تبیان، دستیار زندگی
در این شماره با یـک گـام بـلند از محیط جانداران ذره بینی وارد مرحله انسان- شناسی می شویم، یعنی می خواهیم به همراهی خواننده گرامی در داخل وجود انـسان سیر کنیم، سری به کارگاه های مختلف وجود خودمان بزنیم ، جهازات گوناگون تن را بازدید کـنیم، شواهد نظم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توحید در وجود انسان؛ کارگاه عظیم تن

در این شماره‌ با‌ یـک‌ گـام بـلند از محیط جانداران ذره‌ بینی وارد مرحله انسان- شناسی می شویم، یعنی می خواهیم به همراهی خواننده‌ گرامی در داخل وجود انـسان سیر کنیم، سری به کارگاه های مختلف وجود خودمان بزنیم‌، جهازات گوناگون تن را‌ بازدید‌ کـنیم، شواهد نظم دقیق و بـی مانندی کـه بر سراسر جهان هستی حکومت می کند در اینجا نیز از نزدیک مشاهده کنیم، اما متأسفانه آن قدر فرصت نداریم که در هر نقطه به اندازه کافی توقف‌ کرده و تمامی اسرار آن را ببینیم و همه جای کـشور بدن را سیر کنیم.

بخش اعتقادات شیعه تبیان
توحید در وجود انسان؛ کارگاه عظیم تن

می پرسید چرا اینقدر عجله داریم؟ برای اینکه می خواهیم زودتر مطالعات خود را درباره انسان (آن هم به اختصار)تمام کرده سپس اگر‌ بتوانیم‌، سری هم به آسمانها زده‌ و علائم و آثار نظم خیره ‌کننده عالم هـستی را در آنـجا نیز تماشا کنیم و به زمین برگردیم‌. آن وقت با یک روح پرنشاط و مملو از ایمان و آرامش و با یک فکر‌ عمیق‌ و نورانی بنشینیم‌ و با آقایان مادی ها دو به دو صحبت کنیم، یعنی اشکالات و ایرادات آنها را عنوان کـرده‌ بـه پاسخ آنها بپردازیم، ببینیم با این همه دلائل روشن و قوی برای توحید و خداشناسی‌ چگونه‌ این‌ آقایان هنوز در بیراهه ‌ها سرگردانند؟ چون این قسمت مرحله حساسی است‌ باید زودتر به آن برسیم، با توجه به این موضوع نـگارنده را در ایـن عجله معذور خواهید داشت.

ما اگر بخواهیم درباره‌ خودمان‌ مطالعات‌ کافی داشته باشیم مسلما باید‌ سال ها‌ بحث‌ و تحقیق کنیم تازه به قول «الکسیس کارل» دانشمند فیزیولوژیست فرانسوی باید اعتراف کـنیم کـه «انـسان موجود ناشناخته» است!

امروز عـلوم بـسیاری دربـاره‌ این‌ موجود‌ مرموز و اسرارآمیز یعنی انسان گفتگو می کند که مهمترین‌ آنها‌ سه علم دامنه‌ دار زیر است:

1-«تشریح» که درباره ساختمان اجـزاء مـختلف بـدن انسان، از ساختمان سلول‌ که کوچکترین جزء‌ زنده‌ بـدن‌ انـسان است گرفته ،تا ساختمان گوش و چشم و قلب‌ و تعداد استخوان ها‌ و انواع رگ ها و اقسام بافت ها و عضلات گفتگو می کند.

ممکن است مواد اولیه سلول را به همان نسبت هائی کـه دارند در آزمایشگاه ها بهم ترکیب‌ کرد‌، باز ممکن است با زحمات زیاد شکل ظاهری سـلول را هم به آن‌ داد، ولی این سـلول یـک «سلول مرده» است هیچ اثری از حیات و زندگی در آن دیده‌ نمی شود، پس‌ این‌ حیات کجاست؟ مگر غیر از این اجزاء چیز دیگری در سلول وجود دارد؟ چرا دانشمندان نمی توانند یک سلول زنده بسازند؟ زندگی و مرگ در عالم‌ سلول ها تحت چه عوامل و شـرائطی صورت می گیرد؟ اینها همه سؤالاتی است که علم‌‌ امروز‌ از‌ پاسخ آن عاجز مانده و باید‌ به انتظار‌ آینده‌ نشست ببینیم آیا این اسرار برای‌ بشر حاصل خواهد شد یا تا ابداز نظر علم مخفی و پنهان خـواهد ماند؟.

2-فیزیولوژی (علم وظـائف الاعـضاء) کـه راجع به وظائف هریک از دستگاه های‌ بدن‌ و طرز‌ کار‌ آنها بحث مـی کند، در این علم از طرز کار قلب، ریه‌، معده‌، کبد، کیسه‌ صفرا و حتی پلک های چشم و غیر آن گفتگو می شود.

3-«پسیکولوژی» یا روانـشناسی کـه دربـاره کیفیات روحی‌ و روانی‌، طرز‌ کار دستگاه های عصبی و خواص و آثار آنها؛ غـرائز و احـساساتی که بر انسان حکومت‌ می کند‌ اراده‌ و تصمیم و... (البته تا آنجا که در قلمرو و علم بشر امروز قـرار گـرفته کـه طبعا‌ منطقه‌‌ بسیار‌ محدودی است) بحث می کند.

بدیهی است تخصص در هریک از ایـن عـلوم یـک عمر‌ طولانی‌ لازم دارد، بنابراین نباید انتظار داشته باشید که ما با این بحث های کوتاه ‌«انـسان ‌شناس‌» شـویم‌، اگـر از مجموع این‌ بحث ها واقعا یک شبح کمرنگ و دورنمای اجمالی از سازمان های شگفت‌ آور‌ وجود‌ انسان و اسـرار بـی ‌انتهای آن در برابر دیدگان عقل ما مجسم شود همان برای‌ ما‌ کافی‌‌ است، همین«انـسان‌ شناسی» اجـمالی سـر از «خداشناسی» بیرون می آورد، بنابراین‌ جای تعجب نیست که در‌ قرآن‌ مجید کتاب بزرگ آسمانی مـا و هـمچنین در ضمن کلماتی‌ که از پیشوایان‌ دینی‌ ما‌ رسیده انسان ‌شناسی پایه خدا شناسی، شمرده شده اسـت.

در هـر حـال در این بازدید اجمالی که‌ می خواهیم‌ از‌ خودمان به عمل آوریم بهتر این ست که برنامه خود را این طور تـنظیم کـنیم‌ که‌ ابتدا سری به «پالایشگاه بدن» یعنی ریه‌ ها زده و بعداً هم بازدید مـختصری از «سـلسله اعـصاب» دستگاه‌ فرماندهی‌ کل قوی‌ و نیروهای بدن و سازمان مخابراتی و ارتباطاتی آنها، به عمل آورد و اگر هم‌ مجالی‌‌ پیـدا شـد سـری هم به قلب و جهاز دوران‌ خون‌ زده‌ و هرچه‌ زودتر این محیط پر ابهت و اسرار آمیز و گـیج‌ کننده‌ را‌ گـذاشته و بیرون آئیم، اما فراموش نکنید منظور اصلی‌ ما در تمام این مراحل‌ مطالعه‌ در «نظم،حساب،دقت» ایـن‌ دسـتگاه هاست‌ چون ما‌ به خاطر‌ درک‌ کامل «برهان نظم» به اینجا آمده‌ ایم. ولی‌ قبل‌ از آنـکه وارد اولیـن کارگاه تن شویم‌ اجازه دهید چند کـلمه ‌ای دربـاره ‌«سـلول‌» با شما سخن بگوئیم.

مصالح تن‌

هـمانطور کـه یک ساختمان‌ عظیم‌ معمولا از قطعات مصالح کوچکی‌ به نام‌‌ «آجر» به ضمیمه چیزهای دیگر سـاخته مـی شود بدن ما هم که در ظـاهر یـک‌ قطعه‌‌ بـه نظر مـی رسد از اجـزاء فوق‌ العاده‌ کوچکی‌ به نام «سلول» سـاخته‌ شـده‌، با این تفاوت که‌ در‌ یک ساختمان -هرقدر هم عظیم باشد- شاید بـیش از چـند ملیون‌ آجر مصرف نمی شود‌؛ ولی‌ اگـر تعجب نکنید در بدن یـک‌ انـسان‌ متوسط در‌ حدود‌ ده‌‌ ملیون مـیلیارد سـلول وجود‌ دارد! (هر میلیارد هزار ملیون است) باز نوبت باعداد بزرگ‌ می رسد که عـظمت و اهـمیت آنها‌ به واسطه‌ اینکه در حساب های روزانـه کـمتر بـا‌ آن‌ سر و کار‌ داریـم‌ در‌ نـظر درست جلوه‌ نمی کند‌، بـرای مـجسم ساختن بزرگی این عدد (ده ملیون‌ میلیارد) کافی است بدانید اگر روزی فرصتی دست‌ داد‌ و مایل‌ شـدید تـعداد سلول های‌ بدن خود را بشمارید‌، و فرضا‌ آنـقدر‌ زبـردست‌ و چابک‌ بـودید‌ کـه در هـر ثانیه بتوانید هزار واحـد را بشمارید و شب و روز و ماه سال بدون کوچکترین وقفه باین کار ادامه‌ دهید، بسلامتی 300 هزار سال طـول مـی کشد که‌ به مقصود خود نائل گردید!!

ده مـلیون مـلیارد دلیـل بـر تـوحید!

از بیان فوق اجـمالا مـی توانید حدس بزنید که جثه یک سلول چقدر کوچک‌ است؛ اما در همین جثه کوچک، چه‌ از‌ نظر سـاختمان ظـاهری و چـه از نظر اجزاء ترکیبی چه اسرار حیرت‌ آوری اسـت، هـمین مـوجود ضـعیف و بـی مقدار بـرای خود پوست و گوشت و استخوانی دارد (غشاء،سیتوپلاسم،هسته» و روی هم رفته ساختمان‌ توبر توئی‌ را‌ تشکیل می دهد که هرکدام وظیفه خاصی را به عهده دارد.

چیزی که بیش از همه در عالم سلولها جلب ‌توجه می کند مسأله حیات و زنـدگی‌‌ اسـت، مـسأله ‌ای که هنوز برای علم امروز لا ینحل مانده و از درک آن عاجز شده است، روشن تر عرض کنم:یک سلول زنده، یـعنی:‌ ‌سـلولی که تغذیه می کند؛ رشد و نمو دارد تولید‌ مثل‌ کرده و زیاد می شود، با یک سـلول مـرده از نـظر ساختمان ظاهری و مواد ترکیبی ابدا فرقی ندارد.

باز اگر تعجب نکنید دانشمندان امروز یک سلول را مـانند یک بدن انسان‌ تشریح‌ می کنند‌؛ یعنی در زیر میکروسکپ با‌ وسائل‌ مخصوصی سینه سلول را شکافته و مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند و با سوزن های بسیار ظریفی مایع رنگین خاصی را زیر پوسته سلول وارد کـرده و اجـزاء‌ مختلف‌ آنرا رنگ می کنند تا‌ بهتر‌ قابل مشاهده‌ باشد.

در اینجا منظور شرح ساختمان هریک از طبقات سلول نیست، منظور بیان‌ یک نکته است و آن اینکه شما فکر کنید یک موجود بـه این کـوچکی چقدر باید ظریف‌ و دقیق‌ و با حساب ساخته شده باشد که هریک از اجزاء آن بتواند به وظیفه‌ مخصوص خود عمل کند، آیا هیچ عاقلی می تواند بـه خود اجـازه دهد که بگوید طبیعت‌ بـی ‌عقل و شـعور بوجود آورنده‌ این‌ سلول است؟!

لابد‌ می توانید سلول اجزاء ترکیبی فراوانی دارد، فلزات بسیار و شبه فلزات‌ متعدد (البته با نسبت های مخصوص و اندازه‌ های معین‌) باهم ترکیب شـده ‌اند تـا سلول‌ را ساخته ‌اند، بهم ‌خوردن ایـن تـرکیب دقیق‌، سلول‌ را‌ به مرگ و نابودی می کشاند ضمنا مبادا خیال کنید همه سلول ها یکنواخت هستند، نه؛ سلول های عصبی یک نوع ساختمان‌ دارند‌ و ‌‌سلول های‌ پوست بدن یک نوع دیگر و سلول ماهیچه ‌ها یک نوع ثالث و هـمچنین. .. البـته غیر از‌ این هم‌ نباید‌ انتظار داشت زیرا هریک وظیفه خاصی به عهده دارد که برطبق‌ آن باید ساخته شده باشد‌.

آیا با این ترتیب هر سلولی به تنهائی یک دلیل روشن‌ بر توحید و اثبات‌ مـبدأ عـلم و قدرت جـهان‌ هستی‌ نیست؟ بنابراین اگر بگوئیم: در بدن یک انسان ده ملیون میلیارد دلیل بر توحید است ابدا اغراق نگفته ‌ایم

حیات و زنـدگی

چیزی که بیش از همه در عالم سلولها جلب ‌توجه می کند مسأله حیات و زنـدگی‌‌ اسـت، مـسأله ‌ای که هنوز برای علم امروز لا ینحل مانده و از درک آن عاجز شده است، روشن تر عرض کنم:یک سلول زنده، یـعنی:‌ ‌سـلولی که تغذیه می کند؛ رشد و نمو دارد تولید‌ مثل‌ کرده و زیاد می شود، با یک سـلول مـرده از نـظر ساختمان ظاهری و مواد ترکیبی ابدا فرقی ندارد.

ممکن است مواد اولیه سلول را به همان نسبت هائی کـه دارند در آزمایشگاه ها بهم ترکیب‌ کرد‌، باز ممکن است با زحمات زیاد شکل ظاهری سـلول را هم به آن‌ داد، ولی این سـلول یـک «سلول مرده» است هیچ اثری از حیات و زندگی در آن دیده‌ نمی شود، پس‌ این‌ حیات کجاست؟ مگر غیر از این اجزاء چیز دیگری در سلول وجود دارد؟ چرا دانشمندان نمی توانند یک سلول زنده بسازند؟ زندگی و مرگ در عالم‌ سلول ها تحت چه عوامل و شـرائطی صورت می گیرد؟ اینها همه سؤالاتی است که علم‌‌ امروز‌ از‌ پاسخ آن عاجز مانده و باید‌ به انتظار‌ آینده‌ نشست ببینیم آیا این اسرار برای‌ بشر حاصل خواهد شد یا تا ابداز نظر علم مخفی و پنهان خـواهد ماند؟.
منبع:

«درس هایی از مکتب اسلام » خرداد 1339، سال دوم - شماره 5؛ توحید در وجود انسان‌ کارگاه عظیم تن؛ نوشته مکارم شیرازی،ناصر

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.