چپها و راستها علیه ایران توطئه کردهاند
شهریور ماه سال ١٣٥٧ آموزگار رفت و جایش شریف امامی آمد و او خودش در روز ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ در پی برکناری امیرعباس هویدا از سوی محمدرضا شاه، حکم نخستوزیری را دریافت کرده بود.
جمشید آموزگاردر سال 1302ش. در شهر تهران در خانوادهای نسبتاً معروف و متنفذ به دنیا آمد. پدرش حبیب الله آموزگار از اهالی اصطهبانات فارس بود که به مدارج عالی علمی و سیاسی دست یافته بود. حبیب الله آموزگار در عرصه سیاست در عصر سلطنت رضا شاه و محمدرضا پهلوی عهده دار مسؤولیت های مهمی بود. مادر جمشید از اولین زنان تعلیم یافته علم جدید بود. جمشید آموزگار دوره ابتدایی را در دبستان ترغیب و متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذرانید و دیپلم ادبی گرفت. در این دروه از نظر سیاسی گرایشات ضد توده ای داشت و بعد وارد دانشکده های فنی و حقوق شد؛ ولی در بحبوحه جنگ جهانی دوم به کمک «کلنل کرو» برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته مهندسی بهداشت دکترا گرفت. به علت مطالعات ویژه اش در زمینه های مهندسی بهداشت، در دانشگاه کرنل با سمت دانشیاری مشغول تدریس شد.
در سال 1328ش. به استخدام سازمان ملل متحد درآمد و در سال 1330ش. به ایران بازگشت و در اداره «اصل چهار ترومن» که تازه در ایران تأسیس شده بود، مشغول شد. پس از 28 مرداد که نفوذ دولت آمریکا در ایران افزایش یافت، آموزگار به معاونت اداره بهداشت منصوب شد و عمده فعالیت وی در این مدت مبارزه با بیماری مالاریا بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوعالخروجها از کشور منتشر شد که از سال ۱۳۴۱ در کشور مسئولیت عالیرتبه داشتند.
حضور حبیب الله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم و نفوذش در دربار شاه به خصوص نزد منوچهر اقبال و علاوه بر آن روابط حسنه اش با محافل رسمی آمریکایی موجب گردید که جمشید آموزگار بسیار سریعتر از دیگران از شرایط سود برده و با درک نگرش گروهی از زمامداران از جمله منوچهر اقبال که تمایلی به همکاری با تحصیلکرده های آمریکا و نزدیک شدن به آنها را داشت، راه پیشرفت را سریع تر از بسیاری دیگر پیش گرفت. وی در سال 1334ش. توسط دکتر جهانشاه صالح (وزیر بهداشت وقت) که ارتباط نزدیکی با هم داشتند به معاونت فنی آن وزارتخانه منصوب شود.
«حزب ملیون» تحت رهبری منوچهر اقبال از نزدیکان و مشاوران شاه تشکیل شد و آموزگار برای راه اندازی و گسترش آن در استان فارس همنوایی فراوانی نشان داد. ظاهراً آموزگار در این دوره در «جمعیت برادران جهان» که گردانندگان آن جمعی از دانشمندان آمریکایی بودند، عضویت داشته است.
وزیر کار اقبال
آموزگار در 9 شهریور 1337ش. در کابینه منوچهر اقبال وزیر کار شد. انتصاب دکتر آموزگار به سمت وزارت کار اگر چه مورد مخالفت طبقه جوان و جامعه پزشکان قرار نگرفته بود؛ ولی چندان هم از آن راضی نبودند؛ زیرا اکثریت طبقه جوان و پزشکان عقیده داشتند که جوانی و فعالیت دکتر آموزگار علت این پیشرفت نبوده، بلکه نظر مساعد مقامات آمریکایی و سمت سناتوری پدرش موجب این ترقی شده است.
آموزگار قانون کار ایران را تهیه و لایحه مزبور را به مجلس نوزدهم شورای ملی ارائه کرد. یکی دیگر از اقدامات او در این دوره، همکاری وی در تهیه لایحه ای مبنی بر «مداخله کارکنان دولت در معاملات دولتی» بود که بر اساس آن حتی اقوام نسبی و سببی دولتمردان را از شرکت در معاملات دولتی منع می کرد. این کار به خاطر جلب افکار عمومی به سمت دولت بود. در نهم آبان 1338ش. در همان کابینه، منوچهر اقبال جای خود را در وزارت کار به حسنعلیمنصور داد و خود به عنوان وزیر کشاورزی معرفی گردید.
وی در دولت دکتر اقبال، اصلاحات ارضی را به مجلس برد. آموزگار که برای اجرای آن امید به حمایت خارجی بسته بود، در منابع از مذاکرات فیمابین آموزگار و "علی رضا انصاری" از اعضای هیئت دولت اقبال با مقامات سفارت آمریکا سخن گفته می شود. شهریور 1339ش. که دولت منوچهر اقبال برکنار شد، تا آخر تیرماه 1341ش. دولتهایی به ریاست شریف امامی، علی امینی و علم مسند اداره امور کشور را به عهده داشتند. در این دولتها آموزگار نقش مهمی نداشت. با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری، دوره فترت آموزگار از تصدی مقام های وزارت به پایان رسیده و دوره طولانی و مستمر حضور وی در دولت تا پایان عمر رژیم پهلوی آغاز گردید.
«حزب ایران نوین»
در آغاز دهه 40 منصور توانست، همگام با سیاستهای دربار، «حزب ایران نوین» را سازماندهی کند. او در مقام نخست وزیری، خود برای هماهنگی با رویکرد حکومت با دولت آمریکا، قانون کاپیتولاسیون را در مجلس 21 شورای ملی از تصویب گذراند. تصویب این قانون باعث سرافکندگی کشور در عرصه سیاست داخلی و خارجی شد. آموزگار و دکتر علیخانی و خسروانی از اعضای کابینه منصور، این اقدام را ننگ ابدی برای حزب ایران نوین دانستند و دولت را تهدید به استعفا نمودند.
پس از ترور منصور، هویدا نخست وزیر شد و آموزگار در کابینه هویدا ابتدا در پست وزارت بهداری ابقا شد و سپس وزیر دارایی کابینه هویدا شد. به استناد اسناد ساواک معرفی دکتر آموزگار برای پست وزارت دارایی در مجلس سنا با سردی رو به رو شد؛ اما در مجلس شورای ملی با تأیید اکثریت و ابراز احساس موافق رأی داده شد.
از اقدامات وی در این سمت، تهیه و تدوین قانون جدید مالیات بر درآمد بود که در دوره تصدیش در آن وزارتخانه به اجرا در آمده بود. مهمترین کار وزارت دارایی در این دوره ایجاد نوعی توازن در وضع خزانه دولت بود، موجودی خزانه تغییر قابل ملاحظه ای یافت. او نزدیک به نه سال در رأس وزارت دارایی بود، آموزگار در وزارت دارایی با مشکلات زیادی روبه رو شد و مدارک موجود نشان می دهد که گروه عمده کارشناسان و مدیران ارشد وزارت دارایی نسبت به اقدامات آموزگار در آن وزارتخانه اظهار نارضایتی کردند. از نکات مهم دیگر این دوره از زندگی سیاسی آموزگار، پیوند محکم وی با انجمنی که متشکل از تحصیل کرده های کشور آمریکا بود، سعی مضاعف آنها در این انجمن بر این بود که از قدرت سیاسی و مالی کشور سهم بیشتری را نصیب خود کنند.
آموزگار در سال 1346ش. در مقام یک کارشناس اقتصادی ایران به مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول راه یافت و در همان جا به ریاست مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول انتخاب شد؛ اما مسؤولیت مهمی که موجب شهرت بین المللی آموزگار شد، ریاست هیئت نمایندگی ایران در اجلاسیه اوپک بود. در سال 1350ش. آموزگار با حفظ سمت وزارت دارایی از جانب شاه ریاست هیئت نمایندگی ایران را برای شرکت در دومین اجلاس اوپک بر عهده داشت. در این اجلاسیه که آموزگار به ریاست آن منصوب شده بود، قیمت نفت با چند برابر افزایش به تصویب اجلاسیه رسید. این افزایش که با ریاست آموزگار همراه بود به عنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد و از طرف شاه به دریافت یک قطعه نشان تاج درجه اول با حمایل مفتخر شد.
در سالهای نخست اقامت آموزگار در آمریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود.
در هفتم اردیبهشت ماه 1353ش. هویدا در ترمیم کابینه خود یازده وزیر جدید معرفی کرد. در این ترمیم جمشید آموزگار به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور استخدامی منصوب شد.
از این پس آموزگار با حفظ سمت به عنوان ریاست هیئت ایرانی در اجلاسیه های سران اوپک شرکت می کرد. این دوران مقارن بود با افزایش قیمت نفت و در این اوضاع و احوال شهرت فراوانی نصیب آموزگار شد. او و چند تن دیگر در سال 1355ش. در اجلاس اوپک در «وین» توسط گروهی تحت عنوان «کارلوس» به گروگان گرفته شدند که در قبال پرداخت 20 میلیون تومان آزاد شدند. آموزگار در این گروگان گیری شجاعت و شهامت زیادی از خود به خرج داد و با کارلوس به درشتی سخن گفت.
نخستوزیری و دبیرکلی رستاخیز با حکم شاه!
در ۱۶ مردادماه ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، هویدا را از سمت نخستوزیری برکنار و پست وزارت دربار را به وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند. در واقع شاه بر آن بود که با طرح وعده «گسترش فضای باز سیاسی از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان کابینه» درصدد جلب نظر مخالفان برآید و درهمین خصوص دولت آموزگار را سکوی پرش به دوره «آزادی، پیشرفت و دموکراسی» اعلام کرد
آموزگار در مرداد 1356ش. به فرمان شاه نخست وزیر شد
در عرصه بینالمللی، با پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ۱۲ آبان ۱۳۵۵، حمایت نامحدود خارجی از بعضی سیاستهای رژیم کاهش چشمگیری یافت. دولت هویدا دیگر مورد حمایت دموکراتها نبود. به علاوه شاه برای پیروزی جمهوریخواهان هزینه فراوانی کرده بود و این امر وی را بیشتر در مقابل انتقادات دموکراتهای آمریکا قرار داد.
آموزگار پس از انتصاب به سمت نخستوزیری، در مردادماه ۱۳۵۶ از دبیرکلی حزب استعفا داد و به جای وی محمد باهری معاون وقت وزارت دربار در همین تاریخ به این سمت انتخاب شد و داریوش همایون قائممقام وی گردید. آموزگار کابینه پیشنهادیاش را با وعده انقلاب اداری و تدوین و اجرای برنامههای خاص برای مبارزه با فساد به مجلس شورای ملی برد و در روز سوم شهریور ۵۶ رای اعتماد گرفت. چند ماه بعد در روز پنجم دی ماه ۱۳۵۶ شاه طی دیدار با اعضای دفتر سیاسی و هیات اجرایی حزب رستاخیز «جدایی پست دبیرکلی حزب را از سمت نخستوزیری به مصلحت ندانست»، اینچنین بود که جمشید آموزگار نخستوزیر وقت این بار نه با رای اعضای حزب که به حکم شاه، برای بار دوم دبیرکل حزب رستاخیز شد و جواد سعید به عنوان قائممقام وی و محمود جعفریان، محمدرضا عاملی تهرانی و محمدحسین موسوی به سمت معاونین وی در حزب تعیین شدند.
آموزگار در شرایطی به نخستوزیری رسید که جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی قرار داشت. با آشکار شدن ناتوانی دولت در درک و انجام خواستههای واقعی اقشار مختلف مردم، دولت آموزگار از نیمه دوم ۱۳۵۶ با اقدامات گسترده مخالفان در داخل و خارج مواجه شد. اجتماعات مذهبی و دانشگاهی به طور روزافزون دامنه اعتراضات خود را گستردهتر کردند، به طوری که تا پایان سال حوادثی که محرک مردم برای شرکت فعال در اعتراض به دولت بود جنبه عمومی و مردمی یافت و به موازات آن دولت عملاً نشان داد که چندان پایبند به شعارها و برنامههای سیاسی خود نیست.
افزایش اجتماعات مذهبی با مرگ مشکوک سیدمصطفی خمینی، فرزند امام خمینی در آبان ۱۳۵۶، به شکل اعتراض شدید به سیاستهای سرکوبگرانه دولت، بروز کرد و تداوم این اجتماعات در مناسبتهایی همچون ۱۶ آذر، در دانشگاههای کشور و ۱۷ دیماه، مخالفتها را عمومیت بخشید. به خصوص چاپ مقاله توهینآمیز «ایران و ارتجاع سرخ و سیاه» با امضای احمد رشیدی مطلق علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات در ۱۳۵۶.۱۰.۱۷ موجبات اعتراض سراسری را در شهرهای بزرگ فراهم کرد. مردم و روحانیون شهر قم، در اعتراض به مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات دست به راهپیمایی زدند و با دخالت نیروهای پلیس گروه کثیری کشته و زخمی شدند. به دنبال آن مراجع تقلید این اقدام رژیم را محکوم کرده و به خانواده قربانیان و مجروحین تسلیت گفتند. امام خمینی نیز پس از شنیدن خبر هجوم مأمورین رژیم به مردم، در شهر قم، به مدت یک هفته درس و نماز جماعت خود را تعطیل اعلام کردند.
اوجگیری بحران
همان زمان جمشید آموزگار در واکنش به اظهار نگرانی برخی محافل خارجی، در خصوص نفوذ گسترده مذهبیها در میان مردم، ناباورانه قدرت آنها را رو به زوال اعلام کرد. اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسید. پس از سخنرانی امام به مناسبت چهلم شهدای قم، مراسمی به همان مناسبت در ۲۹ بهمن در شهر تبریز برگزار شد و مأمورین مسلح رژیم با حمله به مردم حادثهای دیگر آفریدند. با شکلگیری قیام تبریز، در این شهر حکومت نظامی اعلام شد. از طرفی جمعی از روحانیت مبارز تهران با انتشار بیانیهای از مبارزات مردم تبریز، خصوصاً در بزرگداشت چهلم شهدای قم تجلیل کردند و خواستار ادامه مبارزه تا پیروزی شدند.
پس از آن شاه نیز حوادث تبریز را اتحاد نامقدس بین کمونیسم و اشخاص مرتجع اعلام کرد. آموزگار پس از بروز آرامش نسبی در خرداد و تیرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه السیاسه با اطمینان بیان کرد: «آشوبهایی که در ایران روی داد، برای همیشه به پایان رسیده است» و به این طریق منکر وجود مشکلات اساسی در رژیم و مخالفت جدی مردم با برنامهها و سیاستهای رژیم سلطنتی شد.
در هشتم و نهم فروردین ۱۳۵۷ و با نزدیک شدن چهلم شهدای تبریز، مردم در شهرهای تهران، اصفهان، آبادان، آباده، قزوین، کاشان، بابل، تبریز، شیراز و برخی شهرستانها به مناسبت چهلم شهدای تبریز دست به تظاهرات زدند. تظاهرات یزد به خاک و خون کشیده شد و شهر جهرم نیز شاهد حوادثی مانند یزد بود. چند روز بعد، حرکت سراسر مردم کشور در چهلم شهدای تبریز، در مطبوعات انعکاس وسیعی داشت. چندی نگذشت که موج عظیمی از مخالفتهای مردم سراسر شهرهای ایران را فرا گرفت.
در ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ در شهرهای اصفهان، نجفآباد، شهرضا، همایونشهر، اعتراضات علیه دولت به اوج رسید و در همین ایام حکومت نظامی در این شهرها اعلام شد. از این پس مردم علناً خواهان سقوط شاه و تغییر رژیم شدند. یک هفته بعد از فاجعه سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ که منجر به کشتار حدود ۳۷۷ نفر از اهالی شهر شد، آموزگار در مقابل اعتراض عمومی در سراسر کشور به علت ناتوانی در پاسخگویی به خواستههای مردم، از مقام نخستوزیری و دبیرکلی حزب رستاخیز استعفا داد. هفت روز پس از استعفای آموزگار، حزب رستاخیز متلاشی و مدتی بعد منحل شد. به دنبال آن آزادی احزاب، اعلام شد و استعفای آموزگار مورد پذیرش شاه قرار گرفت.
فاصله آموزگار از شاه
بعد از او شریف امامی برای جلوگیری از هرج و مرج به مقام نخست وزیری رسید. پس از آن واقعه، آموزگار عملاً از منظومه قدرت دربار خارج شد و از شاه به عنوان محور قدرت رژیم آرام آرام فاصله گرفت. پس از اینکه دولت ازهاری برای مهار انقلاب، تعدادی از دستاندرکاران دولتهای گذشته از جمله هویدا نخستوزیر اسبق را دستگیر و به حبس فرستاد، آموزگار با اجازه شاه و دریافت گذرنامه سیاسی به بهانه بیماری همسرش از کشور خارج شد. در اوایل آذر ۱۳۵۷ نام آموزگار در فهرست ۱۴۴ نفری منتشره از سوی کارکنان بانک مرکزی بود که از کشور ارز خارج کرده بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوعالخروجها از کشور منتشر شد که از سال ۱۳۴۱ در کشور مسئولیت عالیرتبه داشتند. به دنبال آن اموال وی طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین ۱۳۵۸ به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد. آموزگار پس از ترک ایران ابتدا به ایالت فلوریدای آمریکا رفت، سپس در ایالت میامی نزد پدر زن یهودی خود مقیم شد و به همراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیات نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت، شرکتی ساختمانی تأسیس کرد.
در سالهای نخست اقامت آموزگار در آمریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود. سرمایه این کلوپ از محل اجاره ساختمان بزرگ بنیاد پهلوی در نیویورک که از طرف شاه در اختیار هوشنگ رام، مدیرعامل فراری بانک عمران گذاشته شده بود، تأمین میشد. جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری، جهانگیر آموزگار و فریدون هویدا که به «یاران اربعه» مشهور بودند مدیریت و پیگیری امور فرهنگی این مجموعه را در دست داشتند. بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی، اقتصادی گذشته کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور به همراه محمد باهری، هوشنگ نهاوندی، داریوش همایون و عبدالمجید مجیدی از دیگر اقدامات آموزگار بود.منابع: موسسه مطالعات پژوهش های سیاسی / تاریخ ایرانی