بررسی کارنامه ده سینماگر آمریکایی در یک کتاب
کتاب «سینمای پساپاپ؛ جستوجوی معنا در سینمای جدید آمریکا» اثر جسی فاکس میشارک ترجمه وحیداله موسوی منتشر شد.
کتاب «سینمای پساپاپ؛ جستوجوی معنا در سینمای جدید آمریکا» در 370 صفحه به قیمت سی هزار تومان در شرکت نشر نقد افکار منتشر شده است.
کتاب «سینمای پساپاپ؛ جستوجوی معنا در سینمای جدید آمریکا» مجموعه نوشتههایی درباره ده کارگردان و یک فیلمنامهنویس است: ریچارد لینکلیتر؛ تاد هینز؛ پال تامس اندرسن؛ دیوید اُ. راسل؛ وس اندرسن؛ گروه چارلی کافمن، اسپایک جونز و میشل گوندری؛ سوفیا کاپولا؛ دیوید کوپولا؛ دیوید فینچر و ریچارد کلی. این افراد از دهه نود قرن بیستم جریان مهمی را در سینمای ایالات متحده رقم زدند و با استفاده از امکاناتی که پیشرفت فناوریهای سینمایی برایشان فراهم کرده و نیز فرهنگ در حال تغییر کشورشان آثاری ساختهاند که بازتاب دغدغههای متفاوتشان است.
به اعتقاد مترجم، برخی آثار آنها را میتوان در ردهی سینمای مستقل جای داد. این آثار از نوعی آزادی نسبی از شبکههای مسلط تولید و توزیع و پخش هالیوودی برخوردارند؛ و این نکته در ابعاد هنری و تولیدی فیلمهایشان به چشم میخورد. بهویژه در فیلمهایی که از هنرپیشههای معدودی برخوردارند، جلوههای ویژهی کمهزینهای دارند و در آنها بیشتر بر گفتگو تأکید میشود تا کنش. همچنین از میزان فروش بیشتر این آثار میتوان به تفاوتشان با فیلمهای تجاری بدنه پی برد که همان نمایش محدود و بودجه نسبتاً ناچیزشان است؛ و شاید از دلایل ماندگاری و موفقیتشان هم همین نکته باشد. این فیلمسازان با بودجه ناچیزی که در اختیار دارند میتوانند از آزادی نسبی مؤلفانهای برخوردار شوند و از زیربار فشار استودیوها و تهیهکنندهها رها شوند و دغدغههایشان را بازتاب دهند.
جسی فاکس میشارک نویسنده کتاب، «سینمای پساپاپ؛ جستوجوی معنا در سینمای جدید آمریکا» ابتدا در هر بخش شرح مختصری از سیر کاری و زندگی هنرمند را ترسیم میکند تا خواننده شناخت بهتری از نیات و مقصود هنرمند مورد نظر به دست بیاورد. همین شرح موجز از دیدگاهها، نگرشها و سیر کاری هر یک از آنها، زمینهای برای ورود به بررسی فیلمهایشان میشود. این فیلمها به انحاء گوناگون همان نگرشها را در فرمشان بازتاب میدهند. میشارک پس از توصیف مفصل، به تحلیل هر اثر میپردازد و در این مسیر از سازمایههای نقدی خوب بهره میبرد: از توصیف صحنههای کلیدی گرفته تا جای دادن اثر در بستر اجتماعی، توجه به سبکها و ژانرهای و تفسیر و تحلیل و ارزیابی. آنچه کار او را درخور ستایش میکند برخوردار آکادمیک و بدون خودنمایی او با این فیلمها و هنرمندان است. او با گزینش هوشمندانهی بخشهای مهم هر فیلم به توصیفشان میپردازد. همچنین یا ردهبندی هر فیلم در زیر مقوله، سبک یا ژانر موردنظر، انتظارات متناسب و معیارهای مرتبط با آن را بررسی میکند؛ و به این شکل گسست یا تن دادن هنرمند به آن قراردادها را شفاف میکند. اینها با بررسی فیلم ها یا توجه به مصاحبهها، نقلقولها، فیلمهای مستند و ... به دست میآیند. میشارک خواننده را هدایت میکند تا به ردگان فیلم، منطق و هدف آن پی ببرد. او توجه خواننده را به آنچه در اثر تحقق پیدا کرده، جلب و میزان موفقیت اثر را ارزیابی میکند.
این افراد از دهه نود قرن بیستم جریان مهمی را در سینمای ایالات متحده رقم زدند و با استفاده از امکاناتی که پیشرفت فناوریهای سینمایی برایشان فراهم کرده و نیز فرهنگ در حال تغییر کشورشان آثاری ساختهاند که بازتاب دغدغههای متفاوتشان است.
او از توصیف بسترهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی اثر غافل نمیشود. در جای مناسب از بستر فرهنگی ـ سیاسی ـ اجتماعی دوران ساخت فیلم به شکل مناسبی استفاده میکند تا تصویری گرافیکی ارائه دهد. چراکه شرح بافتار و بستر میتواند مخاطب را در درک بهتر اثر و نیز ارزیابی منتقد یاری کند. اگر به گفتهی گادامر، اثر هنری را پاسخی به یک پرسش محسوب کنیم که از طرز نگرش هنرمند به موقعیت جامعهاش سرچشمه گرفته است، پس باید اذعان کرد که میشارک در درک آن پرسش مخاطب را یاری میدهد: از طریق بیان آن و بعد توصیف و تشریح این که چگونه انتخابهای هنرمند در پاسخ به این پرسش تأثیرگذار بودهاند. او معتقد است این فیلمها بیدلیل ساخته نشدهاند. در نتیجه با بررسی زمینهی این آثار، به دلایل خلقشان اشاره میکند و در نهایت موشکافانه به ارزیابیشان میپردازد.
بر اساس مقدمه مترجم، او در راستای نگاه تفسیرگرانه و تحلیلیاش، به کنشها یا عدم کنشها کاراکترها، حالات رفتاری کاراکترها، معانی کنشها، دلالتها، استعارهها، ساختارهای روایی، نقشمایهها، آرایشهای تصویری، سازمایههای موسیقیایی اشاره میکند تا به بررسی نمودهای فرهنگ پساپاپ در آثار این هنرمندان بپردازد. میشارک منتقدی فرهنگی است و استاد و خبره در تاریخ و طبقهبندیهای هنری. گزینش این آثار به دلیل همان باورها و احساسات ژرفی است که این هنرمندان در آثارشان نمایان کردهاند. در نتیجه او نهتنها کارشناس هنری صرف، بلکه منتقدی است با دغدغههای فرهنگی که به دلالتهای اجتماعی این آثار توجه میکند. آثاری که حقیقت انسانی را، حقایق فراموشده و نادیده را برجسته میکنند. چراکه هنرها صرفاً چیزهایی منفک و مهروموم شده نیستند بلکه محملهایی مهم برای ایدهها، باورها و احساساتیاند که فرهنگ را شکل میدهند. میشارک در بین این دو قطب (کارشناسی هنر و منتقد فرهنگی) توازنی بایسته برقرار میکند.
«ریچارد لینکلیتر؛ بیکاره، گیجومنگ، پیش از طلوع، پیش از غروب، جان بیدار، اسکنر تاریکی»، «تاد هینز؛ سوپراستار،زهر، امن، مخملی، دور از بهشت» از فصلهای این کتاب است.منبع: ایبنا