تبیان، دستیار زندگی
متاسفانه دشمنان قسم خورده و دوستان نادان، هر كدام به نوعی و برای اغراض خاصی به این تحریف بزرگ دامن زده اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بزرگترین تحریف در عاشورا چه بود؟!

متاسفانه دشمنان قسم خورده و دوستان نادان، هر كدام به نوعی و برای اغراض خاصی به این تحریف بزرگ دامن زده اند.

بخش اعتقادات شیعه تبیان
عاشورا

تلاش مستمر و شبانه روزی دشمنان برای تحریف عاشورا به جایی رسید كه شهرت یافت: «قتل الحسین بسیف جدّه» و امام محمد غزالی در اثر معروفش نوشت:

روایت و حكایت كردن كشته شدن [امام] حسین و ماجرای درگیری و دشمنی میان صحابه و نقل كردن بر واعظ و غیر واعظ،‌ حرام است،‌ چرا كه این كار كینه صحابه و طعن زدن بر آنها را تهییج می كند، در حالی كه آنها بزرگان و اعلام دین هستند و آنچه كه از منازعه ها و درگیری ها میانشان رخ داده است، حمل به صحّت می شود و شاید كه این زد و خوردها از سر اشتباه در اجتهاد بوده نه از سر ریاست طلبی و دنیا خواهی همچنان كه پوشیده نیست.[!]

چنانچه ملاحظه می شود جناب غزّالی به صراحت و جسارت، فتوا به تحریم روایت عاشورا داده است. در این فتوای باطل،‌ غزّالی مرتكب سه تحریف بزرگ شده است:

۱. یزید را از صحابه و اصحاب پیامبر (ص) قلمداد كرده است!

۲. یزید را كه به قول ابوالحسن مسعودی، نویسنده تاریخ مروج الذهب، از فرعون هم ستمگرتر و بدتر بود، در ردیف «اعلام دین» جای داده است!!

۳. ظالم و مظلوم (یزید و امام حسین (ع)) را در یك ردیف قرار داده و به اقدام هر دو، عنوان «اشتباه در اجتهاد» داده است!

و همه این حق كشی ها و تحریفات بزرگ را فقط برمبنای صحابه پرستی مرتكب شده است. در این فتوا غزّالی بی گمان از «نواصب» و «كرامیّه» تاثیر پذیرفته و پیروی كرده است؛ زیرا به زعم آنها لعن یزید جایز نیست.

ولی علمای بزرگ اهل سنت این پندار ناصواب را از همان نخست،‌ به سختی انكار كرده اند و به آن دو فرقه گمراه و خارج از جماعت اهل سنت (نواصب و كرامیّه) جواب های صریح و روشنی داده اندو حتی كتاب ها و رساله های چندی را به صورت مستقل در ردّ آنها نوشته اند كه:

الرّد علی المتعصّب العنید المانع من لعن یزید را می توان نام برد. عبدالله پسر احمدبن حنبل امام حنابله از پدرش درباره لعن یزید استفتا كرد و احمدبن حنبل جواب داد: چگونه لعن نشود كسی كه خدا در كتابش، قرآن، وی را لعن كرده است. عبدالله جواب داد كه من كتاب خدا را قرائت كرده ام ولی لعن یزید را در آن نیافته ام. امام احمد گفت: «خدا در قرآن می فرماید:

فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا ارْحامَكُمْ اولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ...

آیا می خواهید كه اگر والی و حاكم شدید، در زمین فساد و تباهی به راه اندازید و رَحَم های خود را قطع كنید؟ كسانی كه چنین كنند، همانان هستند كه خداوند لعنتشان كرده است.

كدام فساد و قطع رحمی بدتر از آن كاری بود كه یزید انجام داد.

جماعتی از علمای عامّه به كفر یزید یقین داشته و به لعن وی تصریح كرده اند كه از آنهاست قاضی ابویعلی و حافظ ابن جوزی، و تفتازانی گفته است: «در اینكه بگوییم لعنت شأن اوست بلكه نداشتن ایمان او، درنگ نمی كنم. لعنت خدا بر او و اعوان و انصارش باد!»

و جلال الدین سیوطی نیز به لعن وی تصریح كرده است. علامه آلوسی پس از آنكه دیدگاه علمای عامّه را در جواز لعن یزید نقل می كند، در نهایت نظر خود را چنین بیان می كند:

و من می گویم: رای غالب من، این است كه آن خبیث هیچ گاه رسالت پیامبر (ص) را تصدیق نكرده بود و مجموع اعمالی كه وی نسبت به اهالی خانه خداوند متعال و حرم پیامبر خدا (ص) (اهالی مكه و مدینه) و نسبت به عترت پاك و پاكیزه حضرتش، چه در حال حیات و چه پس از مرگ، انجام داد و كارهای زشت دیگری كه از وی صادر شد، این همه به هیچ وجه در دلالت بر اثبات بی ایمانی وی كمتر و ضعیف تر از این نبود كه ورقه ای از قرآن شریف را در نجاست بیندازد.

گمان نمی كنم كه وضع وی بر عموم مسلمانان پنهان مانده باشد؛ چنین چیزی امكان ندارد تنها چیزی كه هست اینكه آنان مغلوب و مقهور بودند و از آنجا كه در اختناق و خفقان به سر می بردند، چاره ای جز صبر و سكوت نداشتند تا خدا حكم كند به كاری كه باید شود.

و اگر هم تسلیم شویم به اینكه آن خبیث مسلمان بود، باید گفت مسلمانی بود كه آن قدر گناهان بزرگ را در خود جمع كرده بود كه از حیطه شمارش افزون و از توان بیان بیرون است. و من اعتقاد دارم و با صراحت می گویم كه هر كس چنین باشد، رواست كه لعنت شود اگر چه تصور نمی شود كسی از فاسقان مثل یزید باشد.

پرواضح است كه وی توبه نكرد و احتمال توبه اش از ایمانش هم ضعیف تر است و ابن زیاد و عمر بن سعد و جماعتی دیگر نیز به وی ملحق می شوند. لعنت خدای عزیز و جلیل بر همه آنان و بر انصار و اعوان و پیروان آنان و بر هر كسی كه به آنان تمایل داشته باشد؛ تا چشمی بر اباعبدالله الحسین (ع) بگرید و اشك ریزد، مستدام باد.

دانشمند آزاد اندیش و مبارز، شیخ محمد عبده، كه در كشورهای اسلامی شناخته شده است و بیشتر با انتشار نهج البلاغه در كشورهای عربی معروف است، در این باره می نویسد:

هرگاه در دنیا حكومت عادلانه ای باشد كه بخواهد قوانین شرع را به پا دارد و حكومت ظالمانه ای باشد كه شرع را تعطیل كند و مانع از آن كار شود،‌ بر هر فرد مسلمانی واجب است كه حكومت اوّلی را یاری كند... و از این باب بود قیام امام حسین، سبط رسول (ص)، كه در مقابل امام جور و جنایت، یعنی یزید بن معاویه كه با زور و تزویر متولّی حكومت مسلمانان شده بود، به پا خاست.

خدا، یزید و هركس را كه چون كرامیّه و نواصب، جانب وی را بگیرد خوار و مفتضح سازد!

سخنان صریح و رسایی كه علمای عامّه در كفر و فسق و جواز لعن یزید گفته اند و نوشته اند،‌ بیشتر از آن است كه در این مجال بگنجد. مرحوم علامه مقرّم در اول مقتلی كه نوشته است، بخشی از آن سخنان را گرد آورده است و بخشی دیگر را استاد رسولی محلاتی در زندگانی امام حسین (ع) جمع كرده است و ما با ترجمه سخنی از جاحظ،‌ ادیب معروف عرب، این بخش را به پایان می بریم. او می نویسد:

كارهای زشت و منكری كه یزید مرتكب شد، مثل كشتن حسین (ع) و به اسارت بردن دختران رسول خدا (ص) و چوب زدن بر دندان های حسین (ع) و ترساندن مردم مدینه و ویران كردن كعبه، همه دلالت می كنند بر قساوت و شدت سنگدلی و دشمنی و بد رأیی و كینه و عداوت و منافق بودن و خارج بودن وی از ایمان؛ پس یزید فاسق، ملعون است و هركس دیگران را از شتم و لعن این فاسق ملعون، نهی كند خود نیز ملعون است.

داستــان پسـر هنــد مگـر نشنیــدی كه از او و سه كس او به پیمبر چه رسید

پـدر او لب و دنـدان پیمبـر بشكست مادر او جگر عمّ پیمبر بمكید

او به ناحق، حقِ داماد پیمبـر بگـرفت پسر او سر فرزند پیمبر ببرید

برچنین قوم تو لعنت نكنی شرمت باد لعن الله یزیداً و علی آل یزید


منبع : اطلاع رسانی مذهبی عقیق

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.