امیرالمومنین علیه السلام، شبیه ترین به پیامبر صلی الله علیه واله
سه جملهی اول دربرگیرندهی مطالب بلند و عمیقی است. لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی از او، امیرالمؤمنین علیه السلام، دور نشوید كه دوری از او حاصلش گمراهی است.
مَعاشِرَ النَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذى یَهدی اِلَى الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.
لزوم گمراه نشدن از راه امیر المومنین علیه السلام
سه جملهی اول دربرگیرندهی مطالب بلند و عمیقی است. لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی از او، امیرالمؤمنین علیه السلام، دور نشوید كه دوری از او حاصلش گمراهی است.
در عربی وقتی میگویند ذَهَبَ اِلَیه یعنی بهسوی او رفت. وقتی ذَهَبَ عَنه میگویند یعنی از او دور شد. اگر فعلی به عَنْ که از حروف جار است متعدی بشود معناش میشود تعدی، تجاوز و دوری. ضَلَّ عَنْه یعنی بهخاطر آنكه از او دور شد به گمراهی افتاد. لغت جالبی است ضَلَّ كه تؤامان به معنای گمراهشدن و دورشدن است. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی حضرت علی علیه السلام كانون هدایت و محور راهنمایی است و اگر از او برگردید گمراه میشوید. این نکتهی بسیار مهمی است. لاتَنْفِرُوا مِنْهُ یعنی از علی علیه السلام دور نشوید. نفرت و نَفَرَ به معنای كوچكردن است.
وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ یعنی از زیر چتر ولایت و سرپرستی او خارج نشوید و بیرون نروید. دربارهی اوصیای پیغمبر صلی الله علیه و آله، یعنی حضرت امیرالمؤمنین و ائمهی معصومین علیه السلام، و نسبت ایشان با رسولاللّه صلی الله علیه و آله عبارتها و لغات و صفات مختلفی به کار برده شده است که پنج تا از آنها مجموعاً مکمل یکدیگر هستند و روشنتر و دربرگیرندهتر به نظر میرسند؛ امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولی و ولایت و وارث و وراثت. این واژهها معنای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را بهتمامی دربرمیگیرند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در موارد مختلف از این پنج واژه استفاده کردهاند. عبارات دیگری هم هست كه بیانكنندهی نسبت امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله باشد؛ مانند مؤاخات.
اما ولایت به انضمام آن چهار واژهی دیگر جامعتر از دیگر لغتها هستند و معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان میكنند. پیشتر گفتهایم که ولایت به معنای دوستی همراه با سرپرستی است و فیالواقع آنچه از ولی و ولایت مراد میكنیم همان سرپرستی است كه البته با دوستی همراه میشود. در عبارت وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند که از زیر بار ولایت و اَولیبتصرف بودنِ علی علیه السلام شانه خالی نكنید و از حریم سرپرستیاش بیرون نروید و از سایه و سرپناه اولیالامریاش خارج نشوید.
اخلاق برجسته امیرالمومنین علیه السلام
قبلتر به چگونگی و معنای شبیهسازی در امامت اشاره كرده بودیم. امام مُماثل پیغمبر صلی الله علیه و آله است و در سه حوزه همشكل و تابع و همرنگ ایشان است؛ قدرت، علم و اخلاق. در این بخش از خطبهی غدیر و بخشهایی كه از پی میآیند پیامبر صلی الله علیه و آله مواردی از اخلاق برجستهی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را برمیشمارند. مثلاً اینكه فَهُوَ الَّذی یَهدی اِلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ.
از خصوصیات رجال الهی، اعم از پیامبر و امام، یكی این است که ایشان در تمامی تکالیف با بندگان و رعایا مشترکاند. برخلاف پادشاهان كه بسیاری از آنچه را كه رعیت موظف به انجاماش هستند به جا نمیآورند و به آنها مكلف نیستند پیامبران، حتا اشرف مخلوقات که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند، در تمام جزئیات احكام با رعیت مشتركاند. در نظریهها و دستورالعملهای دینی امامان و پیامبران از مردم جدا نشدهاند و با آنها مشترك هستند منتها تفاوتشان این است كه برخلاف مردم معمولی که اعتقادات را تا حدی دارند و در عمل لنگ میزنند امامان در اعتقادات، تئوریها و در عمل سرآمد هستند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را بهعنوان جانشین خود معرفی میکنند روی این دو مورد بسیار تأكید میكنند.
فیالواقع میخواهند هم عمل حضرت علی علیه السلام و هم اعتقاد ایشان را برای مردم بازگو بكنند.
لذا میفرمایند فَهُوَ الَّذی یَهدی اِلَی الْحَقِّ. او هدایتگر بهسوی است. مردم را به حق دعوت میکند و به حق اعتقاد دارد.
وَ یَعْمَلُ بِه. خودش هم به حق عمل میکند. یعنی هم به مردم میگوید حقپذیر باشید و بهسوی حق حرکت بکنید و راه حق را نشانشان میدهد و هم خودش در رفتار و سلوكاش به حق و در قضاوت برای حق عمل میکند. از نكات مهم در زیارت آلیاسین یكی هم آن است که ملاکها و مصادیق حق را بیان میكند؛ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُاللَّهِ، اَنْتُمُ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ، وَ اَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ، لَا رَیْبَ فِیهَا یَوْمَ لایَنْفَعُ نَفْساً اِیمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْقَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ فِی اِیمانِها خَیْراً، وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ اَنَّ نَاكِراً وَ نَكِیراً حَقٌّ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ، وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ، وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ، وَ الْحَشْرَ حَقٌّ، وَ الْحِسَابَ حَقٌّ، وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ، وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حَق. واژهی حق اینجا بسیار تکرار میشود. طبق آنچه كه شیعه اعتقاد دارد برای سنجش اعتقادات باید آنها را مقابل امام كه حق مطلق است گذاشت و آنجا صحت و سقم و میزان درستیشان را متوجه شد و متوجه شد كه شخص بهراستی به چهچیز معتقد است. مثل آن است كه برای آزمایش میزان زلال بودن یک کاسهی آب باید آن را به دریا عرضه كرد و با زلالی آب دریا مقایسهاش كرد. امروزه آزمایشگاهها این کار را انجام میدهند.
آزمایشگاه محل نشاندادن بهرهی هرچیز از حق است؛ یک نخِ حق، یک فرشِ حق و یا یک شیرینیِ حق. با انجام آزمایش آنچه حق است و خالص است مشخص میشود. مثلاً نشان میدهند که این قطرهی آب با آب دریا همسنخ هست یا نیست. معنای نشاندادن و محكزدن اعتقادات در مقام عرضه بر امام زمان علیه السلام همین است كه ما میخواهیم بگوییم حقِّ کامل وجود مقدس امام عصر علیه السلام است و این اعترافها و عرضهی اعتقادات در زیارت آلیاسین بیانگر آن است كه یك فرد شیعه قطرهای است از دریای حق و خود را در تمام شئون به دریای حق، ملاک حق، حق اصلی و سنگ محك حق عرضه میکند و با آن میسنجد.
این نکتهی بسیار مهمی است. فَالْحَقُّ ما رَضیتُموه. آنچیز که شما بدان راضی هستید حق است و چیزی که شما از آن ناراضی باشید باطل است.
این مسأله به آنخاطر است که خداوند متعال به حکمتِ لَمْیَضِل و لایَضالِ خویش حق مطلق را، دریای حق را و آنچه را که با باطل آمیخته نیست و گوهرش مطلقاً حق و دروناش کاملاً حق است، در وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمهی معصومین علیه السلام قرار داده است و ما از این حق بیپایان و درنیامیخته با باطل فیض میبریم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و اعمال و اعتقاداتمان را با آن محک میزنیم.
برای همین است كه میگوییم فَهُوَ الَّذی یَهدی اِلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ. یعنی علی علیه السلام هم مردم را به حق دعوت میكند و هدایت به حق میکند و هم به حق عمل میکند. گفتار و کردارش یکی است و اعتقادش هم اعتقاد به حق است.
وَ یُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ. امیرالمؤمنین علیه السلام باطل را از بین میبرد و از آن نهی میکند. ایشان عملاً و قولاً باطل را ازهاق میکند.
اما در مقابل ازهاق باطل چهچیز است؟ احقاق حق! حضرت علی علیه السلام باطل را از معرکه خارج میکند و از بین میبرد و احقاق حق میکند.
اکثر مواقع مانع اصلی و عمده در مسیر عملکردن به حق ملامت و سرزنش از طرف مردم است و معمولاً بسیاری از اشخاص به همین دلیل است که دست از صدق و حق برمیدارند. در معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است كه وَ لاتَاْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم. در صراط خداوند و راه حق ملامت سرزنشكنندگان و نكوهش ملامتگران تأثیری در امیرالمؤمنین علیه السلام ندارد. لاتَاْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم از ملاکهایی است كه علاوه بر خطبهی غدیر هم در کتابهای اهل تسنن و هم در کتابهای شیعه روایاتی برایش آمده است.
امیر المومنین علیه السلام اولین مومن به پیامبر صلی الله علیه واله
اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (لَمْیَسْبِقْهُ اِلَى الْایمانِ بى أَحَدٌ)، وَ الَّذى فَدى رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِاللّهِ وَ لا اَحَدَ یَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ.
(اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللّهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللّهِ اَنْ یَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِیاً لى بِنَفْسِهِ).مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْنَصَبَهُ اللّهُ.
نکتهی بعد كه پیامبر صلی الله علیه و آله دربارهی اخلاق و فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام بهعنوان امام و الگوی كامل و مطلق بیان میكنند ایمان ایشان است. وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله مردم را به پیروی از امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت میکنند و خلافتشان را ابلاغ میكنند طبعاً باید آنچه از شخصیت ایشان معرفی میكنند نظیر همانی باشد كه خودشان هستند و این الگو كه از شخصیت خودشان شبیهسازی میكنند و ارائه میدهند باید از تمام جهات و ابعاد با خودشان یكسان باشد. چونین شخصیت نمونهای حتا از نظر زمان هم نباید تأخیر در تأیید پیغمبر صلی الله علیه و آله و رسالت ایشان داشته باشد؛ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه. یعنی حضرت علی علیه السلام اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده است.
آنکس که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است نباید در ایمان به بعثت و تأیید نبوت پیغمبر تأخیر داشته باشد. نباید زمانی و تاریخی باشد میان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و ایمانآوردن خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان. یعنی بایستی همراه با دعوی پیغمبر صلی الله علیه و آله به پیامبری كسی كه جانشین ایشان است هم ایمان آورده باشد. اَوَّلُ مَنْ آمَن نه یعنی اینكه مثلاً من روز شنبه پیغمبر شدم و تا روز جمعه هیچکس به من ایمان نیاورد و روز جمعه و آنهم با تأخیر اولین کسی که به من ایمان آورد علی علیه السلام بود. لَمْیَسْبِقْهُ اِلَی الْایمانِ بی اَحَدٌ. در ایمانآوردن به پیامبر صلی الله علیه و آله کسی از حضرت علی علیه السلام سبقت و پیشی نگرفته است . به عبارت دیگر ایمانآوردن تمام کسانی که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان داشتهاند بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است و قبلتر و زودتر از ایشان كسی ایمان نیاورده است. درضمن همهی آنها ایمانآوردنشان تاریخی و زمانی داشته است اما ایمانآوردن امیرالمؤمنین علیه السلام بیتاریخ بوده است چرا كه لَمْیَسْبِقْهُ اِلَی الْایمانِ بی اَحَدٌ. این نکته را بسیاری از مسلمانها و حتّا برخی از علما نمیدانند و به آن بیتوجه بودهاند و از برکت خطابهی غدیر است كه چونین مسألهای مشخصاً معلوممان میشود. اولینبار سیوهفت سال پیش این موضوع را من از [مرحوم] آقای [علامهی] عسكری شنیدم و قبل از آن چُنینچیزی را جایی و از كسی نشنیده بودم. ایشان میگفت معنای اینكه حضرت علی علیه السلام اولین مؤمن به پیامبر صلی الله علیه و آله هستند آن است که کسی قبلتر از ایشان ایمان نیاورده بود و ایشان از اول که با پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند ایمان آوردند.
سباق یعنی کسانیکه جلوتر از همه ایمان آوردهاند. در تفاسیر رواییِ قرآن دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام و دو نفر دیگر که یکی از آنها مؤمن آلفرعون و دیگری مؤمن آلیس هستند آمده است که این سه هرگز شرک نورزیدند. افضل آنها امیرالمؤمنین علیه السلام است.
چنانكه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است كه الصدیقون ثلاثة؛ حبیب النجار، مؤمن آلیس، الذی یقول اتَّبِعُوا الْمُرْسَلین، اتَّبِعُوا مَنْ لایَسْئَلُكُمْ اَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدون، و حزقیل، مؤمن آلفرعون، و علی ابن ابیطالب، و هو اَفضَلهم . و ثعلبی كه در تفسیرش آورده است سباق الاُمَم ثلاثة، لَمیكفروا باللّه طرفة عین؛ علی ابن ابیطالب و صاحب یس و مؤمن آلفرعون، فهُم الصدیقون، و علی اَفضَلهم.
امیر المومنین علیه السلام فدایی رسول خدا صلی الله علیه و اله
گفتیم که ویژگیهای امامت در سه حوزه توضیح داده میشود؛ علم، قدرت و اخلاق. یکی از توصیفاتی که در خطابهی غدیر آمده است و قدرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان میکند این است که وَ الَّذی فَدی رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ. آنكس كه قدرت و شجاعت داشته است تا خود را فدای رسولاللّه صلی الله علیه و آله بکند .
پیامبر صلی الله علیه و آله منظور از این عبارت را در دو جملهی دیگر توضیح میدهند؛ وَ الَّذی كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَ لا اَحَدَ یَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ. او کسی است که همواره با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و غیر از علی علیه السلام هیچکس از رجال همراه رسولاللّه عبادت خدا را نمیکرده است. از زمانیکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از غار حرا بازگشتند حضرت علی علیه السلام با ایشان نماز میخواندند و عبادت میکردند.
از مردان امیرالمؤمنین علیه السلام و زید، غلام پیغمبر علیه السلام، و از زنان حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند که از آنزمان به بعد همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواندند . یکی از مصادیق وَ الَّذی فَدی رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ این است که اَمَرْتُهُ عَن اللّهِ اَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ.
خداوند در لیلةالمبیت، یعنی شبی كه پیامبر صلی الله علیه و آله بهسوی مدینه هجرت كردند، به ایشان دستور داد تا به حضرت علی علیه السلام بگویند که بهجای ایشان در بسترشان بخوابد و او هم خوابید و خودش را فدای پیامبر صلی الله علیه و آله کرد.
قائده لطف
دربارهی تعیین امام و امامت یک بحث عقلی مطرح است و آن اینكه اگر مثلاً پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زید را بهعنوان جانشین خود انتخاب بکنند و نمرهی زید از 100، 98 باشد عقل میگوید اگر کسی با نمرهی 99 وجود میداشت حضرت رسول صلی الله علیه و آله باید آن شخص را انتخاب میکردند. حال اگر ایشان عَمرو را تعیین بكنند که نمرهاش 99 است و شخص دیگری با نمرهی 100 وجود داشته باشد عقل به انتخاب كسی كه نمرهاش 100 است حكم میكند.
چون پیغمبر صلی الله علیه و آله اشرف مردم و مخلوقات است هم از منظر عقل و هم از نظر قرآن و نقل و حدیث جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله که لاجرم شبیهترین مردم به او است باید بالاترین درجهها را داشته باشد. اینكه میگوییم خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله باید كسیكه بالاترین درجه در جامعه را دارد انتخاب بكنند حُكم عقل است. طبعاً اطمینان ذهنی انسان به چونین کسی بیشتر است. بهقول متكلّمین یكی از دلایل لزوم و اثبات پیامبر و جانشین پیامبر قائدهی لطف است. بر خداوند کاری واجب نیست. او لطفش شامل حال موجودات است و متفضِّل و وهاب و ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم دربارهی عبادت و شکر نعمتِ مُنعِم که خدا است در حیرت و سرگردانی نمانند و بتوانند او را عبادت كنند و شکر نعمت انجام بدهند.
هم در کتابهای کلام آمده است و هم از روایات اینچُنین استفاده و استنباط میشود که خداوند متعال بهجهت لطفی که دارد مردم را بیهوده و بیهدف باقی نگذاشت و برای آنها پیغمبر و امام فرستاد.
امام برترین خلق
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تذکر میدهند که امام باید بهترین و بافضیلتترین مردم باشد. فَضِّلُوهُ فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ. علی علیه السلام را برتر بدانید.
البته میشود اینگونه گفت كه فضیلت یا برتریاش بدهید اما عبارت فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ مشخص میكند كه اینجا برتری از جانب مردم نیست بلکه خداوند متعال امیرالمؤمنین علیه السلام را برتر دانسته است. وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ. او را بپذیرید که او منصوب خداوند است. یعنی اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند او را بپذیرید و قبول بکنید و برتر بدانید بهخاطر این است که خدا او را بالاترین و برترین دانسته و به آن جایگاه نصب كرده است.
خداوند متعال به لطف گستردهی خودش کسی را نصب میکند که بالاترین، برترین و افضل مردم زمانه باشد .
اشاره به آیات انتخاب امام علیه السلام از طرف خداوند متعال
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّهِ.
بهدرستی که علی علیه السلام از طرف خداوند امام است. در اصطلاح قرآنی جعل امام و امامت به جعل الهی است. اینجا به چهار آیه از قرآن کریم اشاره میکنیم. اول، آیهی 124 سورهی بقره؛ وَ إِذْ إِبْتَلىَ إِبْرَاهیمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی قَالَ لَایَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ.
دوم، آیهی 73 سورهی انبیاء؛ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیرَْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كانُواْ لَنَا عابِدِینَ. نكتهی دیگری غیر از جعل الهی در این آیه هست و آن اینكه امامان علیه السلام از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند. امام علیه السلام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد و از زیر پردهی عالم که خزائن خداوند است خبر دارد. سوم، آیهی 5 سورهی قصص؛ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فیِ الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. این آیه دربارهی امام زمان علیه السلام و یاران ایشان است. خداوند میفرماید این ما هستیم که پیشوایان را برای مردم قرار میدهیم.
چهارم، آیهی 24 سورهی سجده؛ وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرَُواْ وَ كانُواْ بِاَیاتِنَا یُوقِنُونَ. در این آیه دو ملاك برای امامان علیه السلام برشمرده میشود كه در خطبهی غدیر هم آمده است؛ یکی ملاک یقین و دیگری صبر. در خطابهی غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله اینچُنین فرمودهاند كه مَعاشِرَ النّاسِ، اُنْذِرُكُمْ اَنّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْخَلَتْ مِنْقَبْلِی الرُّسُلُ، اَفَإِنْ مِتُّ اَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلیَ اَعْقابِكُمْ، وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلیَ عَقِبَیْهِ فَلَنْیَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشّاكِرینَ الصّابِرینَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند کسانیکه به عقب بازنگردند و ثابتقدم باشند شاکر و صابر هستند. صبر و شکر بهراستی دو صفت برجسته و شاهکارهای اخلاقی در زندگی انسان هستند.
خلاصه:
1- "مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ" ؛ سجمله بسیار مهم و عمیق در این مطلب وجود دارد. لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی علی محور هدایت و راهنمایی است اگر از علی برگردید، گمراه میشوید؛ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ یعنی از او (علی علیهالسلام) دور نشوید؛ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ یعنی از زیر چتر ولایت و سرپرستی او دور نشوید.
2- امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولیّ و ولایت، وارث و وراثت؛ این لغات معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشان میدهند.
3- امام مُماسل پیغمبر است؛ در سه حوزه تابع و همرنگ پیغمبر است: قدرت، علم و اخلاق. "فَهُوَالَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَیَعْمَلُ بِهِ" در تئوریهای دینی، قوانین برای پیشوایان (ائمه و پیغمبران) و مردم یكسان است. ائمه در اعتقاد و عمل سرآمد هستند؛ برخلاف مردم معمولی که اعتقادات را تا حدی دارند ولی در عمل لنگ میزنند. خداوند متعال به حکمت لمیزل و لایزال خود، حق مطلق را -و دریای حق را و آنچه را که باطل با آن آمیخته نیست و درونش کاملاً حق است- در وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهالسلام قرار داده است. ما از این حق بیپایان و مخلوط نشده با باطل استفاده میکنیم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و با آن محک میزنیم.
4- " أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ" آن کسی که جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم است، باید همراه با ادعای پیغمبر او هم ایمان آورده باشد. تمام کسانی که ایمان آورده بودند، ایمان آوردنشان تاریخ داشته است؛ اما ایمان آوردن امیر المؤمنین علیه السلام تاریخ نداشته است. معنای اولین مؤمن بودن ایشان این است که کسی قبل از ایشان ایمان نیاورده بود؛ و ایشان از اولی که با پیغمبر بود ایمان آورد. سباق یعنی کسانی که جلوتر از همه ایمان آوردند. قرآن درباره ی امیرالمؤمنین علیهالسلام و آن دو نفر دیگر -که یکی از آنها مؤمن آلفرعون است- میفرماید که این سه نفر هرگز شرک نورزیدند، که افضل آنها امیرالمؤمنین علیهالسلام است "لم یشرک به الله..."
5- "وَالَّذی فَدی رَسُولَ اللّهِ بِنَفْسِهِ وَالَّذی كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَ یَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ" او کسی است که همواره با رسول خدا بوده؛ هیچ کسی از رجال همراه رسول الله، عبادت خدا را نکرده غیر از علی علیهالسلام. یکی از مصادیق "وَالَّذی فَدی رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ" این است که: "أَمَرْتُهُ عَن اللّهِ أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ"، خداوند در لیلةالمبیت (هجرت به سوی مدینه) به من دستور داد که به علی بگویم که بهجای من در بستر من بخوابد؛ او خوابید و خودش را فدای من کرد.
6- پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم اشرف مخلوقات و مردم است؛ هم از نظر عقلی و هم از نظر قرآنی-حدیثی و نقلی. جانشین پیغمبر -که شبیهترین مردم به اوست- باید بالاترین درجه را داشته باشد؛ بالاترین درجهای که در جامعه هست. رسیدن به عصمت کبری و عصمت کلی عقلی است؛ چون اطمینان ذهنی انسان به معرفی خدا و پیامبر بیشتر میشود، خداوند متعال به لطف خودش معرفی كرده است. بر خدا کاری واجب نیست؛ او لطفش شامل حال موجودات است؛ متفضل و وهاب است؛ ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم درباره عبادت و شکر نعمت منعم -که خداست- در حیرت و سرگردانی نباشند و بتوانند شکر نعمت انجام دهند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تذکر میدهند امام باید فاضلترین و بالاترین مردم باشد: "فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ " او (علی علیهالسلام) را برتر بدانید؛ او را بپذیرید که او را خدا برپا کرده است (بالاترین و برترین دانسته است).
7- "مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ" بهدرستیکه او امام از طرف خداوند است. در اصطلاح قرآن، جعل امامت به جعل الهی است. به عنوان نمونه به 4 آیه از قرآن کریم اشاره کنیم: 124 بقره، 73 انبیاء -که در آنها غیر از جعل الهی امام، یک نکتهی دیگر هم وجود دارد و آن این است که ائمه از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند؛ امام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد؛ امام از زیر پردهی عالم که خزائن خداست خبر دارد- ، 5 قصص (دربارهی امام زمان و یارانشان) و 24 سجده