تبیان، دستیار زندگی
خطابه ی غدیر در بستر نبوّت مطرح شده است؛ به این معنا که نبیّ آن را معرفی کرده است. لغت نبیّ از نبأ به معنای خبر می-آید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نبیّ و مرسل در غدیر

خطابه ی غدیر در بستر نبوّت مطرح شده است؛ به این معنا که نبیّ  آن را معرفی کرده است. لغت نبیّ از نبأ به معنای خبر می آید.

بخش اعتقادات شیعه تبیان
غدیر

نبیّ یعنی خبردار، اگر کسی خبردار باشد؛ لازمه اش این نیست که حتماً مسؤولیت ابلاغ و ارسال هم داشته باشد. نبی ممکن است رسول باشد یا نباشد.

ما 124هزار نبی داشته ایم، اما همه  مُرسَل نبوده اند. ‌برطبق روایات‌،133نبیّ مرسل و پنج نبیّ هم اولوالعزم‌، یعنی صاحب شریعت بوده اند (با یک مقدار اختلاف).‌ نبیّ مرسل  بسیار کم بوده است. نبیّ کسانی بودند که برای خود و خانواده شان خبردار بودند، ولی مرسل به دیگران نبوده اند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از نظر سیر مقامات ظاهری، ابتدا نبیّ شدند. ایشان از همان زمانی‌ که نبیّ شدند، رسول هم‌‌‌ شدند.

بقیّه ی پیامبران منطقه ای بوده اند و نبوّتشان زمانی بوده، یعنی ابتدا و انتها داشته است. ولی رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه‌ وآله‌ با زمان و بشر باقی است. نبوت ورسالت ایشان ‌تا قیام قیامت، ساری و جاری است.

در بحث نبوّت، ابتدا به‌ برخی‌ مسائل عمومی پرداخته و سپس‌ به برخی گزینه هایی که در خطابه مطرح شده، اشاره خواهیم کرد.

بحث نبوّت در کتاب های فلسفی به صورت کم رنگ مطرح شده ولی در کتاب های کلامی بسیار پر رنگ مطرح می شود. (موضوع فلسفه و کلام در اصل، موجود بِما هُوَ موجود است‌. فلسفه فقط از نظر عقلی بحث می کند ولی کلام از نظر عقلی  و  نقلی بحث می کند.) یکی از پایه های اصلی علم کلام، نبوّت است. علم کلام، مختص به اسلام نیست. یهودی، مسیحی، زرتشتی، بودایی، هندی و همه ی ادیان‌، علم کلام دارند زیرا بالأخره در عقایدشان بحث می کنند.

نبوّت عامّ و خاصّ

در نبوّت به دو گونه بحث می شود: نبوّت عامّه و نبوّت خاصّه. مسئله‌ی اثبات نبوّت و هم چنین اصل نبوّت و لزوم آن، پس‌ از توحید بوده‌ و فطری انسان است.

نبوّت عامّه، بحث در اصل نبوّت است. نبوّت خاصّه، بحث در نبوّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، موسای کلیم و عیسی مسیح علیهم السلام است.

می‌دانیم که شکر نعمت منعم ،امری فطری است. ‌ پس از این که خدا را اثبات کردیم، به نبوّت احتیاج داریم؛ زیرا روحیّه ی شکر نعمت داریم، ولی نمی دانیم چگونه شکر نعمت های خدا را به جا آوریم؛ لذا حلقه ی اتّصال توحید به نبوّت، شکر نعمت است.

هم چنین بر طبق قاعده ی لطف، چون خدا به ما لطف دارد، انسان را بیهوده رها نکرده است:

﴿أَ‌یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَكَ سُدًى﴾ پس‌خدا باید به انسان برنامه بدهد؛ لذا انبیا را فرستاده تا راه را به ما نشان بدهند.

خداوند دو پیامبر برای ما آفریده است:

1) پیامبر باطنی ( و هوالعقل ).

2) پیامبر ظاهری ( انبیا و اوصیا ). ایشان آمد‌ه‌اند تا هدایت  کننده‌ی انسان ها باشند.

مأموریت اصلی پیامبران

مأموریت اصلی پیامبران این است که مردم را از شرک به خداپرستی دعوت کنند. خداوند در قرآن کریم  می‌فرماید:

﴿وَاعبُدُوااللَّهَ وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَیئًا ﴾

﴿ لا نُفَرِّقُ بَینَ أحَدٍ مِن رُسُلِه‏ ﴾

همه ی انبیا آمده اند که بفرمایند: «خدا را عبادت کنید.» انبیا برای این امرهیچ احتیاجی به معجزه و بیّنه ندارند. انبیا تذکّر می دهند تا فطرت خفته ی انسان بیدار شود.

انبیا تذکرمی‌ دهند تا خداشناسی فطری انسان روشن شده و تجلّی پیدا کند. آن جا که نبیّ می فرمایند که بگوییم:

« أدعوكم إلى شهادة أن لا إله إلا الله و أنی رسول الله و آمركم بخلع الأنداد  قولوا لاإله إلاّ اللَّهُ تُفلِحوا  »

هیچ احتیاجی به معجزه و بیّنه ندارند. اگر خواستند(در این امر فطری) برای مردم ادّعایی داشته وبگویند: ﴿إنّی رَسولُ اللهِ إلَیکُم جَمیعًا ﴾ احتیاج به بینه دارند.

اگر انبیا بخواهند بگویند که من‌از طرف خدا آمده ام و غیر از تذکّرات فطری برای شما پیام هایی دیگری‌ مانند نماز وزکات را هم آورده ام، دراین صورت‌ احتیاج به بیّنه دارند؛ زیرا مردم حق دارند بپرسند به چه دلیل پیامبری؟ لذا ایشان  باید دلیل و آیه و بیّنه ومعجزه  بیاورند.

معجزات به دو گونه اند: اقتراحیه  یا ابتدائیه.

اقتراحیه یعنی مردم از انبیا می خواهند و طلب می کنند که معجزه بیاورند.

ابتدائیه یعنی انبیا که تشریف می آورند، تحدّی می کنند. مثلاً رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند:

﴿َ و إِنْ كُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ﴾

وقتی می فرمایند ما پیامبریم، از سوی خدا آمده ایم و ازطرف خدا چیزی می خواهیم، باید معجزه داشته باشند. معجزات انبیا معمولاً متناسب با زمان خودشان بوده است.

لذا حضرت عیسی علیه السلام در زمان خودشان بهترین طبیب بودند و می فرمودند: من مرده را زنده می کنم ، کور مادرزاد و بَرَص را شفا می دهم:

﴿ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ﴾ .

در زمان حضرت موسی علیه السلام ساحران اوج گرفته بودند. مطابق با قدرت های بشری آن زمان، کسی از طرف خدا بود که‌ بدون داشتن ابزار مقدّماتی و زمینه های قبلی‌، معجزه و ادّعای بالاتری می کرد‌. ‌حضرت موسی علیه السلام نُه معجزه داشتند مانند این که دستشان را می گذاشتند زیر بغلشان و نور می داد و یا عصایشان که اژدها می شد.  معجزاتی که انبیا می آوردند، بالاترین تکنولوژی مردم بود.

معجزه‌، واژه ای است که اهل تسنن به کار می برند. ما شیعیان در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام‌، کلمه ی معجزه نداشته بلکه واژه‌ی‌‌ آیات و بیّنات داریم. آیات، نشانه ها و بیّنات، چیزهایی است که روشن کننده اند.

بیّنات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دو نوع بیّنه داشته اند:

1) معجزات غیرباقیه و گذرا.

مانند این که سنگ ریزه را در دستشان به سخن درآوردند، به درخت می فرمودند بیا جلو و می آمد یا این که شق القمر می فرمودند.

این معجزات پیامبر  اکرم صلّی الله علیه و آله را مردم دیده اند و در روایات نیز نقل شده است.

2) معجزات باقیه و جاودانه.

پیامبر  اکرم صلّی الله علیه و آله، پیامبر جاودانه اند،لذا خداوند معجزه ‌ی ایشان ـ یعنی قرآن کریم ـ را نیز جاودانه فرستاده است. قرآن کریم تا قیام قیامت، ‌غیر قابل تغییر و غیر قابل تکرار است؛ لذا در طول تاریخ‌‌‌ فصیحان و بلیغانی که خواستند تقلید کنند، در عمل مضحکه شدند.

مثلاً گفتند: «الفیل ما الفیل و ما ادراک ما الفیل له خرطوم طویل و ذنب قصیر»  بعد خودشان شرمنده شدند و رها کردند.

وقتی پیامبر  اکرم صلّی الله علیه و آله از دنیا رفتند، مردم مشرک شدند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دغدغه ی توحید مردم را داشتند و چون دین شان دین جاودانه بوده، خواسته اند که توحید باقی بماند؛ لذا از اولین لحظه ای که مبعوث شدند، جانشین خودشان را معرفی فرموده اند.

عبودیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به قدری امر عبودیت را  تذکر فرموده اند که در تاریخ کسی پیدا نمی شود که آن حضرت را خدا بداند.

همیشه گفته شده است: « وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه » . در حالی که در  ادیان دیگر، بالأخره عده ای، پیامبران را خدا یا فرزند خدا دانسته اند؛ مانند برخی از پیروانِ حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام که گفتند: عزیر ابن الله و... اما تا به حال یک نفر سراغ نداریم که قائل به الوهیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شده باشد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از ابتدا، عبودیت را بسیار تبلیغ فرمود‌ه‌اند‌. ایشان درخطابه‌ی غدیر می‌فرمایند: «وَأُقِرُّلَهُ عَلی‏ نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ »

شاهکار پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در خطابه ی غدیر، برای حفظ توحید این است که دائماً دو کلمه فرمود ه اند: خدا و امیرالمؤمنین علیه السلام.

آخرین‌ پیامبرالهی‌ صلی الله علیه وآله  برای دعوت به خداپرستی آمده اند و در یک تابلوی بزرگ جاودانه، امیرالمؤمنین علیه السلام وائمه معصومین علیهم السلام را معرفی نموده تا بتوانند مکتب خداشناسی را زنده نگه دارند. این نکته ی مهمی است که در دین اسلام از ابتدا تا قیام قیامت، حفظ توحید است.

وهابی ها اشکال می کنند  که شما خداشناسی ناب را فراموش کرده اید و فقط به دنبال ائمه علیهم السلام هستید.در جواب باید گفت که تمام کارهای ائمه علیهم السلام به خلوص در معرفت خدا منتهی است. می گوییم: «السّلام علیک یا اباعبدالله»، برای اذن دخول حرم های مطهرشان می گوییم: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ » که تذکر به توحید است. با دقّت در ادعیه ای که از ابتدای ورود به شهر نجف اشرف می خوانیم، ملاحظه می شود که همه اش درس توحید و خداشناسی است (به واسطه ی شناخت ائمه علیهم السلام) چرا که وقتی مفاهیم مجرّد و معنوی را می گویند، انسان به طور ذاتی می خواهد یک نمونه اعلی از آن را مجسّم کند و ببیند.

در حقیقت پیامبراکرم  و ائمه سلام الله علیهم اجمعین مجسّم آیات حسنی خدا و آیت الله العظمی هستند،« نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى »

در خطابه ی غدیر حدود نود مرتبه از نبوّت، نبیّ و پیامبر، اسم برده شده است که  بعضی از موارد شاخص آن را بیان می کنیم:

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در خطابه‌ی غدیر  عمل به رسالت خودشان را این گونه بیان می‌فرمایند :

« یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ  مِنْ رَبِّك  فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ  »:

«ای فرستاده ی ما. آن چه از سوی پروردگارت دربار‌ی علی و جانشینی او بر تو فرو فرستادیم، به مردم برسان .»

پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله در آخرین جمله ی خطابه ی غدیر، این عمل به رسالتشان را موجب مغفرت مؤمنین قرار داده اند و به اخلاق خود اشاره فرموده اند:

« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ »: «خداوند! بیامرز ایمان آورندگان به آن چه ‌را ادا کرده و فرمان دادم ، »

«وَاغْضِبْ عَلَی  الْجاحِدینَ  الْكافِرینَ،» : «و بر انکارکنند‌گان کافر خشم گیر .»

درحقیقت آن حضرت می فرمایندکه  خدایا، برای این که من ادای وظیفه کردم و مردم را به ولایت علی علیه السلام فرمان دادم، نتیجه و اجر صحبت های مرا بخشش مؤمنین قرار بده. این همان اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله  است که در قرآن این گونه بیان شده است: ﴿ إنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ ﴾

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در طول خطابه ی غدیر راجع به تواضع و عبودیت خودشان اشاره  فرموده اند‌.

ایشان در چند مورد فرمود‌ه‌اند: تمام فرمان هایی که انجام می دهم و علی علیه السلام را معرفی می کنم، از جانب خداست و از جانب خودم نیست.

این نکته ی مهمی است و یکی از تکنولوژی های برتر تبلیغ است که  ایشان خودشان را به یک خزانه‌ی لایتناهی متصل می کنند.

ایشان مرتب می فرمایند: من از جانب خدای بزرگ به شما می گویم، یا این که می فرمایند:

«مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ یُطِعِ‏اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَةَََ الَّذینَ ذَكرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظیماً.» :

«هان مردمان !  فرمان بردار از خدا و فرستاده ی او و از علی و امامان که نام بردم  ، به رستگاری بزرگ دست یافته است‌. »

اطاعت از خدا و رسول او صلی الله علیه وآله با هم برابر است. اگر کسی می خواهد خدا را اطاعت کند باید رسول خدا صلی الله علیه وآله را اطاعت کند.


منبع : سایت خطابه ی غدیر

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.