رفتم به باغ انگور
دیدم یه خاله قور قور...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/05/15
رفتم به باغ انگور
رفتم به باغ انگور
دیدم یه خاله قور قور
خاله سرش بالا بود
نگاش به انگورا بود
براش یه خوشه چیدم
پشت سرش دویدم
خاله صدامو نشنید
صدای پام و نشنید
جست می زد این جور، اون جور
دنبال چی؟ یه زنبور!
دهان خاله باز شد
خاله زیون دراز شد
وای! خاله جون چه کار کرد؟
زنبوره رو شکار کرد
زنیوره رو که قورت داد
اومد صدای فریاد
با گریه خاله جونم
گفت می سوزه زبونم
خاله دوون دوون رفت
از باغ ما بیرون رفت
koodak@tebyan.com
شاعر: افسانه شعبان نژاد