تبیان، دستیار زندگی
حکومت پهلوی از راههای مختلف می کوشید، که در سیاست خارجی خود مستقل عمل می کند. یکی از این اقدامهای مهم، سفرهای خارجیِ مکرّر پهلوی دوم و همسرش به کشورهای دیگر جهان بود که با سخنرانیهای شعارگونه محمدرضاشاه و تبلیغات گسترده درباره این
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روابط خارجی محمدرضاشاهی

حکومت پهلوی از راههای مختلف می کوشید، که در سیاست خارجی خود مستقل عمل می‌کند. یکی از این اقدامهای مهم، سفرهای خارجیِ مکرّر پهلوی دوم و همسرش به کشورهای دیگر جهان بود که با سخنرانیهای شعارگونه محمدرضاشاه و تبلیغات گسترده درباره این سفرها توأم بود، چنان‌که از فروردین 1341 تا دی 1353، 45 سفر به کشورهای دیگر انجام شد...

فرآوری:فهمیه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

روابط خارجی محمدرضاشاهی

دخالت مستقیمِ بیگانگان

دخالت مستقیمِ بیگانگان در امور ایران و، به عبارتی بهتر، نقش آنان در سیاست خارجی این کشور، به بیش از دو قرن قبل، یعنی حدود اوایل دوره قاجار برمی‌گردد. قاجارها نه تنها در زمینه اتخاذ یک سیاست مستقل در زمینه امور خارجه ناتوان بودند، بلکه در تصمیم‌گیری امور داخلی ایران نیز به‌شدت زیر فشار دولتهای قدرتمندِ جهان در آن برهه زمان (یعنی روس و انگلیس) قرار داشتند. با روی کار آمدن حکومت پهلوی، رضاشاه ادعا کرد که سیاست مستقلی در عرصه امور داخلی و خارجی در پیش می‌گیرد، اما این ادعای او که فراز و فرودش در صحنه قدرتِ سیاسی ایران با ایفای نقش مستقیم دول بیگانه بود، طبیعتا نمی‌توانست مطابق واقعیت باشد.

دهه 1320، به خاطر بی‌ثباتی سیاسی در ایران، نمونه مبرهن دخالت بیگانگان در امور داخلی  این کشور بود.

در آغاز دهه 1330، دکتر مصدق توانست دست دولتهای خارجی را از دخالت در امور ایران قطع نماید، اما این دوره زمانی چندان نپایید.

زیرا با وقوع کودتای 28 مرداد، ابرقدرتی نوظهور در عرصه جهانی، یعنی امریکا، وارد صحنه سیاسی ایران شد و با وابستگی فزاینده حکومت پهلوی دوم به این ابرقدرت نوظهور، دور جدیدی از دخالت بیگانگان در ایران آغاز گردید. این روند ادامه یافت تا آنکه در اوایل دهه 1340، محمدرضا پهلوی از اتخاذ سیاست خارجی جدیدی با عنوان «سیاست مستقل ملّی» سخن به‌میان آورد. این سیاست با تبلیغات شدید و پرسروصدای عوامل حکومتِ وقت، بازتاب زیادی در کشور، طی آن مقطع زمانی پیدا کرد. در این مقاله کوتاه، برخی مناسبات خارجی پهلوی دوم، براساس این سیاست، بیان شده است.

سردمداران رژیم پهلوی کوشیدند اولین جلوه این خط مشی را در مناسبات با همسایه کمونیست مرزهای شمالی خود، یعنی اتحاد جماهیر شوروی نشان دهند. حکومت پهلوی، که حدود یک دهه در چنبره سلطه غرب به‌ویژه ایالات متحده قرار داشت، با یک چرخش (صوری) به چپ در روابط بین‌الملل در آغاز دهه 1340، درصدد تنش‌زدایی با مسکو برآمد. اوج این روابط به‌ظاهر دوستانه میان دو طرف، در میانه این دهه بود که نه فقط در زمینه سیاسی، بلکه به حوزه‌های اقتصادی، فنّی، فرهنگی و حتی نظامی هم کشیده شد.

حکومت پهلوی علاوه بر برقراری مناسبات با دو ابرقدرت کمونیست، یعنی شوروی و چین، در دهه 1340، از راههای دیگر نیز کوشید وانمود نماید که در سیاست خارجی خود، مستقل عمل می‌کند. یکی از اقدامات مهم در این زمینه، سفرهای خارجیِ مکرّر پهلوی دوم و همسرش به کشورهای دیگر جهان بود که با سخنرانیهای شعارگونه محمدرضاشاه و تبلیغات گسترده عوامل رژیم پهلوی در داخل و خارج کشور درباره این سفرها توأم بود.

ایران، صنایع سنگین و اروپای شرقی

صنایع سنگین و سبک کلیدواژه‌ای بود که به عنوان یک حلقه واسط، منافع مشترک میان ایران و اروپای شرقی را رقم می‌زد؛ درواقع توسعه صنایع سبک و سنگین در ایران خواسته دیرینه‌ای بود که آمریکاییها همواره از کمک به ایرانیها برای تحقق آن سرباز می‌زدند و برای مثال بارها و بارها از توسعه صنایع ذوب آهن ایران امتناع کرده بودند. همین مهم سبب شد برای توسعه این صنایع، نگاه ایران به اروپای شرقی معطوف شود.

این تظاهر به مناسبات دوستانه و نزدیک، به اندازه‌ای از سوی حکومت پهلوی پُررنگ جلوه می‌نمود که شخص محمدرضاشاه مرزهای ایران ـ شوروی را «مرز صلح و دوستی» لقب داد.

البته این یک بازی برد ـ برد برای دو طرف بود؛ زیرا کشورهای اروپای شرقی و در راس آن شوروی، در مقابل توسعه صنایع سنگین در ایران، از نفت و گاز کشورمان بهره می‌بردند. گرچه زمینه نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران با اروپای شرقی متفاوت بود و این کشورها از موزائیک اجتماعی متفاوتی برخوردار بودند، در دوره جنگ سرد و نیز در دهه پایانی عمر رژیم پهلوی دوم، صنایع سنگین زمینه‌ای را برای گسترش ارتباطات با اروپای شرقی فراهم کرد.

رومانی، چکسلواکی، بلغارستان، لهستان و یوگسلاوی کشورهایی بودند که سران پهلوی دوم دائم به آنها سفر می‌کردند و از سوی دیگر پذیرای هیئتهای تجاری و اقتصادی متعددی از این کشورها بودند: بین سالهای 1345 تا 1352 موافقت‌نامه‌های همکاری اقتصادی و فنی با یوگسلاوی منعقد گردید و در مورد صدور تراکتور از رومانی و ایجاد کارخانه مونتاژ تراکتور تبریز و چند مورد مشابه دیگر نیز توافقاتی انجام شد. هم‌زمان با این اتفاقات، مقادیر زیادی نفت و گاز به کشور رومانی صادر شد. ماشین‌سازی تبریز یکی دیگر از صنایع سنگین مورد توجه ویژه دولت پهلوی بود که کشور چکسلواکی توانست با پیشی گرفتن از سایر کشورهای اروپای شرقی، به انعقاد تفاهمنامه‌ای در زمینه بهره‌برداری از آن دست یابد.

رومانی از کشورهایی بود که در دوره پهلوی دوم، ارتباطش با ایران را ابتدا در حوزه فرهنگی گسترش داد ــ به نحوی که در فاصله سالهای 1345 تا 1348 شاهد بیشترین سطح ارتباطات فرهنگی میان دو کشور بودیم ــ اما بعدها از همین دریچه، ارتباطات اقتصادی و سرمایه‌گذاریهای متعدد نیز میان دو کشور شکل گرفت و در حوزه‌هایی مانند نفت، لوله‌کشی گاز و ایجاد تاسیسات ذوب آهن ادامه پیدا کرد و حتی به تأسیس نمایشگاه فرصتهای سرمایه‌گذاری اقتصادی دائمی رومانی در ایران منجر شد. همین روند همکاری فرهنگی در دهه 1350 نیز ادامه یافت که در سطوح وسیعی به تعریف و تنظیم پروژه‌های مشترک اقتصادی از یک طرف و پروژه‌های فرهنگی از طرف دیگر، و نیز انتشار آثار مختلف ایرانشناسی منجر شد.

مهمترین و پُرسروصداترین سفرهای محمدرضاشاه در تابستان 1345 انجام شد، چنان‌که در تیرماه از دو کشور کمونیست اروپای شرقی، یعنی رومانی و یوگسلاوی، به‌علاوه کشوری از افریقای شمالی، یعنی مراکش، دیداری رسمی داشت.

کشور دیگری که در این دوره در پازل ارتباطات سیاسی پهلوی دوم قرار گرفت بلغارستان بود. این کشور موظف بود صنایع مصرفی و مونتاژ مورد نیاز رژیم پهلوی را تامین کند. در قبال این خدمت، بلغاریها نفت و گاز مورد نیاز خود را از ایران تامین می‌کردند. در مجموع، در این دوره، 98 درصد صادرات ایران را ماده خامی به نام نفت تشکیل می‌داد که سهم کشورهای اروپای شرقی از آن، به دلیل تامین صنایع مورد نیاز پهلوی، بسیار بالا بود.

رفته‌رفته مسائلی چون وابستگی شدید به واردات، فقدان هرگونه برنامه‌ریزی عمیق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخشهای اقتصاد ملی و زیر بخشهای صنعت مهمترین ویژگیهای نظام صنعتی کشور در ارتباط با کشورهای اروپای شرقی شد. همین مسائل سبب شد صنایع کشور همچنان دچار ضعف ساختاری باشند و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه کنند. در مجموع در این دوره، اروپای شرقی نقش بارزی در وابستگی ایران به صنایع تکنولوژی‌بر را ایفا کرد.

رویکرد شاه پهلوی

شاه همواره از توسعه ارتباطات با اروپای شرقی، به‌ویژه در بحبوحه جنگ سرد میان طرفین، حمایت می‌کرد؛ زیرا معتقد بود که غربیها در قبال اقتصاد ایران، به ویژه در دوره کندی، کم‌لطفیهای متعددی کرده‌اند و از طریق گسترش ارتباط با اروپای شرقی می‌توان این خلأ را برطرف کرد؛ درواقع شاه پهلوی از این ارتباط به عنوان یک شگرد سیاسی نیز بهره می‌گرفت.

ماشین‌سازی تبریز یکی دیگر از صنایع سنگین مورد توجه ویژه دولت پهلوی بود که کشور چکسلواکی توانست با پیشی گرفتن از سایر کشورهای اروپای شرقی، به انعقاد تفاهمنامه‌ای در زمینه بهره‌برداری از آن دست یابد.

علاوه بر این، ارتباط با کشورهای اروپای شرقی در اوج جنگ سرد میان قدرتهای غربی و شرقی، فرصت ویژه‌ای در اختیار دستگاه سرکوب پهلوی قرار داد: در اوایل دهه ۱۹۶۰، کشورهای اروپای شرقی منبع اصلی حمایت از مخالفان چپ‎گرا بودند، اما روابط ایران با این کشورها، فرصت مهمی فراهم کرد که در نتیجه آن، حمایت بسیاری از حکومتهای اروپای شرقی از گروه‏های مخالف ایرانی به پایان رسید و فشار شوروی نیز از این طریق بر ایران کاهش پیدا کرد.

ایران و جمهوری خلق چین

حکومت بر اساس سیاست مستقل ملّی، برقراری مناسبات با دومین قدرت ِکمونیستی جهان طی آن برهه زمانی، یعنی جمهوری خلق چین بود. کشور یادشده همراه شوروی (هرچند این دو، با یکدیگر نیز اختلاف داشتند)، در نقطه مقابلِ جهان کاپیتالیستیِ غرب قرار داشت؛‌ ازاین‌رو کاملا طبیعی بود که تا این زمان، رابطه رژیم سلطنتی تحت سیطره غرب در ایران با حکومت کمونیستی چین مسالمت‌آمیز نبوده باشد. حکومت ایران در اواخر سال 1349، جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت و نماینده ایران در اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل، دیدگاه مثبت خود را در مورد این کشور ابراز نمود.

اندکی بعد از آن، اشرف و فاطمه پهلوی در رأس یک هیئت سیاسی وارد پکن شدند و با مقامهای چینی مذاکره کردند.

این مناسباتِ نسبتا دوستانه دو طرف، تا وقوع انقلاب در ایران ادامه داشت و حتی در ماه‌های منتهی به سقوط رژیم پهلوی بیشتر هم گردید، چنان‌که در خردادماه 1357، وزیر امورخارجه چین به ایران آمد و مهم‌تر از آن، سه ماه بعد یعنی در شهریورماه، رهبر چین به منظور مذاکره با سران حکومت پهلوی وارد تهران شد. گفته شده است که این، نخستین سفر بلندپایه‌ترین مقام چین به کشوری غیرسوسیالیست بود. اما در این میان، نکته شایان توجه، تقارن زمانیِ تکاپوهای مقامهای حکومت پهلوی برای برقراری روابط نزدیک با چین (طی اواسط دهه 1340) با از سرگیری مذاکرات صلح «ورشو» میان امریکا و چین است؛ بنابراین با وجود آنکه این استراتژی می‌توانست در افزایشِ قدرت چانه‌زنیِ ایران در صحنه سیاست بین‌المللی تأثیرگذار بوده باشد، این دو رویداد تقریبا مقارن با یکدیگر، این تصور را به ذهن متبادر می‌سازد که چه بسا تلاش حکومت پهلوی دوم برای برقراری رابطه با چین، با رضایت نسبی یا عدم مخالفت جدّی دولت ایالات متحده انجام شده باشد.


منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، تاریخ سیاسی معاصر ایران/سیدجلال‌الدین مدنی