تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به فیلم سارا و آیدا

واجد قصه فاقد ایده

مازیار میری در سارا و آیدا به نوعی به فضا و موقعیت سعادت آباد برمی گردد اما در قصه ای متفاوت به آسیب شناسی روابط عاطفی و انسانی می پردازد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فیلم سارا و آیدا
سید رضا صائمی- بخش سینما وتلویزیون تبیان
 مازیار میری در سارا و آیدا به نوعی به فضا و موقعیت سعادت آباد برمی گردد اما در قصه ای متفاوت به آسیب شناسی روابط عاطفی و انسانی می پردازد. پرداختی که رویکردی اخلاق گرایانه داشته و به نوعی از نگرانی های اخلاقی در جامعه امروز تاکید می کند. این فیلم را هم می توان مثل سعادت آباد تحت تاثیر جهان سینمایی فرهادی دانست اما قطعا فیلم به خوبی سعادت آباد نتوانسته امضاء و هویت مستقل مولف را بازنمایی و برجسته کند. با این حال این فیلم نسبت به دو اثر قبلی، از ریتم و ضرب آهنگ تندتری برخوردار است و تعلیق پررنگ تری دارد.
ضمن اینکه سویه جنایی و اکشن آن هم برجسته تر شده. تعلیق های که می تواند با توجه به التهاب قصه، مخاطب را با هیجان تعقیب ماجرا همراه کند اما بنیان دراماتیک آن آنقدر محکم چفت و بست ندارد که این حس را تداوم ببخشد و نوعی تعیق زایی قبل از خود اثر در ذهن مخاطب اتفاق می افتد که گره گشایی های قصه را بی اثر می کند.بر همین اساس می توان گفت که گره گشایی فیلم نه مخاطب را شوکه می کند نه غافلگیر.
اما فیلم یک ساختارشکنی دارد و آنهم بازی مصطفی زندگی در یک نقش منفی و مرموز است که اتفاقا از پس آن برآمده.البته بازی ها در این فیلم قابل قبول است. هم پگاه آهنگرانی و هم غزل شاکری توانستند به خوبی از پس نقش و پیچیدگی هایی آن بربیایند.
مشکل اصلی فیلم را باید در نوع گره افکنی و گره گشایی آن جستجو کرد که که هم مصالح داستانی کمی دارد و هم منطق روانشناختی آن کم بنیه است به همین دلیل مخاطب در پذیرش اخلاقی و رفتاری موقعیت های متناقض شخصیت های قصه دچار کم باوری شده و نمی تواند همدلی چندانی با پیرنگ و منطق روایت داشته باشد.
شاید اگر بخواهیم کمی دقیق تر به موضوع بنگریم از حیث ساختار ظاهری فیلمنامه همه چی سرجایش است و در قالب یک روایت سه پرده ای، فرایند قصه صورت بندی می شود اما حس و حالی که همدلی احساسی و درگیری ذهنی مخاطب با این حس را در پی داشته باشد در فیلم نیست و موجب می شود پیام و مفاهیم اخلاقی و انسانی آن بر ذهن و دل مخاطب ننشیند یا دست کم او را متاثر نمی کند. سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما این دو دوست تا کجا به پای یکدیگر می‌ایستند؟ اینکه منطق این ایستادگی و فداکاری چقدر از حیث اخلاقی و روانشناختی از سوی مخاطب پذیرفتنی است به عناصر و مصالحی نیاز دارد که در متن اثر تعبیه نشده یا بسیار کم جان است.
به عبارتی دیگر فیلم واجد قصه و فاقد عناصر و ایده های بصری است. همه اینها در نهایت موجب می شود تا فیلم بیشتر به یک اثر تلویزیونی شبیه شود. سارا و آیدا اگرچه فیلمی شخصیت محور است و در عنوان فیلم هم این سویه برجسته شده اما شخصیت پردازی درستی متناسب با فضا و منطق قصه صورت نگرفته و کاراکترها کارایی لازم را برای بیان و روایت قصه ندارند. این با جنس و سطح بازی ها فرق می کند. مشکل بر سر شخصیت ها و فیلمنامه است نه بازیگری. در نهایت باید گفت فیلم نسبت به آثار قبلی مازیار میری چند پله عقب تر می ایستد و نوعی آشفتگی در فیلمنامه و لحن و بیان روایت آن دیده می شود که امتیازات تکنیکی و کارگردانی فیلم را هم کمرنگ می کند.
واقعیت این است که ایده ای که به درستی پردازش نشود با یک اجرای خوب هم دیده نمی شود و باید همه عناصر یک فیلم در نسبتی منطقی با هم قرار بگیرند تا بتوان به قوام و دوام آن امیدوار بود.
برخی این فیلم را به تلما و لوییز ایرانی تعبیر کرده اند که به نظر می رسد ظلم بزرگی به آن فیلم است و صرفا شمایل ظاهری دو فیلم نمی تواند دلیل منطقی برای قیاس آنها باشد. سارا و آیدا به عنوان دو شخصیت اصلی بیشتر دچار یک نوع الکی خوش بودن و بیهودگی هستند تا ظاهرا از این طریق از ملال زندگی عبور کنند اما فیلم دلایل اقناع کننده ای برای این موقعیت ارائه نمی دهد