تبیان، دستیار زندگی
بدون تردید بخش زیادی از موفقیت هایی كه امروزه در جبهه مقاومت اسلامی شاهد هستیم، متأثر از انقلاب اسلامی و مساعدت و تلاش های رزمندگان و نیروهای ایرانی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رزم در جَنَتا، شهادت در خیبر

بدون‌ تردید بخش زیادی از موفقیت‌هایی كه امروزه در جبهه مقاومت اسلامی شاهد هستیم، متأثر از انقلاب اسلامی و مساعدت و تلاش‌های رزمندگان و نیروهای ایرانی است.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
 شهید رضا كرمی

بدون‌ تردید بخش زیادی از موفقیت‌هایی كه امروزه در جبهه مقاومت اسلامی شاهد هستیم، متأثر از انقلاب اسلامی و مساعدت و تلاش‌های رزمندگان و نیروهای ایرانی است. بزرگمردانی چون شهید ‌رضا كرمی كه فروردین سال 62 راهی لبنان شد تا دانش نظامی خود را در اختیار رزمندگان حزب‌الله لبنان و شاگردان سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله قرار دهد. شهیدی كه قسمت بود در عملیات خیبر درهای آسمان را به روی خویش گشوده ببیند. شهید ‌كرمی از طلایه‌داران جبهه مقاومت اسلامی بود. چنانچه سه دهه بعد از شهادت وی، خواهرزاده‌اش شهید محسن حیدری نیز در جبهه سوریه به شهادت رسید.

مهاجرت به عراق

تقدیر این بود كه كودكی‌های رضا در جوار سیدالشهدا(ع) رقم بخورد. او كه در خانواده‌ای كشاورز و مستضعف به دنیا آمده بود، مدتی می‌شد به شغل بنایی روی آورده بود كه خانواده‌اش در سال 1349 به عراق مهاجرت كرده و در كربلا سكونت می‌یابند. در عراق، رضا علاوه بر اشتغال در حرفه بنایی، زبان عربی را هم می‌آموزد. زبانی كه بعدها در لبنان و سوریه یكی از مهم‌ترین ابزارهای ارتباطی رزمندگان ایرانی با جهان عرب شد.

چند ماهی از سكونت آنها در عراق نگذشته بود كه جنگ ایران و عراق (در دوران پهلوی) آغاز شد و رژیم بعث شروع به اخراج ایرانی‌های ساكن این كشور كرد. در بازگشت به ایران، رضا كه به عنوان بنا تجربیات زیادی كسب كرده بود، ازدواج كرد و زندگی مشتركش را آغاز كرد. او روزها سخت مشغول كار بود تا اینكه آتش انقلاب به شهرهای كوچك و روستاها هم رسید. شهید ‌كرمی نیز به دلیل روحیه مذهبی به سرعت جذب فعالیت‌های انقلابی شد و حتی چندین بار به خاطر عدم رعایت مقررات حكومت نظامی مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفت.

انقلاب و سازندگی

بعد از پیروزی انقلاب شهید كرمی وارد جهاد سازندگی شد. امام وظیفه جهاد را ساختن مناطق محروم خصوصاً روستاها می‌دانست. به همین جهت رضا نیز همراه جهاد سازندگی اصفهان به روستاهای دورافتاده و محروم استان اصفهان و استان چهارمحال و بختیاری رفت. در این دوران علاوه بر كار و سازندگی، بازار مباحث ایدئولوژیكی هم داغ بود و دانشجویان وابسته به گروهك‌ها در مناطق محروم فعالیت می‌كردند. لذا رضا به‌رغم پایین بودن سطح تحصیلات رسمی‌اش، به دلیل مطالعات عمیق فكری و همچنین استعداد و هوش فوق‌العاده‌ای كه داشت، از پس شبهات فكری و اعتقادی آنها بر‌می‌آمد و نه تنها جذب این گروهك‌ها نمی‌شد، بلكه موفق به هدایت برخی از دانشجویان فریب‌خورده نیز می‌شد.

بعد از مدتی كه خبر محرومیت‌های كردستان همراه با اخبار ناآرامی‌هایش منتشر شد، شهید كرمی تابستان 59 وارد كردستان شد و چند ماهی در این خطه مشغول خدمت بود تا اینكه جنگ تحمیلی آغاز شد.

مجروحیت و دست‌تنگی

در شوش شهید كرمی مسئولیت یكی از تپه‌ها را برعهده گرفت. در عملیاتی كه چهار لشكر مجهز عراقی در این جبهه انجام دادند، همراه همرزمانش مقابل آنها مقاومت جانانه‌ای كرد. اگر تلاش این رزمندگان در آن مقطع حساس نبود، دشمن موفق به فتح این تپه‌ها می‌شد و عملیات فتح‌المبین انجام نمی‌گرفت. رضا در این مقاومت كه در شب 29 اسفند سال 1360 انجام شد از ناحیه دست مجروحیت یافت و به ناچار به خمینی‌شهر برگشت

رضا در دومین اعزام نیروهای خمینی شهری وارد آبادان در حصر شد. او از آبان ماه 59 تا اسفند همان سال در جبهه ذوالفقاریه دوشادوش دیگر رزمندگان خمینی شهری جنگیده بود، در همین زمان به شدت مجروح می‌شود و مدتی در ماهشهر و سپس با پیگیری‌های برادرش در اصفهان بستری می‌شود.

در این زمان شهید كرمی یكی از سخت‌ترین دوران زندگی خود را سپری می‌كرد. چون نه عضو سپاه بود و نه قبل از مجروحیت حقوق رزمندگی می‌گرفت، هزینه‌های درمان مجروحیت‌ها، او و خانواده‌اش را در تنگنای شدید قرار داده بود. تا اینكه با پیگیری‌های بچه‌های سپاه مشكل حقوق او حل و بخشی از مشكلات مالی‌اش مرتفع شد.

بنیانگذار گلزار شهدای هرستان

شهید كرمی كه بی‌تاب جبهه‌ها بود، قبل از بهبودی كامل در اردیبهشت سال 60 راهی آبادان شد. در همان منطقه بود كه خبر شهادت دو نفر از بچه‌های هرستان را شنید. او كه فرمانده بسیج محل و به نوعی نماینده انقلاب در محل بود، به دیارش برگشت تا بنیانگذار گلزار شهدای هرستان شود.

در ابتدای انقلاب و جنگ بعضی افراد در مورد شهدا حرف‌هایی می‌زدند و به نحوی مخالفت غیر علنی ابراز می‌كردند. رضا كه این جریان را می‌دانست برای خاكسپاری این دو شهید برگشت و در مقابل همه مخالفت‌ها ایستاد و با سخنرانی‌های غرایی كه در مراسم این دو شهید به‌خصوص شهید مهدوی و در مقابل علمای بزرگ آن زمان انجام داد، رسالتش را به عنوان فرمانده بسیج محل تكمیل كرد. رضا پس از عملیات ثامن‌الائمه(ع) و انتقال رزمندگان خمینی‌شهری به شوش به این جبهه منتقل شد و تا عملیات فتح‌المبین در شوش ماند.

در شوش شهید كرمی مسئولیت یكی از تپه‌ها را برعهده گرفت. در عملیاتی كه چهار لشكر مجهز عراقی در این جبهه انجام دادند، همراه همرزمانش مقابل آنها مقاومت جانانه‌ای كرد. اگر تلاش این رزمندگان در آن مقطع حساس نبود، دشمن موفق به فتح این تپه‌ها می‌شد و عملیات فتح‌المبین انجام نمی‌گرفت. رضا در این مقاومت كه در شب 29 اسفند سال 1360 انجام شد از ناحیه دست مجروحیت یافت و به ناچار به خمینی‌شهر برگشت. در همین زمان به عضویت سپاه درآمد و معاون واحد بسیج شد. ولی پس از دو ماه چون از كار در قسمت اداری خوشش نمی‌آمد به بیت امام منتقل شد و مسئولیت نیروهای خمینی‌شهری حاضر در بیت امام را بر عهده گرفت.

 شهید رضا كرمی

درگیری با اسرائیلی‌ها

در فروردین ماه 1362 رضا از طرف بیت امام طی یك مأموریت چند ماهه به لبنان رفت. محل استقرار نیروهای ایرانی در لبنان پادگان جنتا بود. این پادگان بعدها به پادگان امام علی(ع) تغییر نام داد و رضا هم راهی این پادگان شد. او به دلیل تجارب زیاد و البته تسلط به زبان عربی، مدیریت داخلی پادگان را بر عهده گرفت. این پادگان در منطقه بعلبك لبنان و مخصوص آموزش نیروهای حزب‌الله بود. رضا حدود سه الی چهار ماه در آنجا ماند و سخت مشغول آموزش نیروهای لبنانی شد.

پس از عقب‌نشینی نسبی نیروهای اسرائیلی از مركز لبنان، ارتش سوریه یك خط دفاعی بین نیروهای لبنانی و اسرائیلی ایجاد كرد و اجازه هرگونه برخورد را به دو طرف نمی‌داد. به همین جهت رزمندگان لبنانی مجبور بودند برای انجام هر عملیاتی ابتدا از خط دفاعی سوری‌ها عبوركنند تا به اسرائیلی‌ها ضربه‌ای زده و دوباره به سمت نیروهای سوری بازگردند و بعد از عبور از آنها به مراكز خود برگردند.

خود شهید كرمی نقل می‌كند: «یك شب كه برای زیارت بارگاه حضرت زینب(س) به دمشق رفتم، در حین بازگشت راه را گم كردم و پس از عبور از خط نیروهای سوری، از ایست و بازرسی اسرائیلی‌ها هم عبور كردم. پس از طی مسافتی متوجه مسیر اشتباهم شدم و برگشتم. در برگشت با تیراندازی نیروهای اسرائیلی مواجه شدم و به سختی از این سد عبور كردم. نیروهای سوری هم متوجه شدند و آنها هم مشغول به تیراندازی شدند. مجبور شدم با ترفندهایی از زیر رگبار نیروهای سوری بگریزم و به پادگان جنتا برگردم.»

مكاشفه و شهادت

رضا كرمی پس از پایان مأموریت خود در لبنان، به ایران بازگشت و در همان مسئولیت قبلی در بیت امام مشغول فعالیت شد. او قصد بازگشت به لبنان را داشت و به نوعی مرخصی آمده بود كه مكاشفه‌ای برایش رخ داد! در یك نیمه شب كه رضا در حال سرزدن به نیروهای مستقر در پست‌ها بود، در سراشیبی معروف به سه راهی بیت احساس كرد كه شهید‌ حسین مهدوی در كنارش مشغول راه رفتن است. در آن حالت شهید مهدوی به او گفت: «فلانی ما منتظر تو هستیم.» پس از این مكاشفه رضا مصمم شد به جبهه برگردد و در عملیات خیبر شركت كند.

قبل از خیبر، مسئولیت‌های مختلفی را به شهید‌ كرمی پیشنهاد می‌كنند كه او نمی‌پذیرد. با اصرار به واحد پیاده می‌رود و مشغول فعالیت می‌شود. پیش از آغاز عملیات، رضا آخرین دیدار را با برادرش انجام می‌دهد. در طول عملیات هم به بسیاری از دوستان پیشنهاد رفتن به لبنان را می‌دهد و می‌گوید آنجا به نیروی بیشتری نیاز دارد. خودش هم مصمم بود در صورت بازگشت راهی لبنان شود كه البته در همان خیبر و جزیره مجنون به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت دست می‌یابد.

منبع: روزنامه جوان