تبیان، دستیار زندگی
وبسایت فرهنگی اطلاع رسانی تبیان همزمان با دهه ولایت و امامت در مجموعه مقالاتی دینی به بررسی «توحید امیرالمومنین(ع)» پرداخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همزمان با دهه ولایت:

«توحید امیرالمومنین(ع)» بررسی شد

وبسایت فرهنگی اطلاع‌رسانی تبیان همزمان با دهه ولایت و امامت در مجموعه مقالاتی دینی به بررسی «توحید امیرالمومنین(ع)» پرداخت.

هومن بهلولی- روابط عمومی

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، بخش اعتقادات شیعه موسسه فرهنگی اطلاع‌رسانی تبیان این مقاله را بر اساس سیره عملی زندگی حضرت امیرالمومنین(ع) تهیه و منتشر کرده است.

زهرا اجلال گودرزی در این مقاله می نویسد:«سخن در توحید قرآن کریم، توحید امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام -که ادامه ی خط قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند ـ سهل و ممتنع است، درواقع هم ساده و هم مشکل است. جملاتی‌از خطابه ی غدیرکه اشا ره به توحید دارند، تنزیهی اند ودائما می فرمایند: خدا از تشبیه بالاتر است.خطابه‌ی غدیر با« اَلْحَمْدُلِلَّهِ » شروع و با« اَلْحَمْدُلِلَّه » هم ختم می‌شود. حضرت محمد صلی الله علیه وآله در ابتدای خطابه می فرمایند: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَدَنا فی تَفَرُّدِهِ »‌: «ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است.» در پایان هم می فرمایند:« وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین » اکنون جملاتی از خطابه ی غدیرکه برخداشناسی وتوحید تنزیهی دلالت می‌کندرا بررسی می‌کنیم: « عَلا فی تَوَحُّدِهِ »:«خدادروحدتِ خودش بلند مرتبه است.» ما می‌گوییم خدا یکی است، ولی این «یکی» تشبیهی است. وحدت خدا از آن یکی ها یی که ما می شناسیم، نیست. خدا لباس وحدت پوشیده، ولی بالاتر از آن است که ما فکر می‌کنیم.« وَدَنا فی تَفَرُّدِهِ » خدا فرد است، ولی اگرآن گونه که می شناسیم، فرد باشد؛ به اصطلاح جدا و دور می‌شود، به عده ای نزدیک و از عده ای دور می‌شود. پس فردیّت خدا غیر از آن فردیّتی است که ما می شناسیم واز آن منزّه و مسبّح است. خداوند در عین این که تفرّد وفردانیت دارد،دُنُوّ دارد؛ یعنی به همه نزدیک است. خداوند در عین حال که تک است،اما فردیتی دارد که به همه نزدیک است. هم به نیم کره ی پایینی و بالایی زمین نزدیک است و هم به قعر دریا ها و بالای کُرات دیگر نزدیک است. در عین حال نزدیکی-اش هم، نه از آن نزدیکی هاست که ما می شناسیم. لذا فردیت و نزدیکی خدا تسبیحی و تنزیهی است « وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ » جلال از صفات سلبی است. جمال از صفات ثبوتی است، لذا این جمله این گونه معنا می‌شود: با این که خدا برعالَم سلطنت و تسلّط دارد، ولی بالاتر ازآن است که ما فکر می‌کنیم. اگر سقفی بالای سرِ ما باشد، سقف بر ما تسلّط دارد، خدا هم بر ما تسلّط دارد اماتسلّط خدا، غیر از تسلّط سقف است. « وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ وَاَحاطَ بِکُلِّ شَی‏ءٍعِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ » این جمله هم تنزیهی است. تمام کسانی که عالِم و دانشمندند باید حرکت کنند که عِلم پیدا کنند. من برای این که بفهمم منزل فلان آقا کجا و چگونه است، نباید بنشینم، بلکه باید حرکت کنم و به آن جا بروم. برای انجام بسیاری از آزمایشات، باید به‌آزمایشگاه رفت. برای این که بدانیم کامپیوتر چیست، باید سراغ کامپیوتر برویم. لذا برای احاطه ی علمی نمی توان ایستاد و باید حرکت کرد. هر کسی که بر کسی یا چیزی احاطه دارد، باید یا تغییری در مکانش بدهد یا آن چیز را به خدمتش بیاورند.برای این که بدانم در یک ظرف چیست، یا باید ظرف را برایم بیاورند، یا من نزد آن بروم. اما خدا در عین حال که جابه جا نمی شود، به هر چیزی احاطه دارد.هرلحظه یعنی یک چشم بر هم زدن. خداوندتمام چشم ها، لحظه ها و چشم بر هم زدن ها را‌ می شناسد، اما چشم ها او را نمی بینند. این جمله هم تنزیهی است.»

متن کامل این مقاله در اینجا مشاهده است.