تبیان، دستیار زندگی
اولین شرط یک نهضت مقدس اینست که منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد بلکه کلی، نوعی و انسانی باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرایط یک نهضت مقدس

اولین شرط یک نهضت مقدس اینست که منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد بلکه کلی، نوعی و انسانی باشد.

بخش اعتقادات شیعه تبیان
نهضت حسینی ،عاشورا

یک وقت کسی نهضت می کند به خاطر شخص خودش و یک وقت کسی به خاطر اجتماع و انسانیت، حق و حقیقت، توحید، عدالت و مساوات، نهضت می‌کند نه به خاطر خودش. در واقع آن وقتی که او نهضت می‌کند دیگر خودش به عنوان یک فرد نیست، اوست و همه انسان‌های دیگر. به همین جهت کسانی که در دنیا، حرکاتشان، اعمالشان، نهضت‌هایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، و به خاطر بشریت و انسانیت بوده است، برای ایجاد  حق و عدالت و مساوات بوده است، به جهت توحید و خداشناسی و ایمان بوده است، همه افراد بشر آنها را دوست دارند. همه می گویند: حسین منی و انا من حسین. همان طور می گوییم: حسین منا و نحن من حسین؛ چرا می گوییم؟

زیرا حسین علیه السلام در حدود 1328 سال پیش (1355سال با محاسبه تاریخ جدید) برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه انسان‌های عالم قیام کرد. قیامش، قیام مقدس و پاکی بود، از منظورهای شخصی بیرون بود.

شرط دوم برای این که قیامی مقدس باشد، این است که آن قیام با یک بینش و درک و بصیرت قوی توام باشد. یعنی یک وقت مردم اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ و یک فرد بصیر، چیز فهم و با درک پیدا می شود که درد این مردم را صد درجه از خودشان بهتر می فهمد. دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی که دیگران هیچ چیز را نمی فهمند و جاهلند، و هیچ چیز را درک نمی کنند و در ظاهر هم نمی‌بینند، یک فرد با بصیرت که به اصطلاح، آن چه را که مردم دیگر در آئینه نمی بینند او در خشت خام می‌بیند، پیدا می شود و قیام و نهضت می کند.

بیست سال، سی سال، پنجاه سال می گذرد تازه ملت بیدار می شوند که فلان شخص که قیام و حرکت کرد و نهضت نمود، چه منظورهای مقدسی داشت؛ پدران ما در بیست سال، سی سال، چهل سال، پنجاه سال پیش، ارزش این را درک نمی کردند! مثلا مرحوم سیدجمال الدین اسد آبادی در حدود شصت، هفتاد سال پیش (فوت این مرد در سال 1310 قمری بوده است، چهارده سال قبل از مشروطیت) قیام کرد و یک نهضت اسلامی در کشورهای اسلامی به پا کرد؛ شما امروز که  تاریخ این مرد را می خوانید، می بینید واقعا غریب و تنها بوده است، درد و درمان ملت مسلمان را احساس می کرد ولی خود ملت نمی فهمیدند، و او را مسخره می کردند، و از او حمایت نمی کردند!!

حال که شصت، هفتاد سال گذشته است وقتی که زوایای تاریخ درست روشن می شود، می بینیم این مرد چه چیزهایی را در آن روز می فهمیده که اساسا نود و نه درصد ملت ایران نمی فهمیدند. لااقل آن دو نامه ای را که این مرد بزرگ نوشته است ببینید. یکی نامه ای که به مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ (اعلی الله مقامه) نوشته است و دیگر نامه ای که به عموم علمای ایران به عنوان یک متحدالمال فرستاده است. یا نامه هایی را که این مرد برای مرحوم حاج شیخ محمد تقی بجنوردی در مشهد و برای فلان عالم بزرگ در اصفهان، و برای فلان عالم بزرگ در شیراز فرستاده است، بخوانید تا ببینید این مرد چقدر می فهمیده است، چقدر درک می کرده است. چقدر خوب استعمار را می شناخته است، و چقدر خوب درصدد بیدار کردن این ملت بوده است (از این مزخرفاتی که بعضی از ابزارهای استعمار هنوز هم می گویند بگذرید، دیگر این حناها رنگ ندارد.) این نهضت، مقدس است چون مردی در زمانی پیدا می شود که از پس ظواهر، حقایقی را می بیند که مردم عصر خودش نمی فهمند و درک نمی کنند.

نهضت حسینی، چنین نهضتی است. امروز ما درست می فهمیم یزید یعنی چه؟ حکومت یزید یعنی چه؟ معاویه چه کرد، نقشه امویها چه بود؟ ولی اکثریت ملت مسلمان در آن روز درک نمی کردند، مخصوصا با نبودن وسایل اطلاعاتی که امروزه موجود هست. مردم مدینه درک نمی کردند، روزی فهمیدند یزید چه کسی است و خلافت یزید یعنی چه، که حسین بن علی کشته شده بود؛ بعد تکان خوردند که چرا حسین بن علی کشته شد؟! یک هیات از اکابر مردم مدینه را که در راسشان مردی به نام عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه بود، به شام فرستادند. وقتی فاصله میان مدینه و شام را طی کردند و به دربار یزید رفتند، تازه فهمیدند قضیه از چه قرار است. وقتی  به مدینه برگشتند گفتند همین قدر ما به شما می گوییم که در مدتی که در شام بودیم، می گفتیم خدا نکند که از آسمان بر سر ما سنگ ببارد! گفتند چه خبر بود؟ گفتند ما با خلیفه ای روبرو شدیم که علنا شراب می خورد، قمار می کرد، سگ بازی و یوزبازی و میمون بازی می کرد. حتی با محارم خود هم زنا می کرد!! عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه (هشت پسر داشت) به مردم مدینه گفت شما قیام کنید یا نکنید من قیام می کنم ولو با این هشت پسر خودم، همین طور هم شد، در قیام حرّه علیه یزید هشت پسرش را قبل از خودش فرستاد و شهید شدند و بعد خود این مرد شهید شد. عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه ، دو یا سه سال پیش از این که اباعبدالله از مدینه خارج شود و در هنگام خروج بگوید: "و علی الاسلام سلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید" ؛ من ننگ می دانم اگر یزید خلافت اسلامی را به دست گیرد چه به سر اسلام می آید. کجا بود؟ آن روز نبود. باید حسین کشته بشود، تا جهان اسلام تکان بخورد، تازه عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و کوفه و در جاهای دیگر چشمشان باز شود و بگویند حسین علیه السلام حق داشت که چنین حرفی زد!

3-شرط سوم برای این که نهضتی مقدس باشد این است که تک باشد. یعنی چه؟ یعنی نوری باشد که در یک ظلمت کامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سکوت ها، حرکتی باشد در میان سکون‌های مطلق. در یک شرایطی که خفقان به طور کامل حکمفرماست، مردم قدرت حرف زدن ندارند، تاریکی مطلق، یاس مطلق، ناامیدی مطلق، سکوت مطلق، سکون مطلق است، یک مرتبه یک مرد پیدا می شود و سکوت را می شکند، سکون ها را از بین می برد، حرکتی می کند، نور می شود و در میان ظلمت می درخشد. تازه دیگران پشت سرش راه می افتند. آیا نهضت حسینی این چنین بود یا نه؟


منبع :پایگاه خبری تحلیلی انتخاب

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.