تبیان، دستیار زندگی
می گویند سپاهیان کفر، در روز عاشورا نمی دانستند که طرف شون فرزند رسول خداست و تحت تاثیر تبلیغات یزیدیان قرار گرفته بودند و فکر می کردن که به جنگ با خوارج می روند. پس این ظلم است که آنها را لعن کنیم چون که آنها نیت شون خیر بوده ولی گول خوردن. یا این میتونه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا سپاهیان کفر، در روز عاشورا نمی‌دانستند که طرف‌شون فرزند رسول خداست

می‌گویند سپاهیان کفر، در روز عاشورا نمی‌دانستند که طرف‌شون فرزند رسول خداست و تحت تاثیر تبلیغات یزیدیان قرار گرفته بودند و فکر می‌کردن که به جنگ با خوارج می‌روند. پس این ظلم است که آنها را لعن کنیم چون که آنها نیت‌شون خیر بوده ولی گول خوردن. یا این میتونه توجیه باشه واسه کارشون؟

بخش اعتقادات شیعه تبیان
عاشورا،جنگ کربلا

اگر به فرض محال نیت آنان نیز چنین بوده باشد، نیت تولید کنندگان این دروغ‌ها اصلاً خیر نیست. اینها در همیشه تاریخ به دنبال توجیهی برای "تطهیر" فسق و جنایات کفار و منافقین و جنایتکاران ددمنش بوده و هستند؛ چنان که امروزه نیز در به اصطلاح اندیشه‌ی غرب، به دنبال توجیه جنایات امریکا و انگلیس هستند و حتی بمباران هیروشیما را نیز توجیه می‌کنند. یک عده هم اینجا می‌گویند: چرا می‌گویید: مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل؟! بیچاره‌ها یا نیت‌شان خیر است و یا گول خورده‌اند – مبادا علیه امثال داعش نیز موضع خصمانه داشته باشید، آنها هم گول خورده‌اند – همین طور مبادا علیه تمامی فتنه‌ برانگیزان و حمالان دشمنان خودتان بغض داشته باشید، بیچاره‌ها تقصیری نداشتند، نیت‌شان هم خیر بوده است، فقط کمی گول خورده بودند.

- خب آیا حالا همه اطلاعات کسانی که چنین می‌گویند، درباره‌ی "تولا و تبرا" – "دوست شناسی و دشمن شناسی" – "امام حسین شناسی و یزید شناسی" و فاجعه کربلا، کامل شده و رسیده‌اند به نیّات قلبی جنایتکاران کربلا – و نتیجه گرفته‌اند که قصدشان خیر بوده است(؟!)

جالب آن که نمی‌گویند: جنایات جاهلانه و ددمنشانه‌ی آنها علیه امام زمان‌شان، یاران و خانواده ایشان و اسلام و مسلمین تا آخرالزمان، ظلم بوده است، بلکه نتیجه می‌گیرند که «پس، لعن کردن آن خیر اندیشان ظلم می‌باشد» (؟!)

خب، حالا جا دارد دقت کنیم که این به اصطلاح ظلم در لعن کردن جانیان کربلا، در کجا ریشه دارد؟ در شعار بنده و شما و امثال ما، یا در بیانات و زیارات و ادعیه نورانی اهل بیت علیهم السلام (؟!)

- نه شخصیت، اهداف و راه امام حسین علیه السلام بر کسی پوشیده بود، و نه شخصیت، اهداف و راه یزید و عمر سعد و ...

-  تعداد کثیری از جنایتکاران کربلا، همان خوارج، اولاد یا طرفداران آنها بود.

- خوارج، دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام بودند؛ حال آنها با قرار گرفتن در مقابل تعداد اندکی که متشکل از فرزندان امیرالمؤمنین، چون امام حسین، امام سجاد، حضرت زینب، حضرت عباس علیهم السلام بودند و مقابل خاندان و نسل ایشان چون حضرات علی اکبر، علی اصغر، قاسم، عبدالله و فرزندان زینب و حضرت عباس قرار گرفتند و به روی یاران دیرینه‌ای چون حبیب بن مظاهر شمشیر کشیدند، گمان می‌کردند که مقابل خوارج قرار گرفته‌اند؟! آخر این هم شد توجیه و تطهیر؟! به قول امام سجاد علیه السلام: الحمدلله که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد.

- این کوفی‌ها، امام حسین علیه السلام را خوب می‌شناختند که نامه نوشتند و دعوت بر حکومت کردند. امام حسین علیه السلام آنجا غریب نبودند – در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام، همه ایشان، امام حسن، حضرات زینب و ابوالفضل العباس و خاندان ایشان را به خوبی شناخته بودند  – یزید و دستگاه خلافت یزید و اسلام معاویه‌ای و یزیدی نیز برای آنان ناشناخته نبود.

- به رغم همه اینها، حضرتش در طول ده روز اقامت در کربلا و نیز در سرتاسر روز تاسوعا و حتی صبح تا ظهر عاشورا، بارها و بارها خود را به عناوین متفاوت، از اصل و نسب گرفته تا شخصیت و مقام – تا هدف و موقعیت و ... به آنها معرفی کرده بودند – در آخر گفتند: این حرف‌ها بس است، ما همه تو را می‌شناسیم، می دانیم که تو کی هستی و چه می‌‌گویی؛ اما تصمیم گرفته‌ایم که تو را بکشیم.

بخشی از خطبه حضرت در صبح عاشورا و اتمام حجّت بر کوفیان:

أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی، وَلَا تَعْجَلُوا حَتَّی أَعِظَکمْ بِمَا یحِقُّ عَلَی لَکمْ؛ وَحَتَّی أُعْذِرَ إلَیکمْ!

ای مردم! گفتار مرا بشنوید! و شتاب نکنید تا آنچه حقّ شماست بر من از اندرز و موعظه، شما را بدان پند دهم؛ و عذر (حجت و دلیل) خود را در حرکت بسوی شما برای شما بیان کنم!

فَإنْ أَعْطَیتُمُونِی النِّصْفَ کنْتُمْ بِذَلِک أَسْعَدَ! وَإنْ لَمْ تُعْطُونِی النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیکمْ وَشُرَکآءَکمْ ثُمَّ لَا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَی وَلَا تُنظِرُونِ! إِنَّ وَلِی اللَهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکتَبَ وَهُوَ یتَوَلَّی الصَّلِحِینَ.

پس اگر از درِ انصاف در آئید و عذر مرا بپذیرید که البتّه نیکبخت باشید! و دیگر راه مقاتله و جنگ با من بر روی شما بسته می گردد  ! و اگر عذر مرا نپذیرید و حجّت مرا کافی ندانید، پس در آن هنگام رأی خود و شریکان خود را روی هم گرد آورده، تا اینکه کار شما و امر شما بر شما پوشیده نماند؛ و سپس بدون هیچ مهلتی به من بپردازید و کار خود را یکسره کنید! بدانید که صاحب اختیار و ولی من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او زمام امور مردمان صالح را در دست دارد.

پس حمد خدای را بجا آورد، و ثنای او بگفت، و درود بر پیغمبر بفرستاد، و هیچ خطیبی دیده نشد نه قبل از او و نه بعد از او که چنین با بلاغت در گفتار خود مطالب را ادا کند.

و پس از آن فرمود: «اوّل نَسَب مرا در نظر آورید! و ببینید من کیستم؟ و سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید! ببینید ای کشتن من برای شما سزاوار است؟! و ای پاره کردن حرمت من بر شما جائز است؟!

مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر وصی پیغمبر و پسر عموی او که اوّل مؤمن و تصدیق آورنده به رسول الله و به آنچه از جانب خدا بر او نازل شده بود نیستم؟

مگر حمزه سید الشّهداء عموی پدر من نیست؟ مگر جعفر که به دو بال خود در بهشت پرواز می کند، عموی من نیست؟

آیا مگر به شما نرسیده است گفتار رسول خدا که درباره من و برادرم فرمود:

هَذَانِ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه.

«این دو نفر دو سید و آقای جوانان بهشتند.»؟

پس اگر مرا در این گفتار تصدیق دارید و بدانید که من راست می گویم؛ و سوگند به خدا از وقتی که دانسته ام خداوند دروغگو را دشمنِ مبغوض شمرده است، سخن دروغی را بر زبان نیاورده ام (از کشتن من صرف نظر کنید)!

و اگر گفتار مرا باور ندارید و این کلام را تکذیب می کنید، اینک در میان شما کسی هست که شما را خبر دهد! از جابربن عبدالله أنصاری و أبوسعید خُدری و سَهْل بن سَعد ساعدی و زید بن أرقَم و أنس بن مالک سؤال کنید! آنان به شما خبر می دهند که رسول خدا درباره من و برادرم چنین فرموده است. ای این معنی مانع و حاجز از ریختن خون من نمی شود؟»

شمر گفت: «آن کسی که بفهمد تو چه می گوئی، خدا را بر یک جانب عبادت کرده است!»

حبیب بن مظاهر در پاسخ شمر گفت: «سوگند به خدا که من می‌بینم تو را که خدا را بر هفتاد جانب (از شک و شبهه) عبادت می‌کنی! خداوند بر دل تو مهر زده است. (و دیگر یارای فهم و ادراک ندارد.)»

حضرت سید الشّهداء فرمود: «اگر در این امر شک دارید، آیا در این هم شک دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟!

سوگند به خدا در میان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پیغمبری غیر از من، نه در میان شما و نه در میان غیر شما نیست!

وای بر شما! آیا کسی را از شما کشته ام که به طلب قصاص گرد آمده اید؟ یا مالی را از شما تملّک نموده ام، یا جراحتی و زخمی زده ام که برای تلافی آمده اید؟!»

هیچیک از آنان سخنی نگفت!

نکته:

برخی هیچ گاه در جبهه‌ی دفاع از مظلوم و کوتاه کردن دست ظالم حاضر نمی‌شوند، و اگر به میدان آیند نیز ظالم را مظلوم خوانده و از او دفاع می‌کنند!

حالا اینان که چنین می‌گویند: دلشان برای یزیدیان سوخته است، که لابد موجودات نازنینی بودند و فقط بیچاره‌ها کمی گول خورده بودند و مبادا خدایی ناکرده لعن شود که این ظلم است(؟!)

یا دلشان برای ما سوخته است که مبادا خدایی ناکرده در حق آن جنایتکاران ظلم کنیم و ملعون‌شان بخوانیم(؟!)


منبع: پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات ایکس – شبهه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.