رنگین گل ریـزه کـاری های زیباتری را می بیند که به مراتب از جمال ظاهری بیشتر و لذت‌ بخش‌ تر است.

او می داند که قسمت‌ های مختلف شکوفه ی رنگین براساس حکمت‌های دقیقی به منظور اینکه‌‌ تلقیح‌ نباتی صورت‌ بگیرد استوار شده است.

و همچنین مـوجودات دیـگر که هریک از آنها در نظر موحد زبانی دارند و او‌ را به حکمت های‌ الهی دعوت می کنند.

توجه پیشوایان اسلام به موجودات جهان روی‌ همین‌ نظر‌ بوده است.امیر مـؤمنان عـلی‌ علیه السلام می فرمود:ما رایـت شـیئا الا و رایت الله قبله و معه و بعده ‌‌یعنی‌:«به هر موجودی‌ نگریستم خدا را قبل از آن و با آن و بعد از آن‌ دیدم‌» (خـداوند قبل از هر موجودی است بجهت اینکه علت‌ موجودات است‌،و همه‌ از آن‌ ذات مقدس سرچشمه‌ گـرفته‌ است‌،و با هر مـوجودی است زیـر اقوام و بقاء به اوست؛ و بعد از موجوداتست چون همه فانی هستند و او باقی است.)

قرآن‌ کریم مکرر موجودات متنوع جهان آفرینش را تذکر می دهد و در هـر جـمله‌ای‌ پرده‌ای از جمال‌ و زیبائی آنـها را مـجسم می کند تا مردم به رموز خلقت و نظام طبیعت آشنا شوند‌ و از این رهگذر به حکمت‌ و قدرت‌ خداوند متعال پی ببرند و درس توحید را در این مکتب مقدس‌ بخوانند؛گاهی از منظره ی زیبای ستارگان آسمان و طلوع و غروب خورشید و مـاه و تـسخیر ابرها و ریزش باران و وزیدن بادهای منظم سخن می گوید‌ و گاه روئیدن گیاهان و تکون‌ جانوران را گوشزد می کند و بالاخره در مواردی وجود پر اسرار انسان را مورد توجه قرار می دهد.مخصوصا برای جلب توجه بیشتر قـامت وی را به لباس زیـبا و رسای «احسن تقویم‌» مزین‌ می سازد آنجا که می فرماید:«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» (آیه ی 4 سوره ی التین) یعنی ما انـسان‌ را در بهترین قامت و نیکوترین صورت و خلقت آفریده‌ایم».

قرآن مقدس پیروان خود را بـه دقت و تـفکر وا مـی دارد و از‌ مردم‌ مادی که به همه چیز با نظر سطحی می‌ نگرند؛ و شعاع دید آنها از مرز ظاهر تجاوز نمی کند؛و بـه مغز ‌و حـقیقت زندگی‌ این جهان توجه نمی کنند و دیده ی آنها از ادراک نور توحید‌ محروم‌ است،سخت انـتقاد مـی کند، چـنانکه‌ می فرماید:«یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا » (آیه ی 7 سوره ی روم‌) «یعنی مردم مادی از زندگی دنیا فقط ظاهری می‌ بینند»

با توجه به آنچه گفته شد بر ما لازم‌ است‌ که بوجود خود با نظر سـطحی نگاه نکنیم و در یک‌ یک دستگاه های بدن فکر کنیم تا از این راه قدمی به سوی‌ خداشناسی‌ برداریم‌ زیرا بر هر صاحب دلی روشن است که دستگاه وجود ما‌ با یک نقشه ی فوق العاده عاقلانه‌ای طرح شـده،و ایـن‌ سازمان بدیع را یک منبع عقل و قدرتی برپا داشته‌ است‌.

مـطالعه ی موجودات جهان‌ برحسب مراتب ادراک آدمیان و نوع هدف‌ آنان‌ فرق می‌کند: یک نفر دانشمند موحد هیچگاه‌ بـا نـظر سطحی به موجودات نگاه نمیکند،بلکه در سـیمای هـریک از آنـها آثـار حـکمت و قدرت‌ می بیند، مـثلا از قـیافه ی اسرارآمیز «ماه» درس توحید‌ می خواند‌، زیرا او می داند که این مناظر گوناگون و جلوه‌ های جالب موزون،که در ظرف یـک مـاه رخ مـی دهد؛ به حرکت‌ های منظم‌ و دقیق زمین و ماه و طرز‌ قـرار‌ گـرفتن آنـها در مـقابل خـورشید‌ بـستگی‌ کامل دارد و این شکل‌ های‌ متنوع، معلول نظام حکیمانه‌ای است.
ولی بعضی افراد با نظر ساده و سطحی به قرص«ماه» نگاه می‌ کنند و از شکل های بدر و هلال‌ چیزی‌ جز حساب اول و آخر‌ ماه‌،نـمی‌ فهمند؛ نه هدفی غیر از این دارند؛ نه درجه ی ادراکشان ببیش از این می رسد.

آیا‌ برقرار شدن دستگاه ذائقه در دهان که راه ورود خوردنی ها و آشامیدنی ها‌ است‌‌ و دستگاه بویائی در بینی که راه ورود هواست،نشانه ی بارزی از نظم و حکمت نیست؟

سازمان وجـود مـا‌ یک‌ نمونه ی کوچکی است از دستگاه بزرگ آفرینش،در هر لحظه ما را به ماطلعه ی نظام‌ عمومی‌ جهان دعوت می کند و این گفتار را در دیده ی ما مجسم‌ می نماید که:

جهان چون‌ چشم‌ و خط‌ و خال و ابـروست‌
کـه هر چیزی به جای خویش نیکوست

از شیر حمله خوش بود و از‌ غزال‌ رم

از مرحوم آیت اللّه حاج شیه محمد حسین کاشف الغطاء می‌ پرسند که‌: چرا‌ دین‌ مقدس اسلام مردان را از پوشیدن‌ لباس حریر و طـلا بـاف و زیـنت کردن بطلا محروم‌ نموده‌ است؟

در جـواب مـی فرمایند: دیـن مقدس اسلام از طبقه ی مردان‌ انتظار خشونت و صلابت دارد‌ و می خواهد‌ که‌ آنان دارای قوت‌ و عظمت باشند، و روشن است که استعمال حریر نرم و لطیف‌ و طـلای بـراق بـا‌ این‌ هدف عالی سازگار نیست.

این موضوع را تـجربه نـیز ثابت می کند که زینت‌ به مواد‌ نامبرده‌ موجب پستی همت و توجه به عالم شهوت می گردد.

 

آری استعمال طلا و حریر برای زنان مـناسب اسـت‌ حـتی‌‌ اگر‌ دین اسلام هم حرام نکرده بود بر مردان لازم بـود که‌ گوهر‌ وجود‌ خود را فقط به صلابت و غیرت بیارایند.(نقل از کتاب‌ الفردوس الاعلی)
منبع:
درسهایی از مکتب اسلام » آذر 1339، سال دوم - شماره 11

 

 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.