تبیان، دستیار زندگی
تربیت شدگان عصر جاهلیت یعنی :قبائل مـختلف عـرب نـه تمدنی بخود دیده بودند و نه تعلمیاتی داشتند،و نه قوانینی؛ و نه آدابی،و بالاخره از همه ی مزایای اجـتماعی که موجب عظمت و رفاه است محروم بودند؛هیچگاه انتظار نمی رفت که باوج مـجد و عظمت نائل گردند،و در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رمز پیشرفت مسلمانان

تربیت‌شدگان عصر جاهلیت یعنی‌:قبائل‌ مـختلف‌ عـرب نـه تمدنی بخود دیده بودند و نه تعلمیاتی داشتند،و نه قوانینی؛ و نه آدابی،و بالاخره از‌ همه ی مزایای اجـتماعی که موجب‌ عظمت و رفاه است محروم بودند؛هیچگاه انتظار نمی رفت‌ که باوج مـجد و عظمت‌ نائل‌‌ گردند،و در زمـان کـمی فرمانروای ملل آن روز شوند.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
رمز پیشرفت مسلمانان

ملت‌ های جهان هرکدام مانند ساختمانی هستند؛ چنان که ساختمان اساسی به مصالح‌ مستحکمی نیازمند است که طبق اسلوب صحیح و نظم کامل ساخته و پرداخته‌ شده و در مقابل‌ باد و باران؛ زلزله و طـوفان؛ مقاومت کند و باقی و پایدار بماند. سازمان یک ملت رشید هم‌ به پایه‌های محکم و اساسی یعنی اصول و آداب کامل و اخلاق عالی، محتاج است تا قابل بقا‌ء و پیشرفت‌ باشد.

روی همین اصل باید فکر کرد کـه ایـن تطور و تحول عجیب برای اعراب از کجا پدید آمد؟ این عظمت و پیشرفت نتیجه ی کدام عامل است؟

قرآن مسلمانان را از اختلاف جدا جلوگیری‌ کرده‌ و فرموده است «و لا تنازعوا فـتفشلوا و تـذهب‌ ریـحکم‌» یعنی‌ با‌ یکدیگر‌ نزاع و اختلاف نکنید‌ که‌ سست می شوید و عظمت و حشمت شـما از مـیان می رود (آیه 47 سوره ی انفال)

جمعی که دیروز تمام قوای آنها در راه‌ اختلاف‌ و نفاق به کار افتاده بود،از همه ی نظام های اجتماعی دور بودند،به این سـرعت‌ شـگرف دارای اتحاد کلمه و الفت و وحدت و عظمت شوند؛ دولت نیرومندی تشکیل دهند که ملت ‌های بزرگ جهان آن روز‌ در‌ مقابلشان خاضع شوند و مطیع و فرمانبردار اصول‌ و آداب آنها گردند!

راستی اگر بنا است جمعیت عرب بـه این پیـشرفت و عظمت موفق شود چرا اعراب یمن‌ که سالها سلطنت ‌ها دیده و حکمران های بزرگ‌ را‌ در‌ دامن خود تربیت کرده به این‌ عظمت‌ و موفقیت‌ نرسیدند؟ چرا اعراب «غسان» مجاور شام که تحت حکومت متمدن روم بسر مـی بردند بـه این درجـه از رشد نرسیدند؟ چرا اعراب «حیره» که در پرتـو فـرمانروائی‌ دولت عظیم‌ ایران می زیستند به این پیشرفت نائل نگردیدند؟

اگر آنان به این‌ موفقیت‌ می رسیدند خیلی عجیب نبود ولی تعجب اینجا است که اعراب‌ حجاز کـه ایـن عـظمت را اصلا به خواب ندیده بودند‌ و حتی‌ خیالش‌ را در مغز خـود راه نـمی دادند یک دفعه نهضت عظیمی‌ نمودند و حکومت و قدرت آنان بر سر دولت‌ های بزرگ آن روز سایه افکند.

سر این موفقیت چیست؟ تـعلیمات درخـشان قـرآن

رمز‌ این‌ موفقیت‌ و علت این عظمت قرآن است، قرآن بـا تعلیمات درخشان خود این‌‌ جمعیت‌ متفرق و محروم را در مدت کوتاهی به اوج اعتلاء و عظمت رسانید؛روح اخوت، الفت، عدالت را در‌ کالبد‌ اجـتماعشان‌ دمـید،سـازمانی از آن جمعیت بوجود آورد که مانند یک بدن سالم‌، هر‌ عضوی‌ بجای خـود طـبق اصول و مبانی قرآن عمل و فعالیت می‌نمود. اصول‌ تعلیمات جان بخش قرآن‌که موجب‌ تحول‌ و عظمت‌ پایدار گردید چـند چـیز بـود:

1-انسان اجتماعی است

انسان باید در سایه ی اجتماع زندگی‌ کند‌ و در پرتو کمک بـه یکدیگر بـاید احـتیاجات‌ زندگی وی تأمین شود ولی در زندگی‌ اجتماعی‌ باید‌ این اجتماع به خدا ایمان داشته هدف اصلی آن تـشویق بـمصالح اجتماعی و جلوگیری از منکرات‌ باشد‌:«کنتم خیر امة اخرجت للناس‌ تأمرون بالمعروف و تنهون عن المـنکر و تـؤمنون باللّه»

یعنی‌ شما‌ بهترین‌ امت ‌ها هستید که‌ در جهان پدید آمده،یکدیگر را به کارهای نـیک امـر مـی کنید و از منکرات‌ جلوگیری‌ می ‌نمائید و ایمان به خدا دارید(آیه 110 سورهء آل عمران)

2-میزان شخصیت تقوی‌ است‌

شـالوده ی‌ شـرافت و شخصیت را براساس تقوی استوار کرد و با کمال صراحت اعلان کرد: «یا ایها النـاس‌ انـا‌ خـلقناکم‌ من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم‌ عند اللّه اتقیکم‌»

یعنی‌: ای مردم ما همه ی شـما را در آغـاز از یک مرد و زن بوجود آورده‌ایم‌ و شما را‌ تیره‌ ها‌ و قبیله‌ ها قرار دادیم تا شناخته شـوید هـمانا گـرامی ‌ترین شما نزد پروردگار باتقواترین‌ شما‌ است(آیه 13 سوره ی حجرات) و به همین اعلان‌ پرده‌ های‌ تعصب‌ را پاره‌ کـرد و مـقیاس های دیـگری که برای‌ شرافت‌ و شخصیت (از قبیل امتیازات نژادی و ثروت‌ و نسب) بوجود آورده بودند بـه کلی مـحو و نابود‌ کرد‌،برای عرب نسبت بعجم و سفید‌ در‌ مقابل‌ سیاه‌ اصلا‌ امتیازی‌ قائل نشد؛لذا می‌بینید که قـرآن‌ مـقدس‌ در موارد قانون گزاری و راهنمائی‌ هیچگاه عرب را مخاطب قرار نداده و یا ایها‌ العرب‌ مـثلا نـگفته بلکه خطابات دلپذیرش‌ همه‌ «یا ایها النـاس»«و یـا‌ ایـها‌ الذین آمنوا» است.

3-اصل عدالت‌ و مساوات‌

قـرآن مـقرر داشته که اصل عدالت و تساوی در اجتماع نسبت به قوی و ضعیف باید‌ رعایت‌‌ شود،البـته در بـسیاری از‌ زمان های‌ پیشین‌،در محاکمات و مجازات‌ ایـن‌ اصـل اساسی ابـدا تـاکید‌ کـرد‌ که از حریم عدالت پابیرون نگذارید فـرمود: «یـا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین للّه‌ شهداء‌ بالقسط و لا یجرمنکم شنئآن قوم عـلی‌ انـ‌ لا تعدوا‌ اعدلوا‌ هو‌ اقرب للتقوی»

شـالوده ی‌ شـرافت و شخصیت را براساس تقوی استوار کرد و با کمال صراحت اعلان کرد: «یا ایها النـاس‌ انـا‌ خـلقناکم‌ من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم‌ عند اللّه اتقیکم‌»

یـعنی ای‌ اهل ایمان در راه خـدا پایـدار و استوار بوده بر سایر مـلل عـالم،شما گواه عدالت‌‌ باشید‌ و البته شما را نباید عداوت گروهی‌ وادار‌ کند‌ که‌ از‌ طریق عـدل بـیرون‌ روید‌؛عدالت‌ کنید که عـدل بـه تقوی نـزدیکتر از هر عمل اسـت. (آیـه 8 سوره ی مائده)

4-زنده کـردن حـقوق‌ زن‌

مرد‌ و زن را دو عضو متکامل اجتماع معرفی‌ کرده‌ و فرموده‌ «و من‌ آیاته‌ ان‌ خلق لکم‌ مـن انـفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مـودة و رحـمة»

یعنی از آیـات حـکمت و قـدرت‌ خدا آنست که بـرای شما مردان،از جنس خودتان جفتی بیافرید‌ که با او انس و آرامش‌ بیابید و میان شما رأفت و مـهربانی بـرقرار فرمود(آیه 21 سوره ی روم).

در شخصیت بشری مـیان مـرد و زن تـفاوتی قـائل نـشده در آیاتی که در امـر‌ و نـهی‌ و فضائل‌ اعمال وارد شده مرد و زن را قرین هم قرار داد و گفت «من عمل صالحا من ذکر و انثی‌ و هو مـؤمن فـلنحیینه حـیوة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یـعملون‌»

یـعنی‌:هـرکس‌ از مـرد و زن کـار نـیکی انجام دهد و ایمان به خدا داشته باشد زندگانی پاکیزه و با سعادت به او می دهیم و اجری بسیار بهتر از عمل‌ نیکی‌ که کرده به او عطا می ‌کنیم‌(آیه ی‌ 97 سوره ی نحل).

البته بـرای مصالح اجتماعی طبق ناموس خلقت مرد را در اداره ی امور زندگی مزیتی بخشید و فرمود: الرجال قوامون علی النساء

یعنی‌ مردان را‌ بر زنان حق نگهبانی‌‌ و اداره‌ کردن است(آیه ی 34 سوره ی نساء)ولی سفارش های اکـیدی صـادر کرد که مردان‌ به ازنها باید با اخلاق نیک رفتار کنند و گفت«و عاشروهن بالمعروف» یعنی با زنان به نیکی‌ رفتار کنید(آیه‌ 19‌ سوره ی نساء).

5-پیروی از دلیل و منطق

قرآن پیروان خود را بـه تـبعیت از دلیل و منطق امر فرموده و از تقلید در اصل دین جدا بر حذر داشته است،و لذا کسانی را‌ که‌ کور کورانه‌ از معتقدات باطل گذشتگان پیروی مینمودند مذمت کـرده و فـرموده: «بل قالوا انا وجدنا آبـائنا عـلی امة و انا‌ علی آثارهم مهتدون»: یعنی مشرکان گفتند ما پدران خود را بر‌ آئینی‌ یافتیم‌ و ما هم در پی آنها بر هدایت هستیم(آیه ی 22 سوره ی الزخرف).

مسلمانان را بـه مطالبه ی دلیـل امر فرموده‌ و ‌‌در‌ چند مـورد گـفته «قل هاتوا برهانکم» یعنی‌ بگو دلیلتان را بیاورید.

6-شقاوت و سعادت‌ را‌ در‌ سایه عمل می داند.

از نظر قرآن شقاوت و سعادت هر فردی وابسته به عمل است.و هر فرد‌ یا اجتماع که‌ خواهان سعادت است بـاید در ایـن راه بکوشد و قدم بردارد‌ چنانکه فرموده: «و ان لیس‌‌ للانسان‌ الا ما سعی»

یعنی:نیست برای انسان مگر همان چیزی‌ که انجام داده است(آیه ی 39 سوره ی النجم) و فرموده هر امتی مسؤل عمل خود می باشد:«تلک امـة قـد خلت لهـا ما کسبت‌ و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعملون»

یعنی امت ‌های پیشین همه در گذشتند و هرچه‌ کردند بـرای خود کردند و شما نیز هرچه کنید به خود کنید و شما مسؤل کـار آنـان نـخواهید بود ‌(آیه ی 141 سوره ی بقره) و خاطر نشان ساخته که هلاکت و سقوط هر ملت معلول‌ اعمال آنان می باشد و فرموده«تـلک ‌ ‌القـری اهلکنا هم لما ظلموا»یعنی این است شهر و دیاری که‌ هلاکشان ساختیم چون ظلم و سـتم‌ کـردند‌(آیـه ی 59 سوره کهف)و بقا و دوام هر ملتی را نیز معلول اعمال نیک آنها می داند: «و لقد کتبنا فی الزبـور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی‌ الصالحون»

یعنی ما‌ نوشتیم‌ در زبور علاوه در کتب آسـمانی پیشین نیز تذکر دادیـم کـه بندگان‌ نیکوکار وارث زمین خواهند شد(آیه 105 سوره ی انبیاء).

پیشرفت در زندگی با سعادت اخروی منافات ندارد‌.

قرآن‌ میگوید‌ سعادت جهان آخرت؛با سعادت‌ مادی‌ و پیشرفتهای‌ علمی و صنعتی و با تمدنی که به منظور رفـاه زندگی بشر بوجود آمده منافات ندارد علاوه بر این بشر را باستفاده از مواد‌ اینعالم‌ تشویق‌ کرد و فرموده:

«قل من حرم زینة اللّه التی‌ اخرج‌ لعباده و الطیبات من الرزق»

یعنی بگو ای پیغمبر چه کسی زیـنت‌ های خـدا را که برای بندگان خود پدید آورده‌ حرام‌‌ کرده‌ است؟

8-ترغیب بفکر در آثار خلقت و عواقب امم

قرآن قوه ی فکر‌ بشر را تحریک کرده آنان را ترغیب نموده که در موجودات متنوع‌ جهان آفرینش غور و دقـت کـنند،و از‌ بدایع‌ و اسرار‌ آنها درس ها بخوانند و فرموده: «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی‌ السماء‌ کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت و الی الارض‌ کیف سطحت»

قرآن پیروان خود را بـه تـبعیت از دلیل و منطق امر فرموده و از تقلید در اصل دین جدا بر حذر داشته است،و لذا کسانی را‌ که‌ کور کورانه‌ از معتقدات باطل گذشتگان پیروی مینمودند مذمت کـرده و فـرموده: «بل قالوا انا وجدنا آبـائنا عـلی امة و انا‌ علی آثارهم مهتدون»: یعنی مشرکان گفتند ما پدران خود را بر‌ آئینی‌ یافتیم‌ و ما هم در پی آنها بر هدایت هستیم(آیه ی 22 سوره ی الزخرف).

یعنی آیا در خلقت شتر نمی نگرند‌ که‌ چگونه‌ خـلق شـده است و آسمان چگونه‌ برافراشته شده است و کوه ها چگونه استوار گردیده‌ و زمین‌ چطور‌ گسترده شده است(از آیه 16 تا 20 سوره یوسف)

همچنین دستور داده در‌ حالات‌ ملت‌های‌ گذشته تأمل کنند و علل پیشرفت و سـعادت و سـقوط و نـکبت آنان را دریابند؛درس علم الاجتماع‌ را‌ از حـالات و تـاریخ امـم بخوانند،گفت‌ «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان‌ عاقبة‌ المجرمین‌» بگو در روی زمین گردش‌ کنید و سرانجام کار جنایتکاران را بنگرید(آیه 69‌ سـوره ‌ نـمل)

9-تـشویق بعلم

قرآن اعلام داشت که علومی که در دسـت شـما است‌ و از‌ گذشتگان‌ شما رسیده است کم‌ است تا در تحصیل علم بکوشند: «و ما اوتیتم من العلم الا‌ قلیلا‌»

یعنی آنچه از عـلم بـه شما داده شـده است‌ بسیار اندک است(آیه‌ 85‌ سوره ی اسراء)

حتی به پیـغمبر اسلام(صلی الله و علیه وآله) فرموده «و قل رب زدنی علما»

یعنی بگو پروردگارا! علم مرا‌ زیاد‌ کن ‌(آیه ی 114 سوره طه)و همین موجب پیـشرفت های عـلمی مـسلمانان گردید به طوری که‌‌ در‌ مدت کمی تمدن علمی آنان در جمیع فنون بـه پایه‌ای رسـید که روزگار مثلش را ندیده بود‌،مخصوصا‌ بیشتر پیشرفت علمی آنان در اثر تصریح قرآن بود به اینکه مـجموع‌ قـوای‌ جـهان‌ مسخر انسان است «سخر لکم ما فی‌ السموات‌ و ما‌ فی الارض» (آیه 20- سـوره ی لقـمان)

10‌-دیـن‌ با فطرات توأم است

قرآن تصریح کرد بر اینکه «دین» فطری انسان است‌ و اسـلام‌ هـم هـمان دین فطرت است‌‌ اسلام‌ یعنی تسلیم‌ احکام‌ الهی‌ بودن و در طریق فطرت قدم برداشتن‌ فـرمود‌: «فـاقم وجهک‌ للدین حنیفا فطرت اللّه التی فطر الناس علیها» یعنی رو‌ به جانب‌ دین پاک اسلام آور و از ایـن‌ دیـن کـه‌ فطرت انسان‌ بر‌ آن آفریده شده است پیروی‌ کن‌(آیه 30 سوره ی روم)

11-دین حافظ مصالح بـشر اسـت

قرآن در طی‌ آیاتی‌ بیان فرموده که دین به منظور‌ نفع‌ و مصلحت‌ بشر مقرر گـشته‌‌ و هـدف‌ دیـن آن است که بشر‌ را‌ از آلودگی ها پاک ساخته ه بسعادت برساند چنانکه می گوید: «ما یرید اللّه‌ لیجعل علیکم مـن‌ حـرج‌ و لکن یرید لیطهرکم»

یعنی خدا نمی خواهد‌ شما‌ را به مشقت‌ بیافکند‌ ولی‌‌ می خواهد شـما را پاکـیزه‌ گـرداند(آیه 6 سوره ی مائده)

12-جلوگیری از اختلاف

قرآن مسلمانان را از اختلاف جدا جلوگیری‌ کرده‌ و فرموده است «و لا تنازعوا فـتفشلوا و تـذهب‌ ریـحکم‌» یعنی‌ با‌ یکدیگر‌ نزاع و اختلاف نکنید‌ که‌ سست می شوید و عظمت و حشمت شـما از مـیان می رود (آیه 47 سوره ی انفال)

و فرموده:«و اعتصموا بحبل اللّه‌ جمیعا‌ و لا‌ تفرقوا» یعنی همگی به رشته ی الهی چنگ زده مـتفرق‌‌ نشوید‌(آیه‌ 103‌ سوره ی آل عمران)

آری اجتماع عالم گیر و سعادتمند اسلامی بر این پایـه‌های اسـاسی استوار گردید البته جامعه‌ای که دارای این امـتیازات بـاشد بـاید به آن درجه از اوج عظمت‌ برسد و اجتماعی‌ که دارای ایـن‌ چنین اصـول و تعلیمات باشد و آنها را از دست بدهد و رعایت نکند باید به وضعی‌ مثل امروز ما مـسلمانان بـیفتد.
منبع:
پایگاه مجلات تخصصی نور: درسهایی از مکتب اسلام » مهر 1339، سال دوم - شماره 9

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.