تبیان، دستیار زندگی
محاکمه مصدق ، اعدام فاطمی، سرکوب اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر و کشتار دانشجویان از جمله رویدادهای مهم دوران کوتاه نخست وزیری زاهدی است...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زاهدی قهرمان ملی یا یک کودتاچی؟

محاکمه مصدق‌، اعدام فاطمی، سرکوب اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر و کشتار دانشجویان از جمله رویدادهای مهم دوران کوتاه نخست‌وزیری زاهدی است...

فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

زاهدی قهرمان ملی یا یک کودتاچی؟

فضل‌الله زاهدی در سال ۱۲۷۱ شمسی در همدان متولد شد. پس از تحصیلات متوسطه و در آستانه جنگ اول جهانی به نیروهای قزاق پیوست و فنون نظامی‌ را زیر نظر افسران روسی فرا گرفت‌. وی در زمره افسران تیپ همدان بود که برای سرکوب نهضت جنگل عازم شمال کشور شد و در کودتای ۱۲۹۹ رضاخان به وی پیوست‌. زاهدی در ۱۳۰۰ شمسی فرماندهی محاکم نظامی‌ را برعهده داشت‌، در ۱۳۰۱ نیز در پی شکست اسماعیل سمیتقو، از رضاخان مدال گرفت. در ۱۳۰۲ فرماندهی قشون فارس را برعهده گرفت و مامور حل غایله شیخ خزعل شد. او پس از حل این غائله و با حکم رضاخان فرماندار خوزستان شد.

در سال‌های ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ فرماندهی لشکر شمال را برعهده گرفت و در اردیبهشت ۱۳۰۸ به فرماندهی ژاندارمری (امنیه‌) رسید.

او برای سرکوب عشایر فارس به شیراز رفت، ولی مدتی بعد، پس از فرار یک زندانی سر‌شناس، مورد سوءظن رضاخان قرار گرفت و در خرداد ۱۳۰۸ به تهران فراخوانده شد. پس از مدتی به همراه صمصام‌الدوله ـ والی فارس ـ و نصرت الدوله فیروز بازداشت و تنزل درجه یافت، اما کمی ‌بعد بخشوده و آزاد شد.

پس از اشغال ایران توسط متفقین‌، زاهدی به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. در این سمت ـ شهریور ۱۳۲۲ـ و متعاقب افشای ارتباط‌های پنهانی وی با آلمانی‌ها، توسط انگلیسی‌ها دستگیر و به بازداشتگاه‌های انگلیسی‌ها در فلسطین انتقال داده شد، اما در ۱۳۲۴ به تهران بازگردانده شد.

زاهدی از مخالفین مصدق شد

زاهدی در سال‌های جنگ دوم جهانی در بازی‌های سیاسی روز مدتی در زمره هواداران هیتلر بود. حسین فردوست می‌گوید که این چهره جدید از زاهدی، ترفند انگلیسی‌ها بود تا وی را عنصر ضد انگلیسی معرفی کنند. به همین دلیل او بازداشت شد و در فاصله سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تلاش کرد از خود یک چهره ملی نشان دهد. زاهدی در سال ۱۳۲۵ و در اوج اقدامات عشایر فارس، به ویژه قشقایی‌ها علیه دولت قوام‌السلطنه، به فرماندهی قوای جنوب و سرپرستی استانداری فارس منصوب شد. او موفق به فرونشاندن اقدامات عشایر شد. زاهدی در ۱۳۲۸ به ریاست شهربانی و در ۱۳۳۰ در کابینه حسین علاء به وزارت کشور منصوب شد و این سمت را در کابینه محمد مصدق نیز حفظ کرد. در این دوره علاوه بر سمت وزارت کشور، سرپرستی شهربانی را نیز عهده‌دار شد. اما بین زاهدی و دکتر مصدق اختلاف پدید آمد، از وزارت استعفا داد و از مخالفین مصدق شد. او مجدداً به سنا بازگشت و پس از انحلال مجلس توسط مصدق در اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شد و پس از دو ماه آزاد گردید اما همکاری خود را با مخالفان دکتر مصدق ادامه داد و بالاخره در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با همکاری کودتاگران به عنوان نخست‌وزیر منصوب شاه، دولت دکتر مصدق را ساقط کرد.

حکومت زاهدی

حکومت زاهدی یک دوران ممتد اختناق ، فساد، و انواع تعدی ها و تسویه حساب های شخصی بود و تمام درآمد خزانه و کمک های مالی کشور های دیگر را به بهانه ی دشواری های مالی به بار آمده از دوران مصدق بر باد می داد و و به هیچ مقام مرکزی هم حساب پس نمی داد به طوری که این اقدامات شاه را هم نگران کرد ، زاهدی از حمایت تمام و کمال آمریکایی ها هم برخوردار بود و این مساله شاه را نگران تر می کرد .

هرزگی های شخصی او و اطرافیان و عزیزانش رسوایی هایی را به بار آورد که حتی اسباب خجالت حامیان داخلی و خارجی او شد و بدینگونه ادامه ی حکومت او برای شاه هم تحمل ناپذیر و هم هولناک شده بود. از طرفی صحبت هایی از ازدواج شهناز دختر بزرگ شاه و پسرش اردشیر مطرح شد و این ازدواج با مخالفت های شدیدی که بود در آستانه ی انجام بود که شاه برای اینکه پای زاهدی ها به خاطر این وصلت بیشتر به خاندان پادشاهی باز نشود مخالفت می کرد اما این وصلت صورت گرفت و حالا او از خانواده ی سلطنتی هم منسوب می شد.

در نتیجه، شاه پس از سفری به آمریکا در اسفند ۱۳۳۳ توانست موافقت آیزنهاورـ رییس‌جمهور آمریکاـ را برای تغییر دولت در ایران جلب کند.

از این رو در فروردین ۱۳۳۴ با اشاره شاه، امیر اسدالله علم، زاهدی را برای استعفا تحت فشار گذاشت. زاهدی ابتدا اصرار علم را جدی نگرفت، اما هنگامی‌ که اردشیر زاهدی، پسرش پیغام سفیر آمریکا در تهران مبنی بر ضرورت کناره‌گیری از نخست‌وزیری را نزد او آورد، تسلیم شد و پس از ۲۰ ماه، در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ از کار کناره ‌گرفت.

استعفا زاهدی از نخست وزیری

روز ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ سرلشکر فضل‌الله زاهدی عامل کودتای ۲۸ مرداد از سمت نخست‏‌وزیری استعفا کرد. محاکمه مصدق‌، اعدام فاطمی، برقراری مجدد رابطه با انگلیس‌ و سرکوب اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر، از جمله رویدادهای مهم دوران کوتاه نخست‌وزیری زاهدی است. زاهدی پس از استعفا رهسپار ژنو شد و ریاست دفتر نمایندگی دایمی ایران در مقر اروپایی سازمان ملل را برعهده گرفت‌. وی تا پایان عمر خود، به جز یک هفته که آن هم برای شرکت در مراسم ازدواج پسرش با شهناز پهلوی، دختر شاه در ۱۳۳۶ به تهران آمد، اجازه ورود به کشور را نداشت.

کودتا را قیام ملی و چماق‌داران را مردم می گفتند

در نظر هوادارانش، او قهرمان قیام ملی بود؛ از افسران میهن‌پرست و شاهدوستی که در روزهای حساس این سرزمین جانبازی کرده بود. ۲۸ مرداد ۳۲ که فرا رسید ‌او بود که تاج و تخت را به سختی در خاندان پهلوی نگاه داشت و در میانۀ جدل ایده‌ها و برزخ سه روزۀ شورای سلطنت یا جمهوری، به پهلوی دوم بازگرداند. سپهبد فضل‌الله زاهدی را تاج‌بخش و ناجی سلطنت می‌نامیدند چرا که با شجاعت و فداکاری دولت مصدق را سرنگون کرده بود! این را همان‌ها می‌گفتند که کودتا را قیام ملی و چماق‌داران «جاویدشاه»گویان را «مردم» می‌خواندند.

دو هفته پس از دهمین سالگرد ۲۸ مرداد بود که قهرمان «قیام» شاهدوستان و رئیس دولت «کودتا»ی مخالفان، دور از وطن و در تبعیدی اعلام نشده، در کاخ گل سرخ ژنو جان سپرد. می‌گفتند مدت‌ها بیمار بوده و سرانجام در جدال با مرگ بازنده شده است.

محبت ملوکانه و تبعیدی وفادار

خبر که به تهران رسید در تحریریۀ روزنامه‌ها، همه به حال خوف و رجا بودند که چگونه این خبر را منعکس کنند؟ کسی در این سال‌ها به صراحت چیزی نگفته بود اما خیلی‌ها معتقد بودند (و هستند) که فرستادن نخست‌وزیر زاهدی به سوئیس و انتصابش به سمت سفیر فوق‌العادۀ ایران در ژنو، چندان از روی لطف و محبت ملوکانه نبوده است. آن‌ها شاهی را تصویر می‌کردند که ترسیده از ریسمان سیاه و سفید دولت ملی، دیگر «نخست‌وزیر قدر» نمی‌خواست. وجود افسری که او را «تاج‌بخش» می‌دانستند در یک قدمی‌اش، برای او قابل تحمل نبود. حتی اگر وفاداری او شهرۀ آفاق باشد و جانبازی‌اش در راه اعلیحضرت ورد زبان‌ها، او تجربۀ پدر را پیش رو داشت و البته تجربۀ مصدق را.

شاه فوبیای ارتش داشت. از نظامیان می‌ترسید. ترسی که چندان هم بی‌راه نبود، افسران زیادی در دوران حکومت او نقشۀ کودتا در سر پروراندند و خیلی از مخالفان به همین عنوان از صحنۀ سیاسی کشور حذف شدند.

این ترسی بود که تا انقلاب ۵۷ نیز با او باقی ماند، چنانکه شایعۀ غالب در روزهای منتهی به انقلاب «احتمال کودتای ارتش» بود.

زاهدی مرده، خطری ندارد

با این همه، اسدالله علم نخست‌وزیر وقت، ساعتی پس از شنیده شدن خبر درگذشت زاهدی در افواه عمومی پایتخت، ابتکار عمل را در دست گرفت و اعلامیه‌ای صادر کرد که خیال روزنامه‌ها و مجلات را راحت کرد از اینکه زاهدی مرده، خطری ندارد و می‌توان او را به هزار و یک لقب و پیشوند و پسوند بزرگ داشت و بر سر گذاشت.

در بیانیۀ اسدالله علم آمده بود: «با کمال تاسف و تاثر به اطلاع هموطنان عزیز می‌رساند که بنا بر گزارشی که امروز از ژنو رسیده است، شب گذشته تیمسار سپهبد زاهدی نخست‌وزیر سابق ایران که در لحظات حساس تاریخ مملکت در راه خدمت به شاهنشاه و ملت و وطن خود فداکاری و جانبازی کرد زندگی را بدرود گفته است. چگونگی حمل جنازۀ آن سرباز فقید و برگزاری مجلس یادبود طی اعلامیۀ دیگری به اطلاع ملت ایران خواهد رسید. نخست‌وزیر اسدالله علم»

پی نوشت:
روزگارن/عبدالحسین زرین کوب
تاریخ ایرانی
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی