تبیان، دستیار زندگی
۸ مرداد در ضمیمه تقویم رسمی کشور، روز بزرگداشت بزرگمردی ادیب و حکیم است که شعرش به قصار بودن و همراهی با اندیشه های عرفانی مشهور است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یادی از میراث شاعر حکیم

۸ مرداد در ضمیمه تقویم رسمی کشور، روز بزرگداشت بزرگمردی ادیب و حکیم است که شعرش به قصار بودن و همراهی با اندیشه های عرفانی مشهور است.

بخش ادبیات تبیان
سهروردی

امروز، هشتم مرداد ماه، روز بزرگداشت یکی از نویسندگان و شاعران بزرگ ایران است؛ شاعری حکیم که به اعتقاد کارشناسان، ویژگی مهم شعرش، کوتاه بودن در قالب دو بیتی و قطعه، روایت داستانی و البته همراهی ابیات با بیان حکمت و عرفان و فلسفه است:

هان تا سر رشته خِرَد گُم نکنی

خود را ز برای نیک و بد گم نکنی

رهرو تویی و راه تویی؛ منزل تو

هشدار که راه خود به خود گم نکنی

سخن از شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق است؛ همو که از نور هستی و نور حقیقت گفت و اینکه این انوار به یکدیگر می تابند و اشراق را پدید می آورند. این شخصیت کم نظیر در تاریخ ادب و شعر ایران زمین، در سال ۵۴۹ هجری قمری در سهرورد از توابع زنجان به دنیا آمد.

آموختن‌های او پس از کشف استعدادش در سهرورد، از مراغه و اصفهان و نزد برخی استادان آن روزگار مانند مجدالدّین جیلی و ظهیرالدّین قاری آغاز شد و سپس برای دستیابی بیشتر به حکمت‌ها و معارف، به عراق و شام نیز سفر کرد. از وی بیش از ۵۰ کتاب و رساله به یادگار مانده است که البته بخشی از آن‌ها به زبان عربی است و شاید مهمترینش، کتاب کم نظیر «حکمت الإشراق» باشد.

«تلویحات» ، «مُطارحات» ، «پرتونامه»، «فی اعتقاد الحُکماء» ، «اللَّمَحات» ، «بُستان القُلوب» و «فی حقیقت العشق»، بخشی از آثار به جا مانده از اوست.

وی در عین حال، به حکیم ابوعلی سینا و اندیشه‌های بلند او، ارادت خاصی داشت و همین سبب شد تا برخی از آثار آن بزرگمرد، به همت شیخ اشراق، شرح داده شود.

سهروردی در قلم و شعر خود، از معارف دین و بویژه قرآن و روایات، بسیار بهره برده است و برخی از مناجات‌های وی به زبان عربی در برخی آثارش یافت می‌شود؛ او همچنین به تفسیر برخی سوره‌های قرآن کریم نیز اهتمام ورزیده است. اما همانگونه که اشاره شد؛ بخش قابل توجهی از اشعار سهروردی، حالتی داستانگونه دارد که این اشعار در کتاب‌هایی مانند «عقل سرخ» ، «آواز پر جبرئیل»، «صفیر سیمرغ»، «رساله فی الغربه الغربیّه» و «رساله فی المعراج» بیش از دیگر آثار قابل دسترسی است.

از آنجا که شاید نتوان در جهان، شاعری را یافت که از عشق دم نزده باشد؛ از این رو بخش مهمی از اشعار سهروردی نیز در ستایش عشق است:

بخشای بر آنکه بخت یارش نَبُوَد

جز خوردن اندوه تو کارش نبود

در عشق چه حالتیش باشد که در آن

هم بی تو و هم با تو قرارش نبود

و این نیز، شعر دیگری است از این شاعر ایرانی که در دو بیت، سرگشتگی و حیرانی خود را به تصویر می‌کشد:

ای‌ از غم‌ دیدن‌ رُخ ات‌ حیران، ‌ من‌

و اندر طلب‌ وصل‌ تو سرگردان، ‌ من‌

بودن‌ به‌ تو مشکلست؛ ‌ نا بودن، ‌ آه‌

سرگردان‌ من‌ و بی ‌سر و سامان‌ من

لازم به ذکر است که اشعار عربی سهروردی نیز به فارسی ترجمه شده است که از آن جمله می‌توان به بخشی از این شعر او اشاره کرد:

عاشقان جز به یاد معشوق شاد نمی شوند

و با ذکر معشوق جاودانه شادند

گرد آمدند و از دیدن خود غائب شدند

وقتی او را دیدند فریاد کشیدند و از هم پاشیدند

وقتی پرده های بقا کشف شد و در افتاد

فانی شدند و جانهایشان متلاشی گردید

اگر از عاشقان نیستید؛ همانند آنان باشید

همگونی با بزرگان، رستگاری است...

و اکنون شعر عربی دیگری از این شاعر بزرگ را همراه با ترجمه آن به تماشا می نشینیم؛ شعری که ضرورت یک سفر روحانی را برای سالکان و رهروان طریقت معنوی شرح می دهد:

أقولُ لِجارتی و الدَّمعُ جارٍ

و لی عزمُ الرَّحیلِ إلی الدّیار

ذَرینی أن اسیرَ فلا تَنوحی

فَإنَّ الشَّهَبَ أشرقُها السّواری

و سیرُ السّائرینَ إلی النَّجاحِ

و حالُ المُسرِفینَ إلی البَوارِ

(در حالی که اشکم جاری است

و عزم سفر به سرزمین دیگر دارم

به یارم می گویم

هنگامی که رفتم

خاطراتم را بر باد ده

و بر من زاری مکن

همانا زیور دستان من

شهاب ها را می افروزد

و سیر سالکان به سوی رستگاری

و حال فزونی خواهان رو به نابودی است.)

و شاید بتوان همین شعر او را در بیت دیگری از شعر وی هم خلاصه کرد که می فرماید:

و إنّی فی الظَّلامِ رَأیتُ نوراً

کَأنَّ اللَّیلَ بَدَلَ النّهارِ

(من در تاریکی نوری دیدم

که گویی شب را به روز تبدیل کرد.)

اکنون شعر دیگری از این شاعر فیلسوف را از نظر می‌گذرانیم؛ شعری که در تیتراژ سریال ماندگار امام علی(ع) شنیده شد و درد هجران شاعر و بلکه همه بشریت را گوشزد می کند:

فی کُلّ صبحٍ و کُلِّ إشراق

تَبکی عَینی بِدَمعِ مشتاق

قد لَسعَت حَیَّه الهَوی کَبِدی

فلا طبیبَ لها و لا راق

(در هر صبحگاه و همراه با هر طلوعی

چشمانم عاشقانه برای شما می گرید

افعی عشق، جگرم را نیش زده است

که نه طبیبی برای درمان هست و نه جادوگری)

سهروردی در عین حال که از استادان فراوانی بهره گرفت؛ شاگردانی هم داشت که استاد سخن، سعدی، یکی از آن‌هاست؛ شخصیتی که این دو بیت را برای استاد سروده است:

مرا شیخ‌ دانای‌ مُرشد، شهاب‌

دو اندرز فرمود بر روی‌ آب‌

یکی‌ آنکه‌ در جمع‌ بدبین‌ مباش‌

دگر آنکه‌ در نفس، ‌ خودبین‌ مباش

شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی البته فرجام خوشی در زندگی نداشت؛ چراکه در همان سنین میانسالی و با بدبینی نابخردان و قشری گرایان آن روزگار، به زندان افکنده شد. مخالفانش البته به این امر بسنده نکردند و آنگونه که در تاریخ نقل شده است؛ وی بر اثر گرسنگی در همان زندان از دنیا رفت که البته به دار آویخته شدن او یا کشته شدنش هم، نقل دیگری در تاریخ است؛ تا آنجا که برخی از وی به عنوان شیخ مقتول یاد می کنند.

و اکنون این گفتار را با دو بیت دیگر از این شاعر حکیم به فرجام می آوریم؛ شعری که از امید به آینده سخن می‌گوید و گرفتاری های دنیایی را، به نور و روشنایی می رساند:

هاتفی در گوش جان من ز غیب آواز داد

وه که خاک تیره ات با نور جان آمیختم

ای شهاب سهروردی از گرفتاری منال

دانه درد از برای مرغ زیرک ریختم


منبع: مهر