به بهانه 18 شهریور سال مرگ جلال آل احمد
آفت غرب زدگی
دریچه نگاه آل احمد به غرب بیش از آن که ازمبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی غرب باشد از دریچه توجه به تبعات غرب است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/06/21
"و همین جوریها بود که آن جوانک مذهبی از خانواده گریخته و از بلبشوی ناشی از جنگ و آن سیاستبازیها سر سالم به در برده، متوجه تضاد اصلی بنیادهای سنتی اجتماعی ایرانیها شد با آنچه به اسم تحول و ترقی و در واقع به صورت دنباله روی سیاسی و اقتصادی از فرنگ و آمریکا دارد مملکت را به سمت مستعمره بودن میبرد و بدلش میکند به مصرفکننده تنهای کمپانیها و چه بیاراده هم و هم اینها شد محرک غربزدگی - سال ۱۳۴۱- که پیش از آن در سه مقاله دیگرتمرینش را کرده بودم".
"غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی و اگر به مذاق خوش نیست بگویم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی. دیده اید که گندم را چطور می پوساند؟ از درون پوسته ی سالم برجاست. امّا فقط پوست است. عین همان پوستی که از پروانه ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است . آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود ونبود پل هیچ است. "
این جمله ها آغاز کتاب غرب زدگی آل احمد است. کتاب کوچکی با یازده بخش و یادداشتی کوتاه در 116 صفحه. کتابی بسیار بحث برانگیزاننده و شایان توجه دقیق. غرب زدگی در 1341 چاپ شد و اکنون پس از گذشت سال ها باز همچنان تازه است و گفت و گو برانگیز، در طرح گونه ای بیماری و علت جویی آن و نمودن راه چاره.
اصطلاح غرب زدگی را آل احمد به تصریح خودش از استاد احمد فردید گرفته است، امّا افزوده که «فردید» زیر همین عنوان حرفها و سخنهای دیگری دارد، درباره علل پس ماندگی شرقیان و دلایل توجه مردم ایران به غرب، نظریات گوناگونی مطرح ساخته، و درباره خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعه ایرانی هشدار داده، و روی آوردن به «کلیت اسلامی» را توصیه کرده است. او گفته: غرب زدگی آفتی است که از غرب میآید و ما کشورهای جهان سومی و از پیشرفت وامانده را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.
جلال؛ هم آمریکا رفته بود، هم آثاری از مغرب زمین را ترجمه کرده بود، هم عقیق دست نمیکرد، هم بنا به نقل خودش خیلی اهل مستحبات نبود، هم همسرش سیمین دانشور معرف حضور بود، لیکن حریت داشت با نکاه آسیب شناختی به ورود غرب به ایران و آسیبهایی که ایران از این میهمان ناخوانده نصیب اش شده است.
جلال عموما غرب را در این کتاب از منظر اقتصادی معرفی می کند یعنی: «شامل همه ممالکی است که قادرند به کمک ماشین مواد خام را به صورت پیچیده تری در آورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.» او بر این اساس دنیا را به دو دسته سازنده و مصرف کننده ماشین تقسیم می کند.
میتوان گفت دریچه نگاه آل احمد به غرب بیش از آن که ازمبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی غرب باشد از دریچه توجه به تبعات غرب است. به تعبیر دیگر جلال بیشتر متوجه مدرنیزاسیون است تا مدرنیته. از همین جاست که مفهوم غرب زدگی شکل میگیرد: غرب پیشرفته مدرن، سازنده ماشین است و شرق عقب مانده سنتی مصرف کنده ماشین اما ماشین تنها یک وسیله صرف نیست بلکه از خود اقتضائاتی دارد.
حرف اصلی جلال این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم؛ ما در مقابل غرب مضمحل شدهایم. جلال در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی ایرانی در قبال هجوم ماشین است و نمی خواهد سنتهای اجتماعی، قربانی ماشین و ماشینیزم شوند. این پرسشی است که کوشید تا پاسخی برای آن بیابد: چه چیزهایی موجب شد تا ما عقب بمانیم؟ چه موجب شد تا تولید کننده ماشین نشویم تا وارد کننده آن باشیم تا هویت خود را نیز در چنبره ماشین غربی از کف بدهیم؟
کتاب ۵۵ سال پیش حضرت جلال! غربزدگی، عجیب کتاب امروز است. جلال بیش از آن که «غرب ستیز» باشد، «غربزده ستیز» است. به نظر او ما باید شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال هجوم ماشین حفظ کنیم و دچار خودباختگی فرهنگی نشویم.
اگر امروزهم جلال منورالفکرهای فرنگ دیده ودرس خوانده را میدید، با گذاشتن آینه صاف و زلال "غرب زدگی" جلوی این جماعت ،خودشان را به خودشان نشان میداد تا ابد. روشنفکرانی که با آن همه بلبل زبانی و قیل و قال، موعد اظهارنظر، درقبال غرب، لال می شوند.غربزدگی تنها کتابی علیه منورالفکر مفلوک عصر ماضی نبود که فکر میکرد که اگر از نوک پا تا فرق سر، فرنگی شویم و احیانا بتوانیم کراوات را درست ببندیم، غرب دیگر کاری با ما ندارد و مثل یک رفیق شفیق، اسباب پیشرفت ما را فراهم میکند بلکه اگر رسما وعلنا هم به وادی «غربپرستی» بیفتیم و علیالدوام روی خباثت دشمن غربی، ماله توجیه بکشیم، باز هم غرب دست از دشمنی ذاتی با ما برنمیدارد!
مرحوم شمس آل احمد میگفت که اگر جلال، هیچ اثری جز غربزدگی نمیداشت و اگر غربزدگیاش تنها و تنها درباره «شیخ شهید» میبود، باز هم همین اندازه، روشنفکران از جلال، بغض و کینه داشتند! اما چه نوشته بود مگر حضرت جلا ل ؟:من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. مادام که در این کشور غربزدگی از شکلی به شکل دیگر، تجدید شود غربزدگی هم تجدید چاپ خواهد شد! مادام که غربزدگی در این کشور نفس میکشد،غربزدگی هم به حیات جاودان خود ادامه خواهد داد!
منابع: زندگینامه خودنوشت/راسخون/ مقاله حسین قدیانی
"غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی و اگر به مذاق خوش نیست بگویم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی. دیده اید که گندم را چطور می پوساند؟ از درون پوسته ی سالم برجاست. امّا فقط پوست است. عین همان پوستی که از پروانه ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است . آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود ونبود پل هیچ است. "
این جمله ها آغاز کتاب غرب زدگی آل احمد است. کتاب کوچکی با یازده بخش و یادداشتی کوتاه در 116 صفحه. کتابی بسیار بحث برانگیزاننده و شایان توجه دقیق. غرب زدگی در 1341 چاپ شد و اکنون پس از گذشت سال ها باز همچنان تازه است و گفت و گو برانگیز، در طرح گونه ای بیماری و علت جویی آن و نمودن راه چاره.
اصطلاح غرب زدگی را آل احمد به تصریح خودش از استاد احمد فردید گرفته است، امّا افزوده که «فردید» زیر همین عنوان حرفها و سخنهای دیگری دارد، درباره علل پس ماندگی شرقیان و دلایل توجه مردم ایران به غرب، نظریات گوناگونی مطرح ساخته، و درباره خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعه ایرانی هشدار داده، و روی آوردن به «کلیت اسلامی» را توصیه کرده است. او گفته: غرب زدگی آفتی است که از غرب میآید و ما کشورهای جهان سومی و از پیشرفت وامانده را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.
اگر جلال، هیچ اثری جز غربزدگی نمیداشت و اگر غربزدگیاش تنها و تنها درباره «شیخ شهید» میبود، باز هم همین اندازه، روشنفکران از جلال، بغض و کینه داشتند!
جلال؛ هم آمریکا رفته بود، هم آثاری از مغرب زمین را ترجمه کرده بود، هم عقیق دست نمیکرد، هم بنا به نقل خودش خیلی اهل مستحبات نبود، هم همسرش سیمین دانشور معرف حضور بود، لیکن حریت داشت با نکاه آسیب شناختی به ورود غرب به ایران و آسیبهایی که ایران از این میهمان ناخوانده نصیب اش شده است.
جلال عموما غرب را در این کتاب از منظر اقتصادی معرفی می کند یعنی: «شامل همه ممالکی است که قادرند به کمک ماشین مواد خام را به صورت پیچیده تری در آورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.» او بر این اساس دنیا را به دو دسته سازنده و مصرف کننده ماشین تقسیم می کند.
میتوان گفت دریچه نگاه آل احمد به غرب بیش از آن که ازمبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی غرب باشد از دریچه توجه به تبعات غرب است. به تعبیر دیگر جلال بیشتر متوجه مدرنیزاسیون است تا مدرنیته. از همین جاست که مفهوم غرب زدگی شکل میگیرد: غرب پیشرفته مدرن، سازنده ماشین است و شرق عقب مانده سنتی مصرف کنده ماشین اما ماشین تنها یک وسیله صرف نیست بلکه از خود اقتضائاتی دارد.
حرف اصلی جلال این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم؛ ما در مقابل غرب مضمحل شدهایم. جلال در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی ایرانی در قبال هجوم ماشین است و نمی خواهد سنتهای اجتماعی، قربانی ماشین و ماشینیزم شوند. این پرسشی است که کوشید تا پاسخی برای آن بیابد: چه چیزهایی موجب شد تا ما عقب بمانیم؟ چه موجب شد تا تولید کننده ماشین نشویم تا وارد کننده آن باشیم تا هویت خود را نیز در چنبره ماشین غربی از کف بدهیم؟
کتاب ۵۵ سال پیش حضرت جلال! غربزدگی، عجیب کتاب امروز است. جلال بیش از آن که «غرب ستیز» باشد، «غربزده ستیز» است. به نظر او ما باید شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال هجوم ماشین حفظ کنیم و دچار خودباختگی فرهنگی نشویم.
اگر امروزهم جلال منورالفکرهای فرنگ دیده ودرس خوانده را میدید، با گذاشتن آینه صاف و زلال "غرب زدگی" جلوی این جماعت ،خودشان را به خودشان نشان میداد تا ابد. روشنفکرانی که با آن همه بلبل زبانی و قیل و قال، موعد اظهارنظر، درقبال غرب، لال می شوند.غربزدگی تنها کتابی علیه منورالفکر مفلوک عصر ماضی نبود که فکر میکرد که اگر از نوک پا تا فرق سر، فرنگی شویم و احیانا بتوانیم کراوات را درست ببندیم، غرب دیگر کاری با ما ندارد و مثل یک رفیق شفیق، اسباب پیشرفت ما را فراهم میکند بلکه اگر رسما وعلنا هم به وادی «غربپرستی» بیفتیم و علیالدوام روی خباثت دشمن غربی، ماله توجیه بکشیم، باز هم غرب دست از دشمنی ذاتی با ما برنمیدارد!
مرحوم شمس آل احمد میگفت که اگر جلال، هیچ اثری جز غربزدگی نمیداشت و اگر غربزدگیاش تنها و تنها درباره «شیخ شهید» میبود، باز هم همین اندازه، روشنفکران از جلال، بغض و کینه داشتند! اما چه نوشته بود مگر حضرت جلا ل ؟:من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. مادام که در این کشور غربزدگی از شکلی به شکل دیگر، تجدید شود غربزدگی هم تجدید چاپ خواهد شد! مادام که غربزدگی در این کشور نفس میکشد،غربزدگی هم به حیات جاودان خود ادامه خواهد داد!
منابع: زندگینامه خودنوشت/راسخون/ مقاله حسین قدیانی