تبیان، دستیار زندگی
از دو ماه قبل از پیروزی انقلاب برخی جریانات سیاسی به تعبیر سفیر آمریکا «میانه رو»، همچنان در پی یافتن «راه حل سوم» بودند که ناظر به کناره گیری محمدرضا شاه پهلوی از قدرت و سپردن امور به شورای سلطنت بود. در تلگراف ویلیام سالیوان، سفیر ایالات متحده در تهران
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تشابه تاریخی جبهه ملی و کانون معلمان

از دو ماه قبل از پیروزی انقلاب برخی جریانات سیاسی به تعبیر سفیر آمریکا «میانه‌رو»، همچنان در پی یافتن «راه‌حل سوم» بودند که ناظر به کناره‌گیری محمدرضا شاه پهلوی از قدرت و سپردن امور به شورای سلطنت بود. در تلگراف ویلیام سالیوان، سفیر ایالات متحده در تهران در ۱۴ آذر ۱۳۵۷ که سایت ویکی‌لیکس منتشر کرده، اشاره شده که جبهه ملی و کانون معلمان در این باره موضع مشابهی دارند.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
تشابه تاریخی جبهه ملی و کانون معلمان

آنچه من می‌خواستم به چالش بکشم این باور رایج در غرب بود که می‌گفتند انقلاب به این دلیل صورت گرفته که شاه خیلی سریع مدرن‌سازی می‌کرده و کشور آماده این مدرن‌سازی نبوده است. استدلال من این بود که اعتراض مردم در ایران به مدرن‌سازی اقتصادی و اجتماعی نبود. اعتراض آن‌ها به رژیم بیشتر معطوف به ساختارهای سیاسی بود و به ساختارهای سیاسی که نگاه کنیم می‌بینیم که رژیم واقعا حاضر به مدرن‌سازی نبود. در نتیجه رژیم مرکزی و خودکامه بسیار عقب‌مانده بود. پس می‌توان گفت که به یک معنی انقلاب به این دلیل صورت گرفت که رژیم در حال مدرن‌سازی نبود، نه اینکه خیلی سریع مدرن‌سازی می‌کرد! اگر این رژیم کوشیده بود تلاش‌هایی برای گشایش فضا و دموکراتیزاسیون انجام دهد، می‌توان گفت که روی کاغذ این رژیم می‌توانست خیلی بیشتر دوام بیاورد. اما شاهد ناکامی در مدرن‌سازی ساختارهای سیاسی بودیم. بخصوص با ایجاد حزب رستاخیز و تلاش برای حتی تمرکز بیشتر رژیم نسبت به گذشته. همین باعث ایجاد مخالفین بیشتر شد. استدلال من این بود که بله صنعتی‌سازی داشتیم، توسعه زیرساخت‌ها را داشتیم اما به همراه آن شاهد تغییر در ساختارهای سیاسی مشارکت نبودیم و در نتیجه آخر کار به بن‌بستی خوردیم که در آن فقدان مشارکت زمینه‌ساز شورش علیه رژیم شد. فکر نمی‌کنم استدلالم این بوده باشد که فاقد مدرن‌سازی فکری بوده‌ایم. بیشتر توجه من به مدرن‌سازی نهادین و سیاسی بود.

در اوایل سال ۱۹۷۷ وکلاء، معلمین و روزنامه‌نگاران بودند که نامه‌های اعتراضی پخش می‌کردند. سپس به‌‌ همان شب‌های شعر گوته می‌رسیم. این‌ها همه کارهای روشنفکران بود که ریشه‌شان بیشتر به دانشگاه‌ها برمی‌گشت.

اگر او و همراهانش بپذیرند که با حکومت شاه همکاری کنند خائن نامیده می‌شوند و به سرعت طرفدارانشان را از دست خواهند داد.

اما نمی‌توان گفت روشنفکران تنها نیرو یا مهم‌ترین نیرو بودند چرا که با گذشت زمان طبقات دیگر هم وارد میدان شدند، نتیجه نهایی انقلاب این بود که روشنفکران به قدرت نیامدند و قدرت به بخش بسیار متفاوتی رسید. این حرف به این معنی نیست که روشنفکران نقشی بازی نکردند، البته که نقشی بازی کردند اما به نظرم نقش غالب و قاطع را نداشتند.

فعالیت بیشتر میان رهبران میانه‌رو

تلگراف ویلیام سالیوان در آستانه انقلاب برای تشابه جبهه ملی و معلمین [متن سند] تاریخ: ۵ دسامبر ۱۹۷۸ (۱۴ آذر ۱۳۵۷)

۱. در روز ۳ دسامبر از مشاور سیاسی سفارت دعوت به عمل آمد تا با محمد درخشش دیدار کند، او رئیس کانون معلمان است و به همراه دوستان دیگرش فعالیت سیاسی می‌کند. درخشش توضیح داد که او و دیگر مخالفان میانه‌روی شاه معتقدند که «راه سومی» وجود دارد که با مسیر [آیت‌الله] خمینی مغایر است. او و همراهانش مسیری را متصور هستند که شاه به نفع یک شورای سلطنت متشکل از قضات عالی‌رتبه از قدرت کناره‌گیری کند؛ سپس این شورا گروه‌های نمایندگی از رهبران سیاسی جناح‌های مختلف، جبهه ملی، دیگر احزاب، بازاری‌ها و خود او را انتخاب خواهند کرد. آن‌ها دولت جدید را تشکیل خواهند داد، انتخابات آزاد برگزار کرده و منتظر خواهند شد تا دولت جدید از انتخابات کاملا آزاد مجلس جدید به قدرت برسد.

۲. درخشش مطلع است که این همان راه‌حلی است که بسیاری از آن سخن می‌گویند. به نظر نمی‌رسید که او از تاثیر کناره‌گیری شاه بر ارتش اطلاع چندانی داشته باشد (به عقیده او افسران باسابقه ارتش می‌توانند این مسئله را حل‌وفصل کنند) اما مایل به گفت‌وگو در این زمینه و تا حدی نگران این مسئله بود که اگر ارتش سقوط کند چه مشکلاتی پیش خواهد آمد.

درخشان  مرتبا تکرار می‌کرد که ارتش در عوض تعهد به یک فرد - یعنی شاه - باید «ملی» باشد.

او که دوران سربازی خود افسر ارتش رضاه‌شاه بوده، فساد و بزدلی افسران عالی‌رتبه را به خاطر دارد. به هر حال اذعان دارد که تغییرات در ارتش باید به تدریج صورت گیرد و در هنگام تغییر نظام سیاسی وظیفه ارتش است که همچون چتری محافظ عمل کند.

۳. درخشش اعتراف کرد که نگران شکل‌گیری یک دیکتاتوری مذهبی در صورت به قدرت رسیدن [آیت‌الله] خمینی و یا تصاحب کشور توسط کمونیست‌ها در صورت برکناری [آیت‌الله] خمینی از قدرت است. هدف او این است که ایران را در مسیر حرکت به سمت یک حکومت دموکراتیک قرار دهد. او با نقطه‌نظر مشاور سیاسی مبنی بر اینکه ایران تحت برنامه‌ لیبرالیزاسیون شاه نیز در همان مسیر بود، مخالفتی نشان نداد فقط تکرار کرد که هیچ‌ کدام از سخنان شاه باورپذیر نیستند.

او گفت که اگر او و همراهانش بپذیرند که با حکومت شاه همکاری کنند خائن نامیده می‌شوند و به سرعت طرفدارانشان را از دست خواهند داد. او مرتب به این موضوع بازمی‌گشت که شاه باید برود وگرنه از قدرت حامیان [آیت‌الله] خمینی کاسته نخواهد شد و اجازه نخواهند داد که عناصر دموکرات فعال شده و روند دموکراتیزه کردن ایران آغاز شود.

۴. درخشش توضیح داد که با تعداد زیادی از معلمان در ارتباط است و دادخواستی را نشان داد که معلمان زیادی از استان‌های مختلف آن را امضا کرده بودند. در یک مورد معلمان به یک مسجد پناه برده بودند و پس از آنکه پنج نفر از آن‌ها دستگیر شدند این نامه را امضا کردند. تمامی این دادخواست‌ها علیه شاه هستند.

۵. درخشش شکایت داشت که در ابتدای سال او و همراهانش به دلیل انتشار نشریه و روزنامه بازداشت شده‌اند.

به عقیده‌ او شاه در انتخاب شریف‌امامی به عنوان نخست‌وزیر چنین دوران بحرانی اشتباه کرده است.

شاه اگر دولت ائتلافی متشکل از برخی سران اپوزیسیون تشکیل می‌داد، می‌توانست بخش اعظم مشکلات را برطرف کند.

او همچنین اشاره کرد در دورانی که زورآزمایی میان شاه و [آیت‌الله] خمینی به اوج خود رسیده است امید زیادی برای کنش سیاسی در آینده نزدیک وجود ندارد، با این وجود او و نزدیکانش به اهمیت انجام فعالیت سیاسی واقف هستند و آن را ادامه خواهند داد. او نیز با فرستاده‌ سفارت هم‌عقیده بود که باید منتظر ماند تا ماه محرم به پایان برسد و بتوان تصمیم گرفت که آیا میانه‌روهایی همچون او در قدرت ماندن شاه به عنوان پادشاهی مشروطه را به صلاح می‌دانند؛ آن‌ها کاملا به خطر هرج‌ومرج و یا به قدرت رسیدن اپوزیسیون طرفدار [آیت‌الله] خمینی واقف هستند. او نیز موافق است که حل مشکلات اقتصادی ایران امروز به عهده‌ دولت آینده خواهد بود، با تحریک توده‌ مردم بر اینکه ریشه‌ تمام مشکلات آن‌ها شاه است، این انتظار در میان مردم پدید آمده که با رفتن شاه تمام مشکلات نیز برطرف خواهد شد، ادامه یافتن این مشکلات می‌تواند دولت آینده را به دردسر بیندازد حتی اگر دولت جبهه ملی باشد. با این وجود درخشش ابراز تردید کرد که هر راه‌حلی بدون برکناری شاه به موفقیت برسد.

۶. توضیح: درخشش نمونه‌ای است از تمامی رهبران میانه‌رو که از پیروزی [آیت‌الله] خمینی می‌ترسند و به دنبال یافتن «راه‌حل سوم» هستند. درخشش مطمئن است که تنها راه رسیدن به این هدف کناره‌گیری شاه به نفع یک شورای سلطنت است. این موضع مشابه موضع جبهه‌ ملی است، همان‌طور که میناچی هم در ملاقات با فرستاده‌ سفیر به فاصله‌ یک روز بعد از این دیدار توضیح داده است. مشخص است که آن‌ها با یکدیگر در ارتباط بوده‌اند.

منابع: تاریخ ایرانی، کتاب ایران بین دو انقلاب/یرواند آبراهامیان