تبیان، دستیار زندگی
داستان حقوق زن و آزادی او،از مسائل زنده و مورد توجهی اسـت که در چندسال اخیر مـطرح مـحافل شرقی است،کشورهای اسلامی با این بحث مواجهند و مجامع مختلف اثباتا و نفیا در این زمینه گوناگونی دارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بحثی که نقل‌ محافل‌ است

داستان حقوق زن و آزادی او،از مسائل زنده و مورد توجهی اسـت که در چندسال اخیر مـطرح مـحافل شرقی است،کشورهای اسلامی با این بحث مواجهند و مجامع مختلف اثباتا و نفیاً در‌ این زمینه گوناگونی دارند.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
حقوق زن

گاهی هم این مطلب از حدود بحث گامی فراتر نهاده و به میدان عمل وارد می شود؛و جسته و گریخته نمودهای خاصی در مـحیط های اسلامی می کند،و می رود که دامنه ی این آزادی و تساوی حقوق‌، توسعه ی‌ بیشتری پیدا کرده، و صحیح یا ناصحیح؛ به مراحل حساس و احیانا زننده و خطرناکی برسد.

طبیعی است در این گفتگوها و اقدامات؛پای اسلام هم به میان کشیده مـی شود و تـفسیرهای گوناگون درباره ی نظر اسلام در‌ این‌ زمینه می شود:

گروهی نظر اسلام را به تمام معنی، به عنوان مخالف هرگونه آزادی و ترقی زنان تلقی کرده و چنین می ‌پندارند که اسلام خواسته است تا زن موجودی پست و ضعیف النـفس؛یـک‌ پارچه‌ اسیر دست مردان بوده، و از کلیه ی مزایای حقوقی و اجتماعی محروم باشد، هیچ گونه اختیار در مال و عرض؛ و حتی در انتخاب شوهر و تعیین سرنوشت خود،نداشته باشد.

از نعمت سواد و تحصیل‌ بی ‌بهره‌ بوده‌ و چـشم و گـوش بسته دور از‌ غوغای‌ اجتماع‌ در گوشه خانه مانده و گوش به فرمان شوهر باشد. منشأ هیچگونه اثر و فعالیتی در محیط وسیع انسانی نبوده بیچاره و محکوم،زندگی کرده‌ و با‌ پستی‌ و ذلت جان دهد،این یک نـوع تـصور؛دربـاره ی نظر‌ اسلام در پیرامون حقوق زن اسـت.

اروپا‌ با‌ پیشرفت صنعتی خود توانست، در دنیا تـفوق صنعتی کسب کند، و به دنبال این تفوق رفته ‌رفته دنباله ی فعالیت خود را تـوسعه داده و تـلاش خـود را در جهات دیگری هم بکار برد و همراه‌ باهو‌ و جنجال و نمودهای مختلف تمدن خود، توانست برای خود سیادتی دسـت ‌ ‌آورد و مـلل عقب افتاده دنیا را یک پارچه به خود متوجه سازد، تا آنجا که ملل شـرقی بـه حدی مـرعوب و فریفته‌ اروپا‌ شدند، که چنین پنداشتند آنچه آنها بپوشند، آنچه بنوشند؛ آنچه بگویند و هرچه فکر کـنند آدابشان اخلاقشان؛ قوانینشان، حقوقشان؛ و بالاخره همه چیزشان، هیچ گونه نقطه ی ضعف نداشته و به تمام مـعنی لقمه ی لذیذی‌ است‌ کـه‌ بـاید آن را بلعید و چشم و گوش‌ بسته‌ در‌ مقابل افکار آنان تسلیم شد.

از طـرفی جـمعی هم به جانب افراط افتاده، و خیال دارند قوانین اسلام را به همراه‌ هوس ها‌ و افکار‌ خود،تا گاو ماهی پیش برده و این آئین مقدس را‌ هـمگام خـود در تـمام مراحل بدانند و چنین قضاوت کنند که اسلام بـه زن هـمه گونه حق و آزادی داده است‌: باید‌ زن‌ دوشادوش مرد، در کلیه ی شئون اجتماعی دخالت کرده و از همه جهت‌ همچون‌ مرد باشد:گاهی در مـیدان جـنگ جـلوه کند،و زمانی به کرسی وکالت و وزرات تکیه زند،زمانی هم‌ آستین‌ بـالا‌ زده و موشک به آسمان پرتاب کند،گاهی فرماندهی جنگ را به عهده گرفته و زمانی‌ پیمان‌ صلح‌ را امضاء نماید.

و بالاخره ساعتی هم پا به پای مـردان بـرقصد؛و گاهی هم باز و به بازوی هر‌ آشنا‌ و بیگانه‌ در دریا و یا استخرهای عـمومی شـنا کند...

تازه این ها کسانی هستند که میل ندارند‌، یا‌ با در نظر گرفتن شرایط محیط، صلاح نـمی دانند؛ رسـما مـواد حقوقی اسلامی را‌ زیر‌ پا‌ گذارند، از این ‌رو سعی دارند؛ حتی الامکان قوانین اسلام را بـرنگ خـواسته ‌ها و هـدف خود‌ تفسیر‌ و تأویل کنند.

جمع دیگری هم، بدون هیچ گونه مجامله و احتیاط؛ خیلی صریح و بـی ‌پرده هـدف‌ خـود‌ را‌ تعقیب می ‌کنند، چکار دارند که کشور،کشور اسلامی است، قانون اساسی چه‌ می گوید؟ مردم این سـرزمین بـه‌ پیروی‌ از منویات اسلام مفتخرند. هرچه باشد آنان به دنبال افکار خود پیش می تازند‌ و بـه‌ تـقلید‌ از دیـگران می نازند ....

اما این بحث چگونه پیدا شد و از کجا سرچشمه گرفت؟ بحث های ذیل باین سؤال‌ پاسخ‌ مـی دهد‌:

تـحول حقوقی زن در اروپا

زن در دوران توحش و حکومت قبائل؛ حکم‌ حیوان‌ و اثاث خانه را داشت که دست بدست مـی گشت و فـقط بـرای استفاده ی شهوانی و انجام کارهای کم‌ ارزش و پست‌ نگاهداری‌ می شد از کلیه ی مزایای حقوقی انسانی بی ‌بهره بود، اسـیری بـود که برای‌ استفاده‌ همه‌ جانبه ی مرد ادامه ی حیات می داد؛ نه برای‌ بهره‌ بردن‌ و زنـدگی‌ کـردن و اسـتفاده از مزایا و حقوق بشری.

بالاخره‌ در‌ جوامع نیمه وحشی یا متمدن بشری هم مورد بحث واقع شـد و قـضاوت های گـوناگون‌ ذیل‌ درباره ی او میشد: زن پلیدی‌ و قذارتی‌ است که‌ شیطان‌ او‌ را آفریده است.

روح انسانی نـدارد‌؛در‌ نـتیجه زندگی اخروی هم ندارد.

عمل زن مقبول درگاه پروردگار نیست.

چون‌ وسیله ی‌ اغواء شیطانی است،باید او را‌ آزار جـسمانی کـرد.

مرگ‌ و سم‌ وافعی و آتش از او بهتر‌ است‌.

باید دختران را زنده بگور کرد تـا ایـن لکه ننگ شسته شود.

زن‌ انسان‌ اسـت ولی بـرای خـدمت به مرد‌ آفریده‌ شده‌ است.

اینها و نظایر‌ آن قـضاوت هائی بود که مردم‌ روم‌؛ هند، عربستان؛ آتن و فرانسه درباره ی زن می کردند.

در جوامع متمدن اروپا؛ زن بـه عنوان‌ انـسان‌ شناخته شد ولی از بسیاری از‌ مزایای‌ حـقوقی انـسانی‌ بی ‌بهره‌ بـود‌، تـا آنـجا که می گفتند‌: زن جزو اتباع مملکت نـیست؛ حـقوق شخصیه ندارد شوهری را که اولیاء دختر برایش بپسندند‌ باید‌ بپذیرد؛ در اموال خـود تـصرف نکند‌ کلیه‌ تصرفات‌ در‌ اموال‌ او توسط شـوهر‌ انجام‌ گیرد؛ وسیله عـیاشی و کـامرانی مردان است برای آن نگاهداری مـی شود کـه در خصوص امر زراعت و کارهای‌ داخلی‌ باو‌ احتیاج دارند،و از طرفی از جنبه ی غریزه ی‌ جنسی‌ و اطـفاء‌ شـهوت‌ از‌ او‌ ناگزیرند. و الا شخصیت بارز حقوقی نـدارد.

تـا قـبل از انقلاب صنعتی خـانواده‌ های اروپائی بـزندگی ساده و محقر خود ادامـه مـی دادند زنان در امر زراعت کمک می کردند و اداره ی امور‌ خانه را به عهده داشتند و احیاناً با صنایع مـختصر دسـتی در محیط های کوچک خانوادگی سرگرم بودند ولی اصـول خـانوادگی و اجتماع زن و شـوهر و فـرزندان در یـک محیط و آمیزش و انس و الفـت آنان محفوظ‌ بود‌.

انقلاب صنعتی، کارخانه ‌های وسیع و صنایع سنگین دسته جمعی را بوجود آورد و احتیاج فراوان به کارگران مـختلف،خـانواده‌ ها را بهم زد،زنان و کودکان را از محیط های گرم خـانوادگی و گـوشه‌ های دهـات و شـهرها بـه مراکز صنعتی‌ کشاند‌.

کـار خـسته کننده، تفرقه افراد خانواده، آمیزش نامشروع زن و مرد بیگانه در محیط کار فشار غرائز جنسی طرفین، کوبیده شـدن عـواطف لطـیف خانوادگی‌، سوء استفاده‌ کارگردانان محیط های صنعتی از آوارگی‌ و بـی ‌سرپرستی‌ زنـان بـه نفع اطـفاء شـهوت و اشـاعه ی فساد، زمینه را برای یک انقلاب آماده می کرد.

زن ها احساسی کردند: که بار زندگیشان به دوش خود آنهاست، از کلیه ی مزایای‌ عاطفی و پناهگاه ها و دل خوشی های خانوادگی‌ محروم‌ شده‌ اند، شوهر و اولاد و عفت و هـمه چیز خود را از دست داده ‌اند، و با آنکه جریان جنگ ملیون ها نفر مردان و جوانان را در حلقوم خود بلعیده؛ و صاحبان کارخانه‌ ها برای به گردش انداختن چرخ های‌ عظیم‌ صنعتی خود، احتیاج مفرط به زنان داشتند باز هـم بـه آنان ستم می کنند و برای آنان ارزش واقعی قائل نیستند، و علاوه از آنکه به آنها دستمزد کافی نمی دهند، و تفاوت زیاد بین مردان و زنان قائلند‌، آنان را‌ به انواع آلودگی‌ ها‌ و فساد سوق می دهند، و این زنان بی ‌پناه در اثـر فـشار زندگی و نداشتن لانه و آشیانه به رگونه ذلت و فساد تن‌ می دهند.

احساس کردند که همه چیز خود را بر باد داده ‌اند،و بار‌ می کشند‌ و دم‌ نمی زنند، و ستم می ‌بینند و اظـهار وجـود نمی کنند. علی الظاهر دوشادوش مردان کـار مـی کنند ولی در واقع جز ستمدیدگان بارکشی ‌‌بیش‌ نیستند؛ که اسیر دست یک مشت هوسران شده، و هر ساعتی در دامن کسی‌ تن‌ به هرگونه‌ بی ‌آبروئی می دهند؛ و تازه دستمزد اجـرت کـار آنها هم ناچیز اسـت.

ایـن فشار، این احساس، این‌ زمینه، ایجاب کرد که ناگهان برخیزند، اعتصاب کنند؛ زندانی شوند؛ کشته دهند و بالاخره‌ با خطابه و نگارش و پشتکار‌ به مراکز‌ قدرت راه پیدا کرده و در مجامع قانون گزاری قدم گذارند و رفـته ‌رفته گـذشته از اجرت کار از خیلی جهات برای خود حقوق مساوی دست آورند و در کلیه ی شئون شرکت کنند اما این آزادی‌ و تساوی حقوق به تمام معنی، تا چه اندازه به نفع زن و مرد تمام شد و تا چه حد به ضرر آن دو؟ این خـود بحث مـفصلی است که در فصول آینده مطرح می شود.

زن در دوران توحش و حکومت قبائل؛ حکم‌ حیوان‌ و اثاث خانه را داشت که دست بدست مـی گشت و فـقط بـرای استفاده ی شهوانی و انجام کارهای کم‌ ارزش و پست‌ نگاهداری‌ می شد از کلیه ی مزایای حقوقی انسانی بی ‌بهره بود، اسـیری بـود که برای‌ استفاده‌ همه‌ جانبه ی مرد ادامه ی حیات می داد؛ نه برای‌ بهره‌ بردن‌ و زنـدگی‌ کـردن و اسـتفاده از مزایا و حقوق بشری.

چگونه دامنه آزادی زن به مشرق زمین کشید؟

اروپا‌ با‌ پیشرفت صنعتی خود توانست، در دنیا تـفوق صنعتی کسب کند، و به دنبال این تفوق رفته ‌رفته دنباله ی فعالیت خود را تـوسعه داده و تـلاش خـود را در جهات دیگری هم بکار برد و همراه‌ باهو‌ و جنجال و نمودهای مختلف تمدن خود، توانست برای خود سیادتی دسـت ‌ ‌آورد و مـلل عقب افتاده دنیا را یک پارچه به خود متوجه سازد، تا آنجا که ملل شـرقی بـه حدی مـرعوب و فریفته‌ اروپا‌ شدند، که چنین پنداشتند آنچه آنها بپوشند، آنچه بنوشند؛ آنچه بگویند و هرچه فکر کـنند آدابشان اخلاقشان؛ قوانینشان، حقوقشان؛ و بالاخره همه چیزشان، هیچ گونه نقطه ی ضعف نداشته و به تمام مـعنی لقمه ی لذیذی‌ است‌ کـه‌ بـاید آن را بلعید و چشم و گوش‌ بسته‌ در‌ مقابل افکار آنان تسلیم شد.

اراده‌ ها، جربزه ‌ها؛ شخصیت ها؛ سرمایه ‌های مادی و معنوی؛ سنن و آداب مذهبی و ملی،همه به خاک پای دیگران تقدیم شود‌ و حلقه ی‌ بندگی‌ آنان را بی ‌چون و چرا در گوش کـنیم.

به دنبال این‌ دلباختگی‌ و ضعف روحی چشم ها خیره شد، تا هر روز از فرآوررده های اروپا چه سوغاتی می رسد تا از آن استقبال کرده؛ و به دنبال‌ آن‌ جار‌ و جنجال راه انداخت؛ هیاهوی آزادی زن و نمودهای عملی آن به کشورهای‌ اسلامی راه پیدا کرد؛ و چون از اروپا بـود مـورد توجه قرار گرفت گرچه در اروپا این داستان زمینه‌ داشت‌ و مقدمات‌ و شرائط خاصی که به آن اشاره شد؛ ایجاب می کرد؛ ولی در کشورهای اسلامی‌ این‌ شرائط نبود.

اسلام از قرن ها قبل -به تفصیلی که خواهد آمد- برای زن شخصیت قـائل شـده بود کلیه ی‌ مزایا‌ و حقوق‌ انسانی را به او داده و در زمینه ‌های مقتضی حقوق خاصی هم به نفع او‌ جعل‌ کرده‌ بود. و خلاصه برای پر و بال دادن و افزودن آبرو و شخصیت حقوقی جنس زن؛ در حدود‌ مقتضیات‌ فطری‌ و ساختمان جسمی و روحـی او؛ عـالی ترین طرح را ریخته بود.

از طرفی توسعه صنایع و زمینه ی درهم‌ ریختن خانواده‌ها و پیش‌ آمدن محرومیت و ستم کشی زنان که در اروپا ایجاب یک انقلاب می کرد‌؛ در‌ این‌ کشورها وجود نداشت،ولی فقط همین‌ که دیگران کردند و ما هـم نـباید از قـافله عقب‌ بمانیم‌! از اروپا آمده و آنچه از آنـجا آمـده وحـی آسمانی است. و از طرفی این‌ مسئله‌، بالخصوص‌، از مطالبی است که هوس ها و شهوات هم آن را تأیید می کند، موجب شد که گروهی سنگ‌ آزادی‌ زنـان را بـه سینه زده و پای این علم گرد آیند، و کار به آنجا بکشد که‌ مـی ‌بینیم‌ و تـازه‌ هنوز این داستان دنباله دارد که باید آینده ی درخشانش! را منتظر بود.


منبع:

حقوق زن در اسلام/ ماجرای آزادی بانوان : «درس هایی از مکتب اسلام » شهریور 1339، سال دوم - شماره 8 : باهنر،محمد جواد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.