تبیان، دستیار زندگی
اندکی پس از پیروزی مشروطه، آرایش نیروهای انقلابی تغییر کرد و گروهی به رهبری شیخ فضل الله نوری از صف مشروطه خواهان جدا شد. برای پاسخ به چرایی جدایی این گروه باید کجایی این جدایی را بررسی کرد؛ یعنی نخست باید دید که چه زمانی شیخ فضل الل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جدایی مشروطه‌خواهان

اندکی پس از پیروزی مشروطه، آرایش نیروهای انقلابی تغییر کرد و گروهی به رهبری شیخ فضل‌الله نوری از صف مشروطه‌خواهان جدا شد. برای پاسخ به چرایی جدایی این گروه باید کجایی این جدایی را بررسی کرد؛ یعنی نخست باید دید که چه زمانی شیخ فضل‌الله و پیروانش از جریان مشروطه‌خواه انشعاب یافتند تا بتوان به دلایل این جدایی پی برد.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

جدایی مشروطه‌خواهان

در باب انگیزه‌ها و اندیشه‌های شیخ فضل‌الله مباحث بسیار زیادی مطرح شده است. موضوع و سؤال چالش‌برانگیز درباره عملکرد شیخ فضل‌الله این است که چرا وی موضع خود را در برابر نهضت مشروطه تغییر داد و اساسا شیخ فضل‌الله تا کجا مشروطه را همراهی نمود؟ در پاسخ به این سؤال قرائتهای متفاوتی از عملکرد شیخ فضل‌الله مطرح شده است؛

شیخ فضل‌الله نوری کیست؟

شیخ فضل‌الله نوری، عالم و روحانی بنام قرن سیزدهم، در سال 1259ق در یکی از روستاهای مازندران دیده به جهان گشود. وی بخش مهمی از تحصیلات خود را در تهران گذراند و سپس برای تکمیل تحصیلات رهسپار نجف شد و در آنجا از محضر استادانی چون میرزای شیرازی بهره برد. شیخ فضل‌الله مدتی نیز به دلیل هجرت استادش به سامرا، عازم این شهر شد و در آنجا گذران زندگی نمود. سامرا فرصت مناسبی برای بهره‌مندی از دروس استادان بزرگی چون شیخ راضی بود و زمینه‌های تکمیل مقام علمی شیخ را فراهم کرد. وی بعد از پایان یافتن تحصیلات خود و هم‌زمان با آغاز جنبشهای سیاسی ایران، به کشور بازگشت و در اولین اقدام سیاسی، به جرگه مخالفان قرارداد تالبوت پیوست. بعد از این واقعه، مهم‌ترین موضع سیاسی شیخ را می‌توان حضور او در جنبش مشروطه ایران دانست که با موافقت و همگامی اولیه شیخ با این جنبش همراه بود.

همراهی و حضور شیخ فضل‌الله در جنبش مشروطه

با آغاز گامهای اولیه جنبش مشروطه، روحانیان و علما به عنوان یکی از گروههای مهم سیاسی، در برابر این جنبش موضع‌گیری کردند. درکل قشر روحانی در این دوره یکی از ارکان مهم قدرت سیاسی به‌شمار می‌آمد و سهم بسزایی در تغییر معادلات قدرت سیاسی داشت؛ ازاین‌رو شیخ فضل‌الله نوری نیز به عنوان فردی که به گروه روحانی تعلق داشت، خود را از این ماجرا جدا ندید و به همراهی با آن دست زد.

شیخ فضل‌الله از قدرت مذهبی و سیاسی خاصی برخوردار بود، چنان‌که ناظم‌الاسلام کرمانی، با وجود تمام انتقادهایی که از وی نموده دراین‌باره گفته است: «حاج شیخ فضل‌الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه، هم نکات ریاست را بهتر از دیگران داراست»؛

ازاین‌رو حضور وی در جنبش مشروطه، اهمیت خاصی داشت. علت همراهی اولیه شیخ فضل‌الله با مشروطه به گفته خودش این است که «هدف مشروطه در آغاز عبارت بود از عدل و عدالت، و همراهی او با مشروطه نیز به واسطه همان بسط عدل بود».

در ابتدا موضوع عدالت یکی از خواسته‌های اصلی مشروطه‌طلبان بود؛ چنان‌که بعد از مهاجرت صغری، تأسیس عدالتخانه یکی از خواسته‌های محوری و مهم مردم از پادشاه شد؛ به همین دلیل شیخ فضل‌الله نوری هم از زمره کسانی بود که در حمایت از آن همراه با آیت‌الله طباطبایی و بهبهانی در جریان مهاجرت کبری، به سوی قم راه افتادند. اما مشروطه، نهضت برآمده از یک اندیشه واحد نبود و با گذشت زمان، افکار و دیدگاههای متفاوتی بر آن حاکم شد و بدین ترتیب، این نهضت از جریان اصلی خود خارج شد؛

مشروطیت و مشروعیت

شکی نیست که مشروطیت حرکتی اسلامی، دینی و ملی بود و انقلاب مشروطیت پیش از اینکه انقلاب رهبران و نخبگان باشد، انقلاب توده مردم بود. به دلیل نو بودن پدیده مشروطه و نبود پیشینه‌ای از آن در حافظه تاریخی جامعه ایرانی، قاعده و رأس جنبش، معرفتی به چیستی و معنای این مفهوم نداشت و به‌تدریج همگام با سیر تحولات سیاسی و اجتماعی و دیالکتیک «در زمانی»، با فحوای آن آشنا شد و نسبت به رویدادهای پیش رو واکنش از نوع مخالفت یا دفاع نشان دادند.

مشروعه‌خواهان، یکی از دو گروه موجود در آن زمان بودند که نطفه اولیه اعتراض آنها در «اولین نشست و گفت‌وگوی جدی میان طباطبایی و شیخ فضل‌الله نوری در مهاجرت کبری» شکل گرفت. در این گفت‌وگو، نوری به‌صراحت تمام اعلام کرد که اصول مشروطیت با شریعت مباینت دارد. شیخ فضل‌الله حتی پیش از فقهای نجف به این بصیرت سیاسی دست یافت و به «غیریت نظام مشروطه با شریعت پی برد و آن را غیربومی و غیرایرانی و مخالف هویت ملی و اسلامی این سرزمین دانست». پس از پایان یافتن دوره استبداد صغیر و خلع محمدعلی‌شاه، به عنوان مهم‌ترین حامی سیاسی مشروعه‌خواهان، این روند متوقف نشد و مخالفان مشروطه این کوشش را تا عصر رضاشاه ادامه دادند.

قانون الهی یا جعل قانون

بعد از بحث و گفت‌و‌گوهایی درباره «ملی» یا «اسلامی» بودن مشروطه و قضایای متمم قانون اساسی،‌ مشروعه‌طلبان به مباینت قانون مجلس و قانون الهی اشاره کرده‌اند و شیخ فضل‌الله آشکارا بهترین قانون را قانون الهی دانسته که خداوند عالم به سوی پیامبر وحی فرموده و حکم جمیع مواد سیاسیه را علاوه بر عبادات بر وجه اکمل آن ذکر نموده است. شیخ فضل‌الله در رساله «حرمت مشروطه»، آن «دستور ملعون» را که مسمی به قانون اساسی است،‌ زیر سؤال برده و چون آن را بر وجه التزام دانسته، حرام تشریعی و بدعت در دین به‌شمار آورده است. حاجی میرزا ابوطالب مجتهد زنجانی نیز در رساله «مرض را قبل از...»،‌ تلویحا به همین مطلب اشاره کرده و گفته است: «شالوده این مجلس باید صحیح باشد و بر روی اساس قویم بنیاد شود و درد خود را قبل از استیلای مرض علاج نماییم».

آیت الله نوری، بر همین سیاق، وکالت در امور عامه را صحیح ندانسته و آن را به امام یا نواب عام آن محول کرده و دخالت غیر در این امور را حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر خوانده است. وی اشاره کرده است که اگر اهل غیر در این مسند بنشیند، واجب است او را منع کنیم و حمایت از او حرام است.

آزادی و مساوات

بنا بر آرای مشروعه‌خواهان، این دو اصل مؤذی بر قانون الهی است؛ زیرا «قوام اسلام بر عبودیت است، نه به آزادی». در بلد اسلام، نصاری و مجوس به حکم خالق قهار باید خوار و ذلیل باشد؛ زیرا که لازمه مساوات در حقوق، از جمله آن است که فرق ضاله و مضله و طایفه امامیه به شیوه واحد محترم باشند، حال آنکه به حکم الهی، ضاله مرتد است و قتلشان واجب. شیخ فضل‌الله در حرمت مشروطه نوشته است: آزادی مطلق و غیردینی، که مستلزم کنار گذاردن اخلاق و فضیلت و حریم مردم و حدود الهی است، نقض حلال و حرام خداست. در واقع این دیدگاه‌های شیخ شهید واکنشی بود به افراط‌کاریهای مشروطه‌طلبان در نشریاتی چون «مساوات» و «صوراسرافیل» که با مضحکه کردن شعائر اسلامی و توهین به آنها، آتش مخالفت را در مشروعه‌خواهان هرچه بیشتر شعله‌ور کردند و باعث شدند مشروعه‌خواهان، که دلایل و براهین لازم را برای مخالفت با این گروه داشتند، در میدان کارزار نظری فعال‌تر حضور یابند.

فرجام

قیل و قال مشروعه‌خواهان نه دعوا بر سر قالیچه‌خواهی (دنیاگرایی و منفعت‌طلبی) بود و نه رقابت و تقابل با علمای تهران و مراجع ثلاثه نجف، بلکه هدف، حفظ بیضه اسلام و بیان مباینت اصول و ارکان مشروطیت با شریعت نبوی بود.

منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ،مشروطه‌شناسی/ موسی نجفی، رسایل مشروطیت/غلامحسین زرگری‌نژاد