تبیان، دستیار زندگی
پاسخ این شبهه از سروش را می خواهم: «درس هایی از عاشورا برای زندگی امروز - واقعه عاشورا نباید به ما نفرت افکنی را یاد بدهد، این را باید پاک کنیم ... این دینداری عوضی است»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درس‌هایی که باید از عاشورا آموخت

پاسخ این شبهه از سروش را می‌خواهم: «درس‌هایی از عاشورا برای زندگی امروز - واقعه عاشورا نباید به ما نفرت افکنی را یاد بدهد، این را باید پاک کنیم ... این دینداری عوضی است»

بخش اعتقادات شیعه تبیان
عاشورا

در متن سؤال از بیان سروش اضافه شده: «... این که غیر خودت، همه را مغضوب خداوند بدانی، اشتباه است، این دینداری عوضی است. باید از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم»

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): همین تحریف‌ها سبب پیدایش دینداری عوضی شد و همین دین‌داری عوضی سبب ایجاد اعوجاج و انحراف در اذهان عمومی مسلمین گردید. بدیهی است که اگر «دینداری عوضی» نبود و همه به همان اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله ایمان آورده و یا دست کم تسلیم (مسلمان) می‌شدند، نه فرق امیرالمؤمنین علیه‌السلام شکافته می‌شد، نه جگر امام حسن علیه‌السلام پاره پاره می‌شد و نه امام حسین علیه‌السلام به مسلخ کشیده می‌شد. جریان‌های انحرافی که کارشان عاقبت به امام کشی رسید، هیچ یک بی‌دین نبودند، همه اهل نماز و حج و حتی جهاد بودند، اما دینداری‌شان عوضی شده بود. چرا که اساساً شناخت و باورشان از دین عوضی بود.

الف – در انسان «محبت و عشق» ریشه هر حرکتی است و در مقابلش «دشمنی و بغض» قرار دارد که سبب تحرکات دیگر می‌شود. گرایش و پرهیز هر دو لازمه حیات و رشد است. چنان چه در حیوان نیز «شهوت و غضب» غریزی، مادی و حیوانی ریشه حرکات است. این دو بال، باید هر دو برای پرواز سالم و قوی باشند. از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند: «آیا حبّ و بغض جزو ایمان است؟» فرمودند: «اصلاً ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست». – حبّ لله و بغض لله یعنی ایمان.

پس هر کس گمان می‌کند که بدون «بغض» می‌تواند صرفاً «حبّ» داشته باشد و بدون دشمن‌شناسی و دشمنی با دشمن، می‌تواند «دوست شناس» و سراسر محبت و عشق باشد، دروغ گفته می‌گوید و خود و دیگران را فریب می‌دهد. و اساساً همین حرف‌هایش نیز از دوست داشتن دشمن و نیز دشمن داشتن اسلام و مسلمین نشأت می‌گیرد.

محبت و دشمنی، فقط اختصاص به اسلام یا اهل بیت (ع) ندارد که اینها این گونه در تلاش‌اند تا بغض مسلمانان و شیعیان را نسبت به دشمنان کم‌رنگ کرده و به آنها القا کنند که همیشه باید دشمن را دوست بدارید، مقابل غضب‌اش لبخند بزنید و گُل و بلبل و کیک و شرینی را سپر تیرهای مسموش نمایید، و اگر روبرو شدید، هدیه‌ی باز شکاری یا قالیچه ابریشمی یادتان نرود.

مگر می‌شود کسی عقل را دوست داشته باشد، اما با جهل دشمن نباشد – سلامتی را دوست داشته باشد، اما با بیماری دشمن نباشد – امنیت روحی، روانی، جسمی، فردی و اجتماعی را دوست داشته باشد و مخل امنیّت را دشمن نداند؟!

ب – توجه به دوست، بدون توجه به دشمن و نیز محبت به دوست، بدون دشمنی و بغض نسبت به دشمن، حرف یا تاکتیک جدیدی نیست که آقای سروش مطرح کرده باشد. دست کم می‌دانیم که بنیانگذار این سیاست (به ویژه علیه اسلام)، شخص معاویه لعنة‌الله علیه بود.

پس از استقرار حکومت ظلمش بر مدینه و شهادت امام حسن علیه‌السلام، به او گفتند که دیگر جهان اسلام یک پارچه در اختیار ماست و کسی باقی نمانده است، حال چه کنیم؟ آیا اعلام کنیم که اسلام تعطیل و تمام شد یا خیر؟ اگر خود را مسلمان بخوانیم، قاعدتاً نماز جماعت و جمعه و نیز وعظ و منبر و خطبه ادامه خواهد داشت و این می‌تواند بیدار کننده و خطرناک باشد، اما اگر خود را کافر بنامیم، ممکن است مردم مسلمان بر ما بشورند؟! معاویه پس از تأملی گفت: «خیر. نماز و خطبه و ... هم چنان بر پا باشد. منتهی به وعاظ بگویید که بر بالای منبر، هر چه دلشان خواست می‌توانند از خدا بگویند، اما حق ندارند کلمه‌ای از کفر و کافر حرف بزنند».

دقت شود که نگفت از خدا و اسلام و قرآن نگویید، بلکه گفت از آنها بگویید، اما از کفر و کافر نگویید! بدیهی است مسلمانانی که ندانند مشخصات، ویژگی‌ها، اخلاق، مواضع و رفتار کفار و تاکتیک‌های دشمن که هدفی جز نابودی آنها ندارد چگونه است، هیچ وقت دشمن شناس نخواهند بود و به معاویه و یزید نیز «امیرالمؤمنین» خواهند گفت. الی یوم القیامة.

ج – اگر آقای سروش و سایر طرفداران این عقیده، کمی – فقط کمی آیات قرآن کریم را از رو بخوانند، متوجه می‌شوند که سراسر دشمن‌شناسی و توصیه و تذکر به برحذر بودن و مقابله و ستیز با دشمن (عدوّ) است. آیا بدون دشمن شناسی و نیز بغض نسبت به دشمن، می‌توان این اوامر، نواهی و تذکرات را محقق نمود؟!

آیا آقای سروش و امثال ایشان در قرآن کریم نخوانده‌اند که اولین ویژگی یک مسلمان و کسی که با پیامبر اکرم صلوات الله و آله می‌باشد، نماز و روزه و اظهار فضل نیست، دعا، ذکر، وعظ، کتابت و تدریس هم نیست، بلکه «دشمنی و شدت با کفار» است؟

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ ...» (الفتح، 29)

ترجمه: محمد [ص] پیامبر خداست و كسانى كه با اویند بر كافران سخت‌گیر (شدید) [و] با همدیگر مهربانند.

البته اسلام و قرآن آنها، با آن چه خداوند متعال نازل نموده است، بسیار متفاوت و حتی مغایر است، هر چند ظاهری شبیه دارند.

د – آقای سروش در این افاضات می‌فرماید: «از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم» - سؤال می‌کنیم که ایستادگی در مقابل کی و چی – مقابل اسلام و مسلمین؟! مروّت نسبت به کی، به دشمن؟! شجاعت در چی، در دوست داشتن دشمن؟! ... و تازه این همه چه ربطی به فاصله گرفتن از «فقه» دارد؟! کجای نهضت امام حسین و یاران باوفایش و حتی اسرا به هنگام اسارات، «فرا فقهی» بوده است؟! اتفاقاً همه درس فقه است. منتهی فقه اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، نه اسلام یزیدی و امریکایی.

ﻫ – حادثه، ماجرا یا در واقعه فاجعه‌ی کربلا و عاشورا، صحنه‌ی تجلی کامل دوستان و دشمنان خدا و ستیز آنها با یک دیگر بود. لذا زیارت عاشورا نیز سراسر اعلام بینش، دانش، بصیرت و بالتبع مواضع زایر در مقابل دوست و دشمن است. مواضعی آگاهانه، محکم و پویا الی یوم القیامة. و اساساً درس نهضت امام حسین علیه‌السلام همین است:

«یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ»

ترجمه: اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت.

مگر می‌شود کسی حبّ خدا را در دل داشته باشد، اما بغض شیطان را نداشته باشد – یا حبّ به ایمان و اسلام داشته باشد، اما بغض کفر و الحاد را نداشته باشد – یا حبّ حضرت محمّد و امامان صلوات الله علیهم اجمعین را داشته باشد، اما بغض دشمنان آنان را نداشته باشد؟!

این همان «اسلام معاویه‌ای، اسلام یزیدی، اسلام امریکایی، اسلام صهیونیستی ... و یا همان اسلام عوضی» است که هدفی جز تحمیق و تحقیر مسلمانان و ایجاد اعوجاج در تعقل، تفکر، بینش و دانش آنها ندارد و همیشه سعی‌اش این بوده که دشمن‌شناسی و دشمنی با دشمن و نگاه مسلمین به دشمنان را چنان تلطیف کند، تا به خواب غفلت رفته و دشمنان بر آنها یورش برده و دار و ندارشان را به غارت ببرند و حتی از سرزمین‌های‌شان اخراج کنند.

آموزه‌های قرآنی کاملاً مغایر با آموزه‌های آقای سروش و امثال ایشان به نام اسلام است:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیل» (الممتحنة، 1)

ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگیرید [به طورى‏] كه با آنها اظهار دوستى كنید، و حال آن كه قطعاً آنها به آن حقیقتی كه براى شما آمده كافرند؛ [و] پیامبر [خدا] و شما را [از مكّه – سرزمین‌تان‏] بیرون مى‏كنند كه [به این جرم که چرا] به خدا، پروردگارتان ایمان آورده‏اید؟! اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بیرون آمده‏اید (با آنها سازش و دوستی مکنید). [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‏كنید در حالى كه من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشكار نمودید داناترم. و هر كس از شما چنین كند، قطعاً از راه درست منحرف گردیده است.

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (التوبه، 73)

ترجمه: اى پیامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد سر انجامى است.

پس یک مسلمان باید همیشه آگاه، هوشیار، با بصیرت، دوست شناس و دشمن باشد. با دشمنان (کفار) شدید و با مسلمانان دلسوز و مهربان باشد.

ما هیچ گاه غیر خود را مغضوب نمی‌دانیم، اما مغضوب خدا را می‌شناسیم و مغضوب می‌دانیم و دست کم روزی ده مرتبه در پنج نماز یومیه از خداوند کریم مسئلت می‌داریم که ما را از آنان قرار ندهد «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّین».


منبع :پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.