تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به کتاب کآشوب، زیستی خلاقانه در هوای محرم

کآشوب، روایتی امروزی از روضه و عزاداری

نوشتن از محرم و درباره روضه های آن کار آسانی نیست. نگرانی از تکرار آنچه همه می دانند و شنیده اند، کار نویسنده را سخت می کند. اما کتاب کآشوب این حُسن را دارد که همه این تکرارها را کنار می زند و پنجره ای جدید از فضای محرم 61 به دنیای امروز می گشاید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
کتاب کآشوب
 حسین جمالی فرد-بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
اولین بار روایت  داستان های مستند و واقعی درباره یک موضوع را نفیسه مرشدزاده در همشهری داستان کلید زد. روایت هایی که حاصل تجربه زیست و زندگی نویسندگان بود و   با فرم و روایت اول شخص بیان می شد. تجربه های زیستی یا مشاهده های واقعی درباره موضوعاتی مثل سفر، شغل ها، آیین های دینی و ملی و حتی دغدغه های مشترک.

این تجربه موفق در همشهری داستان را این بار، مرشدزاده در کتاب کآشوب تکرار کرده است. گروهی از نویسندگان جوان که اغلب از خانواده مجلات همشهری هستند تجربیات و زندگی خود را با موضوع محرم، عزاداری و روضه های حسینی با خواننده کتاب به اشتراک می گذارند.

همه ما کم و بیش با محرم و هیات و عزاداری هایش خاطره های بسیاری داریم. از برپا کردن خیمه ها و هیات های بزرگ و کوچک تا دسته های زنجیر زنی و مداحی های پرشور و نذری های خوش عطر و بو. اما خواندن این نوع خاطره نگاری به قلم 23 نویسنده باتجربه جذاب تر خواهد بود. و این جذابیت بیشتر هم خواهد شد وقتی که بدانیم شماری از این نویسندگان سابقه روزنامه نگاری هم دارند. نوشته‌هایی به قلم حمید محمدی محمدی، احسان حسینی‌نسب، ‌محسن حسام مظاهری، سید احمد بطحائی، مرتضی کاردر، یاسر مالی، احسان رضایی، آرش سالاری و...

 

در مقدمه کتاب درباره گردآوری چنین مجموعه ای آمده است:

«نویسندگان دعوت شده به «کآشوب» همه تلاش کرده‌اند گزارشی صادقانه و عینی از روضه‌هایی زندگی شده بدهند. روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه سال ۶۱ هجری.

این کتاب تلاش کرده تا با توجه به گستره و تنوع زاویه دید نویسندگان، به یک اتفاق واحد در خود دست پیدا کند و مخاطب خود را از وحدت موجود در متن بهره‌مند کند. به همین خاطر در این کتاب از سویی لحن‌ها و روایت‌های مختلف هر یک طعم خاص خود را دارند و از سوی دیگر اثر راوی تجربه واحدی است که شبیه هیچ یکی از تجربه‌های حاضر در متن کتاب نیست.»

یکی از نکاتی که ممکن است خواننده درخواندن کتاب تردید کند، تکرار و تشابه است. اما در کاشوب، از همان ابتدا روایت داستان ها به گونه ای است که خواننده تردید را کنار می گذارد و به جای تردید، صفحات کتاب را پی در پی ورق می زند.

هر نویسنده در روایت روضه هایی که با آن زندگی کرده اند، نگاه و زاویه دید متفاوتی را در پیش می گیرند.روایتی نو و تازه درباره محرم. این نگاه نو، حتی در اظهار نظر نویسندگان مجموعه هم به چشم می خورد. گفته هایی که همگی حاکی از رضایت آنها از حضور در این مجموعه است. گویی فرصتی برای ادای دین به محرم و سیدالشهدا برای آنها فراهم شده است.

مهدی شادمانی که اهالی رسانه، بیشتر او را با صفحات ورزش مطبوعات  می شناسند درباره این تجربه تعریضی جالب توجه دارد:

«روزی که قرار شد برای کآشوب بنویسم فکرش را هم نمی کردم که در چنین شرایطی برایش پست بگذارم. اما همه ام شور و شعف استکه این نوشته حکمتی بوده از آن روزها برای کمک این روزها.

بالاتر از لطف خدا که نداریم. اما به همان واسطه روایت شخصی من از محرم بُرخورده لا به لای بیست و دو روایت ناب و خواندنی دیگر.»

 

البته این رضایت برای خواننده هم پس از مطالعه کآشوب به وجود می آید. خواننده ای که حتی عنوان متفاوت و جالب اثر، کششی ناخواسته برای دنبال کردن روایت ها در او ایجاد کرده است.

نام کآشوب از ترکیب بند معروف محتشم کاشانی وام گرفته شده:

«گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب/ کآشوب در تمامی ذرات عالم است»

همان زمزمه همیشگی عزاداران حسینی که:

«باز این چه شورش است، که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»

کآشوب کتاب روضه و زندگی است. 23 روایت از تصویر امروز و آینده یک آیین، 23 روایت از تغییر صورت و قاب یک ایین در گذر زمان، 23 روایت از زنده ماندن یک آیین،شرح تنیده گی اتفاق 61 هجری در تاروپود زندگی امروز.

روایت محسن حسام مظاهری را با عنوان «وضعیت غریبِ نوه‌ی عباس بنگر» در بخشی از کتاب می خوانیم:

«اول راهنمایی که بودم، با چند نفر از همکلاسی ها برای بازی در در یک فیلم تلویزیونی انتخاب شدیم. صبح اول وقت مینی بوس می آمد دنبال مان، می برد محل فیلمبرداری،گریم سرپایی و و توجیه و تشر که توی دوربین نگاه نکنیم و نخندیم و نور و صدا و دوربین و ریل و تراولینگ و باقی قضایا تا شب که دوباره مینی بوس می رساندمان خانه. فیلم یکی دوبار از تلویزیون پخش شد، یک فیلم جنگی شعاری که فکر نکنم این روزها کسی بخواهد ببیند ولی برای من اتفاق مهمی را رقم زد.

در آن یکی دو هقته چشم من به عالم جدیدی باز شد که از آن بی خبر بودم. همین باعث شد لااقل تا مدت ها دیگر مسحور هیچ فیلمی نمی شدم.دیگر می دانستم که هر فیلم، «پشت صحنه» ای دارد و این نسبتم را با عالم فیلم تغییر داده بود. انگار عارفی که دید برزخی پیدا کرده، انگار ساحری که به اکسیر اعظم دست یافته، راز فیلم فا شده بود برایم. مشت سینما گشوده شده بود مقابلم.

مثل بدنی زیر تیغ جراح در اتاق تریح. مثل راش های یک زندگی روی میز تدوین فیلمساز. مثل پرِ پروانه زیر میکروسکوپ جانورشناس. جهانِ بی راز، جهانِ بی افسون، جهانِ شناخته شده و تسخیر شده، شاید جهان معقول تری باشد، اما لزوما جهان جذاب تری نیست.نسبتی هست میان لذت و راز. میان سرخوشی و ندانستن. این حقیقت را اگر زودتر می دانستم، شاید ....»

کآشوب، جلد اول این مجموعه به دبیری نفیسه مرشد زاده در 207 صفحه توسط نشر اطراف منتشر شده است.