تبیان، دستیار زندگی
استخلاف و جانشینى انسان بر روى زمین طى دو مرحله انجام مى شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جانشینی انسان بر زمین

استخلاف‏ و جانشینى‏ انسان‏ بر روى زمین طى دو مرحله انجام مى‌ شود.

بخش قرآن تبیان
جانشینی انسان بر زمین

مرحله اول: جانشینى جماعت صالح انسانى به مثابه یک کل. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیاماً؛ اموالتان را که خدا قوام زندگى شما ساخته است به‌دست سفیهان مدهید» [نساء: ۵]

این آیه شریفه از اموال نابخردان سخن مى‌گوید و جماعت بشرى را برحذر مى‌دارد که اموال خود را به‌دست نابخردان بسپارد. خداوند در این آیه اموال را به خود جماعت نسبت مى‌دهد با این‌که این اموال از آن برخى از آنان است.

قرآن کریم و فقه اسلامى، هرگونه ثروت طبیعى را که مسلمان‌ها از کافران به‌دست آورند، با واژه «فى‏ء» تعبیر مى‌کند و آن را اموال عمومى به‌شمار مى‌آورد. واژه «فى‏ء» به معناى بازگشت شى‏ء به اصل خود است. این معنا نشان مى‌دهد که این‌گونه ثروت‌ها و اموال در حقیقت از آن عموم مردم است و جانشینى انسان از جانب خداوند جانشینى عموم مردم است. ازاین‌رو به حکم این جانشینى، جماعت بشرى به مثابه یک کل، در مقابل خداوند مسئول است‏...

این بدین خاطر است که نشان دهد اموال و ثروت‌ها در این جهان براى برپایى زندگى اجتماعى و توانا کردن آن براى ادامه حیات کریمه و تحقق اهداف الهى از خلافت انسان بر روى زمین است و از آنجاکه انسان سفیه و نابخرد شایستگى تحقق بخشیدن به این اهداف را ندارد، خداوند جماعت بشرى را از بازگذاشتن دست چنین افرادى در اموالشان، برحذر داشته است.

از طرف دیگر ملاحظه مى‌کنیم که قرآن کریم و فقه اسلامى، هرگونه ثروت طبیعى را که مسلمان‌ها از کافران به‌دست آورند، با واژه «فى‏ء» تعبیر مى‌کند و آن را اموال عمومى به‌شمار مى‌آورد. واژه «فى‏ء» به معناى بازگشت شى‏ء به اصل خود است. این معنا نشان مى‌دهد که این‌گونه ثروت‌ها و اموال در حقیقت از آن عموم مردم است و جانشینى انسان از جانب خداوند جانشینى عموم مردم است. ازاین‌رو به حکم این جانشینى، جماعت بشرى به مثابه یک کل، در مقابل خداوند مسئول است‏...

... مرحله دوم: مرحله دوم از جانشینى انسان، جانشینى افرادى است که مالکیت آن‌ها به لحاظ فقهى و حقوقى، شکل مالکیت خصوصى به خود مى‌گیرد. جانشینى در اینجا جانشینى فرد از طرف جامعه است. ازاین‌رو در آیه شریفه یاد شده، اموال افراد به مردم و جامعه نسبت داده شده است (اموالکم). براین‌اساس هیچ مالکیت خصوصى ثروت که با جانشینى جامعه و حق او به مثابه یک کل تعارض داشته باشد، قابل تأیید نخواهد بود و از آنجاکه مالکیت خصوصى، جانشینى فرد از طرف جامعه است، طبیعى است که فرد نسبت به تصرفاتى که در اموالش انجام مى‌دهد، در برابر جامعه احساس مسئولیت کند و تصرفات وى با مسئولیت‌هایى که جامعه در قبال خداوند دارد و همچنین مقتضیات خلافت عمومى‌اش، هماهنگ باشد. روشن است که هرگاه فرد، مالکیت خصوصى را وسیله‌اى براى ضرررسانى به جامعه و تجاوز به دیگران قرار دهد، نماینده قانونى جامعه حق داشته باشد در صورتى که راه دیگرى وجود نداشته باشد، مالکیت خصوصى او را لغو کند. چنان‌که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در داستان سمرة بن جندب چنین کرد.
منبع:

کانال تلگرام شهید سید محمد باقر صدر؛ اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۲