علی علیه السلام، وارث جمیع علوم پیامبر صلی الله علیه و اله
آنچه در جانشینی پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و البته نیابتِ هر كس دیگر معقول است و عقل فطری هم به آن حكم میدهد شباهت هرچه بیشتر نائب با منوبٌعنه است.
مَعاشِرَ النّاسِ، (فَضِّلُوهُ.) ما مِنْ عِلْمٍ اِلاَّ وَ قَدْاَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْاَحْصَیْتُهُ فی اِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْعَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْاِمامُ الْمُبینُ (الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ یس: وَ كُلَّ شَىْءٍ اَحْصَیْناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ).
آنچه در جانشینی پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و البته نیابتِ هر كس دیگر معقول است و عقل فطری هم به آن حكم میدهد شباهت هرچه بیشتر نائب با منوبٌعنه است. شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمهی طاهرین علیه السلام را از سه منظر میتوان بررسی كرد: اخلاق (شامل اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی)، علم و قدرت. به عبارت دیگر اینسه مؤلفههایی هستند كه در مطالعهی شخصیت حضرت رسول و ائمهی اطهار، علیهمالسلام، میتوان سراغ گرفت.
اخلاق و رفتارهای فردی شامل رفتار انسان با خود، تعامل با محیط اطراف، رفتار با اجتماع و ارتباط با خداوند یا عبادت است و اخلاق اجتماعی چگونگی رفتار انسان با مردم است و روابط اجتماعی، اداری و مالی. همچُنین اخلاق در معاملات و عبادات نیز وجود دارد که اخلاق در عبادات شامل عبادتهای فردی و جمعی میشود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تبیین امر ولی و ولایت، وصایت و وصی، خلافت و خلیفه، امامت و امام و وراثت و وارث مفصلاً مشخصههای اعتقادی، رفتاری و عملی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان کردهاند. در این میان علم و قدرت ویژگیهای عمدهای هستند و مهمتر بین این دو همانا علم است؛ چرا كه علم در علوم وهبی عین قدرت است و تؤامان قدرت را با خودش همراه میدارد. به همین خاطر تأکید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مسألهی علم خیلی بیشتر است و در خطابه ی روز غدیر مخصوصاً پیرامون علم امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت كردهاند و دربارهی سه گونهی علوم ایشان سخن گفتهاند؛ یكی علم به شكل عام و آنچه ما معمولاً دانش میگوییم، دوم علم تفسیر قرآن و سوم علم حلال و حرام.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امامالمتقین را محل نزول اجلال علم بیپایان ولی و نبی میدانند. جایگاه دیگری كه ایشان برای علم کامل و همهجانبه برمیشمرند الامامالمبین است که در حقیقت ترجمهی دیگری است برای همان امامالمتقین؛ با این تفاوت كه امامالمتقین تركیب اضافی است و در آن امام به متقین اضافه شده و متقین به دنبال امام هستند اما الامامالمُبین تركیب وصفی است و مبین صفت برای امام آمده است.
در عبارت الامامالمُبین دو کلمه صفت و موصوف هستند و هردو الفولام دارند.
امام مبین
اینجا نکتهی خیلی ظریف و مهم آن است که الامامالمُبین یعنی محل فرود علم کلی الهی که وهبی است ؛ علمی كه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده است. الامام به معنای پیشوای خاص است و صفتاش المبین كه اسم فاعل است.
الامامالمُبین یعنی امامی که هم خودش نور است و هم نَیِّر و نوردهنده است . وقتی چیزی نَیِّر است به طریق اولی باید خودش هم نور باشد. نور، چُنانكه تعریفاش كردهاند، الظّاهِرُ بِذاتِه و المُظهِرُ لِغیره است . یعنی خودش ذاتاً روشن است و غیر خودش را نیز روشن میکند. امام هماو است كه به غیر خودش نور میتاباند و غیر خودش را روشن میکند. این روشنکردن و نور تاباندن هم بهلحاظ تکوینی است و هم بهلحاظ تشریعی و تبلیغی.
جنبهی تکوینی در مُنیر بودن امام یعنی اینكه نورانیت وجود دیگران بهوسیلهی نورانیت وجود امام است. در روایات هم به این مسأله اشاره شده و آمده است که خداوند متعال از نور عظمت خودش در مقام مشیّت نور رسولاللّه صلی الله علیه و آله را مشتق کرد و سپس نور امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد نور حسنین را تا بقیهی معصومین، علیهمالسلام، و بعد الباقی مراتب خلقت. پس وقتی میگوییم امیرالمؤمنین علیه السلام الامامالمُبین است یعنی از وجود نورانیاش و نوری که در وجود و هستی خودش دارد به دیگران داده است. یکی از مباحث پایهای فلسفه و عرفان همین است که آنها را كه معرفی میكنند نور وجودشان مُفَیِّض نور بر بقیهی مخلوقات است. ایشان در سه جزء نور، روح و جسم واسطهی فیض بین خداوند و مردم هستند و نوری كه در عموم مخلوقات هست همان نوری است که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان علیه السلام سرچشمه گرفته است. همچُنین در كتابهای حدیث فصلهای گستردهای پیرامون خلقت نورانی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمهی اطهار علیه السلام آمده است و اینکه حتی نور وجود فرشتگان، بهشت، زمین و آسمان از وجود نورانی آن بزرگواران آفریده شده است. الامامالمُبین نور است و نور میتاباند و این تابندگیاش بهخاطر اشتقاق در آفرینش است. روایاتی كه به این معنا اشاره كردهاند در قسمت سماء و العالم و در قسمت خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام در كتب حدیث و منابع روایی آمدهاند .
روایتی هست که میفرماید اَوَّلُ مَن خَلَقَ اللّه نور نَبیِّک و روایت دیگری كه خَلَقَ اللّه اَشیاءَ بِالمَشیَّة . خداوند اشیا را به نور مشیّت آفریده است و مشیّت وجود نورانی خاتمالانبیا صلی الله علیه و آله است. اما جنبهی تشریعی و اكتسابی نور علمی است که امام به مردم یاد میدهد.
چندانكه امام علوم حلال و حرام و احكام و مسائل فقه را به مردم میآموزد و دربارهی علوم فیزیک، طبیعیات، پزشکی و نجوم و هیأت به ایشان آموزش میدهد میشود الامامالمُبین. پس امام بهخاطر نورانیت و تابناكیاش میشود الامامالمُبین و نوری كه میتاباند و روشنی میكند یکی نور تکوینی است و یکی نور تشریعی. نور تكوینی بهواسطهی مراتب آفرینش است و نور تشریعی همان است که امام در اثر بیان و آموزش و گفتار و آثاری كه در میان مردم دارد به آنها میتاباند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام الامامالمُبین است و وقتیکه الامامالمُبین است ظرفیت گیرایی همهی علوم را دارد.
وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَداَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَدعَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبینُ الَّذی ذَکَرَهُ اللّه فِی سُورَةِ یس: وَ کُلَّ شَیءٍ اَحصَیناهُ فی امامٍ مُبین.
این مُبین هم صفت امام است و هم صفت هرچیز که در امام احصا شده است. الامامالمُبین دارای تمام علوم است و بر دیگران فضیلت دارد.
او حق است و سوای او بقیه باطلاند. رابطهی بین حق و باطل منفصلهی حقیقیه است؛ مثل اینکه یك عدد یازوج است یا فرد.
یعنی اگر عددی زوج باشد فرد نیست و اگر فرد باشد زوج نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام حق است و غیر از ایشان همه حق نیستند و باطلاند.
هرچیز اگر حق نباشد پس باطل است و اگر باطل نباشد پس حق است؛ فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلی الظلال. غیر از حق بهجز گمراهی چیست؟ پس امیرالمؤمنین علیه السلام حق است؛ قَدتَبَیَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَی، و بقیه باطل هستند و البته كه جمع بین حق و باطل هرگز ممکن نیست.
و السلام.
خلاصه:
1- عقل فطری بر شباهت هر چه بیشتر نائب و منوبٌعنه حكم میكند.
2- شخصیت پیشوایان و الگوهای دینی ما (پیامبر و ائمه) را سه پایه اصلی تشكیل میدهند:اخلاق (فردی و اجتماعی)، علم و قدرت
3- در دروس قبل نشان دادیم علوم وهبی عین قدرت است. درنتیجه علم از اخلاق و عصمت مهمتر است و بیشتر مورد تأكید پیامبر -در خطابه- قرار گرفته است. پیامبر، بحث علم امیرمؤمنان را ذیل سه عنوان «علم و دانش»، «تفسیر قرآن» و «علم حلال و حرام» مطرح میكنند.
4- علم و دانش: پیامبر اكرم، امیرمؤمنان را با عناوین مختلفی معرفی میكنند: «امام المتقین» را محل نزول علم بیپایان ولی و نبی میخوانند؛ امیر مؤمنان را «الإمام المبین» مینامند كه به معنی محل فرود علوم كلی الهی است.
5- الامام المبین یعنی امامی كه هم خودش نور است و هم نور ساطع میكند؛ چه تكوینی، چه تشریعی و تبلیغی. الامام المبین، ظرفیت گیرایی تمام علوم را دارد . "وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد اَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبیِنُ الَّذیِ ذَکَرَهُ الله فِی سُورَهِ یس {وَ کُلَّ شَیٍ اَحصَیناهُ فی الامامٍ المُبین} "
6- تكوینی یعنی نورانیّت وجود دیگران به واسطه امام است. پیرامون خلقت نورانیّت پیغمبر و ائمه علیهم السلام و اینکه حتّی نور وجود بهشت، فرشتگان، زمین و آسمان از نور وجود آنها آفریده شده است فصول مفصلی در کتابهای حدیثی داریم. «اَوَّلُ مَن خَلَقَ الله نورِ نَبیِّک» و روایت دیگر «خَلَقَ الله اَشیاءَ بِالمَشیَّهِ». خداوند اشیاء را به نور مشیّت آفریده است، و مشیّت وجود نورانی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و اله و سلم است.
7- نور تشریعی نوری است که امام با بیان و گفتار به مردم آموزش میدهد. تكوینی به خلقت و آفرینش برمیگردد؛ اما تشریعی به راهنماییها و حیطهی اختیار بندگان برای رهروی
8- امام حامل همهی علوم است و درنتیجه بر دیگران رجحان دارد و حق است. نسبت بین حق و باطل مانند عدد زوج و فرد است؛ اگر عددی زوج باشد، فرد نیست و بالعكس. امام حق است و همه غیر از امیر مؤمنان غیر حقاند و بالتبع باطل.منبع : خطابه ی غدیر