اگر ایران وارد سوریه نمی شد...
ترس آمریکایی ها از نفوذ منطقه ای ایران، آنها را به سوی حمایت از تروریسم سوق داده است.
دستاوردهای میدانی نیروهای مقاومت در عراق و سوریه و تضعیف منابع مالی، رسانهای و لجستیک داعش در ماههای اخیر باعث شده که این روزها بسیاری از تحلیلگران به گمانهزنی دربارهی "دوران پساداعش" بپردازند. پیشتر "ژیل دوکرشوف"، هماهنگکنندهی اتحادیهی اروپا در امور تروریسم، در گزارشی اعلام کرده بود که با شکست گروههای تروریستی در عراق و سوریه و بازگشت عناصر این گروهها به کشورهایشان، اروپا با تهدید جدی تروریسم مواجه خواهد شد. بازگشت تروریستهای خارجی به خانههایشان را میتوان کابوسی امنیتی برای بسیاری از کشورهایی دانست که خواسته یا ناخواسته در این سالها چشم خود را بر روی یارگیری تروریستها بسته بودند.
واقعیت این است که بحران و ناامنی در غرب آسیا، علاوه بر مسائل بومی و مشکلات تاریخی، ناشی از سیاستهای اشتباه و توهمات امنیتی سرویسهای اطلاعاتی غربی نیز هست. داعش، بیش از آنکه محصول واقعیات منطقه باشد، ریشههای بیرونی دارد. موج اسلامگرایی در غرب از یکسو، و پیشرفتهای روزافزون در غرب آسیا از سوی دیگر، غربیها را بر آن داشت که آغازگر فتنهای جدید در منطقه باشند. این فتنه، نهتنها محملی شد برای اعزام نیروهای افراطی اروپا به منطقه، بلکه توانست باعث هرجومرج و تفرقهافکنی در غرب آسیا شود. روزی هم که ایران برای جلوگیری از سرایت این هرجومرج به مرزهای خود، به مقابله با داعش و گروههای تروریستی مسلح وارد سوریه شد، خیلیها در ایران چنین فلسفه ورودی را درک نمیکردند اما امروز همانها معتقدند اگر ایران ورود نمیکرد، با سقوط دولت اسد، امروز نهتنها سوریه، که بسیاری از کشورهای منطقه، تحت سلطهی گروههای مسلح که درعین حال معارض یکدیگر هم بودند قرار داشت. بهتبع آن، دامنهی هرجومرج ناشی از آن نیز تقریباً همهی مرزهای غربی و شرقی ایران را فراگرفته بود. بنابراین باید گفت که حمایت امروز از سوریه در واقع حمایت از جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرزهای کشور است و اینکه یادمان نرود همیشه برد با کسانی است که کیلومترها دور از مرزهای خود با دشمن به مقابله بر میخیزند.
داعش باید نگه داشته شود
البته از دلایل حضور ایران در سوریه، نقش ارتباطی آن میان ایران و حزبالله، و ایجاد موازنهی قدرت در منطقه و جلوگیری از پیشبرد اهداف و منافع آمریکا و اسرائیل نیز هست. نکتهای که هنری کسینجر، معمار سیاست خارجی نوین ایالاتمتحدهی نیز بدان اشاره میکند. او در یادداشت اخیرش با اشاره به وضعیت منطقه غرب آسیا و تلاش برخی از گروههای سیاسی برای «تئوریزه کردن اقدام برای پایان داعش» نوشته است: "اغلب قدرتها مخصوصاً ایران موافقاند که لازم است داعش نابود شود اما کدامیک قرار است پس از داعش کنترل این مناطق را به دست بگیرد؟ "کسینجر مدعی شده است که "اگر قلمرو داعش به دست نیروهای سپاه پاسداران ایران و یا گروههای شیعی تحت حمایت ایران بیفتد نتیجه آن میتواند ایجاد یک کمربند منطقهای از تهران تا بیروت و آبهای مدیترانه باشد."
واقعیت این است همانگونه که کسینجر هم اعتراف کرده، داعش بهعنوان یک گروه تروریستی ابزاری است در دست آمریکا برای ایجاد توازن در منطقهی غرب آسیا و پیشبرد منافع واشنگتن در این منطقه، واقعیتی است که رفتار ضد و نقیض آمریکا در قبال این گروه را توجیه میکند. آمریکاییها بهخوبی میدانند که چنین گروههای تروریستیای خیلی زود از کنترل خارج میشوند؛ با اینحال در منطق آنها منافع این گروهها بر هزینههای آن میچربد. اینجاست که آقای استراتژیست پیشنهاد اصلی خود را برای دولت دونالد ترامپ نمایان میکند. جایی که کسینجر تأکید میکند: "برقرار ماندن داعش کمک بزرگی به محدود کردن قدرت نفوذ ایران خواهد کرد." ترس آمریکاییها از نفوذ منطقهای ایران و آیندهی منطقهی غرب آسیا، سیاست خارجی آمریکا را بهسوی حمایت از تروریسم سوق داده است، سیاستی که پیشتر واشنگتن آن را در قبال شوروی در افغانستان در پیش گرفت و منجر به شکلگیری شبکهی تروریستی القاعده شد.
حالا بهتر میتوان علت مدارای همراه با پشتیبانی آمریکا از داعش را فهمید جایی که تروریستها کلید طلایی کاخ سفید برای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی شدهاند و البته به قفل سختی مانند نیروهای مدافعان حرم همچون محسن حججی و هزاران محسن دیگر خوردهاند. با این توصیف شرایط، حالا بهتر میتوان کار بزرگ محسن حججیها را درک کرد.
منبع : روزنامه همشهری