مـهمترین ایرادات مادیها !
در این جهان هیچ چیز بیاراده و فرمان او انجام نمیگیرد؛او را نباید در حوادث اتـفاقی عالم،در طوفانها و زلزلهها جستجو کرد او را باید در همه چیز و در همهجا(بدون استثناء) یافت.
اگر تعجب نکنید این جمله (یا خداوند یا علل طبیعی) تکیهگاه سخنان جـمعی از دانشمندان مادی مانند: «دکـتر بـخنر» و «هودسن مثل» و «ملکوت» است.
آنها می گویند: در بحث توحید و خداشناسی ما بر سر دو راهی قرار داریم یا باید معتقد بوجود مبدء عقل و قدرتی که خداپرستان نام او را «خدا» میگذارند باشیم و وجود علل طـبیعی را انکار کنیم، و یا معتقد بوجود علل و اسباب طبیعی، راه سومی در بین نیست!
زیرا با قبول علل طبیعی ضرورتی ندارد که معتقد به ارادهای فوق آنها بشویم، اساسا آن مبدء نمیتواند نقشی در این دسـتگاه داشـته باشد، و با اعتقاد بوجود مبدئی فوق جهان طبیعت که همه حوادث عالم هستی مربوط به او باشد وجود علل طبیعی و تأثیر آنها زائد و بیمعنی بنظر می رسد. و از آنجا که وجود علل طبیعی و تـأثیر آنـها را نمیتوان انکار کرد و پیشرفت و توسعهء علوم طبیعی هر روز پرده از روی علل تازهای بر میدارد و حوادثی که شاید در سابق معلول علل غیر طبیعی شناخته میشد علل طبیعی آن کشف میگردد، بنابراین اعتراف بـوجود نـیروی مؤثری فوق دستگاه طبیعت یک عقیده غیر علمی خواهد بود و اعتقاد بچنین مبدئی هیچ ضرورتی ندارد!
آن روز که قانون «جاذبه عمومی» و «نیروی گریز از مرکز» کشف نشده بود .
در این جهان هیچ چیز بیاراده و فرمان او انجام نمیگیرد؛او را نباید در حوادث اتـفاقی عالم،در طوفانها و زلزلهها جستجو کرد او را باید در همه چیز و در همهجا(بدون استثناء) یافت.
این خداوند با خدائی که بختر و هودسن مثل و ملکوت سـخن از او مـیگویند از زمین تا آسمان فرق دارد، آیا توجه کردید ما کدام خدا را میپرستیم؟
گردش زمین و کواکب آسـمان در مـدارهای مـعین خود بصورت کاملا مرموز و اسرارآمیزی جلوه میکرد و همینگونه موضوعات بود که ما را به فکر مبدئی فوق دستگاه طبیعت می انداخت اما امروز خـوشبختانه دو قـانون مـزبور علل حرکات و فواصل کواکب را به آسانی تشریح میکند...
«بـد نـیست در اینجا چند جمله از کلمات این دسته از مادیها را به عنوان نمونه نقل کنیم؛ شاید کسانی باشند که نتوانند باور کنند کـه مـمکن اسـت یک دانشمند مادی تا این اندازه در فهم عقیده خداپرستان دچـار اشتباه و گمراهی گردد:
هود سن متل میگوید: «هرچه در عالم هستی وجود دارد از ذرات پراکنده در فضا گرفته تا عقل انسان؛ هـمه مـحکوم قـوانین لا یتغیری است. بنابراین آفریدگاری در جهان نیست!»
«ملکوت» می گوید: «اگر یک مـوجود مـعین و مشخصی ماده را از نظر خاصی تحت تسلط خود درآورده و بر آن حکومت کند در آن موقع قانون لزوم طبیعت از بین میرود؛ و هـر امـری نـتیجه اتفاق؛ و بعبارت دیگر، یک «اراده خودسرانه»! می گردد»!
«بخنر» در کتاب «قوه و ماده» می گوید: «کـسانی کـه قـائل بوجود مبدء آفرینندهای خارج از ماده و طبیعت هستند و میگویند او عالم را از ذات خود یا از عدم آفریده اسـت مـطلبی بـر- خلاف اصول اساسی علوم طبیعی که برپایه تجربه واقع شده است میگویند... »!(نـقل از«خدا در طبیعت»، ص 112)
اکنون کـه مـدعای این عده را بخوبی دانستیم موقع آنست که به بررسی این طرز تفکر و تشریح نـقاط اشـتباه آن بـپردازیم:
دانشمندان مغرور و خداپرستان وظیفهنشناس
تصویری که این آقایان از خداوند بزرگ در مغز خود رسم کـردهاند راسـتی عجیب و وحشتناک است، اینها با یک مشت حربههای زنگ زده بجنگ خدائی رفتهاند کـه اصـلا وجـود خارجی ندارد. از این ایراد بخوبی برمی آید که آنها خدا را یک موجود کاملا بیگانه از این جـهان مـیدانند که در گوشهای خزیده و میخواهند بدون هیچگونه وسیله و اسبابی در همه چیز این جـهان دخـالت کـند-آنهم دخالت خودسرانه!،و نظم و انظباط آن را به هم بزند.
اگر ما آثار خدا را در لابلای قوانین مـنظم دسـتگاه شگفتانگیز جـهان طبیعت جستجو میکنیم و هر ذرهای را نشانهای از ذات بینشان او میدانیم،آنها در ماورای این جـهان در یک ظلمت و تاریکی مطلق؛ در یک دنیای خیالی و موهوم، در بینظمیها و خودسریها سراغ از او میگیرند، چـه اشـتباه بزرگی!...
در اینجا به این نکته باید کاملا توجه داشت که در مسائل روشنی(هـمچون مـسأله توحید و خداشناسی) همواره اختلافات از اشتباه در تصور مـوضوع سـرچشمه مـیگیرد و الا اگر تمام مطالعهکنندگان؛ تصویر روشن و صحیحی از آن مـوضوع داشته باشند اساسا جائی برای اینگونه اختلافات باقی نمیماند؛ این تصویر عجیب و غـریبی کـه این دانشمندان مادی از «خدا» کـرده و در مـقا انکار او بـرآمدهاند شـاهد زنـدهای برای این موضوع است.
این آقـایان گـمان میکنند اگر در یک رشته از علوم طبیعی تخصصی داشته باشند حق دارند در هـمه چـیز بدون تحقیق و تأمل کافی اظهارنظر کـنند، آیا لازم نبود قـبلا لااقـل یک مطالعه عمیق درباره عـقائد خـداپرستان،(یعنی طبقه دانشمندان آنها نه عوام و بیسوادها!) می کردند؟
آنها مسلما از این جهت در خور سـرزنش و مـلامت هستند، ولی از آنها مقصرتر خداشناسانی هـستند کـه بـا مشاهده این اشـتباهات، ایـن همه تهمتها، باز خـاموش نـشستند و نتوانستند و یا نخواستند با یک سلسله تبلیغات صحیح و پیگیر عقائد صحیح مذهبی مخصوصا مـسأله تـوحید و خداشناسی را بدیگران معرفی کنند.
خدایی کـه مـا می پرستیم
بـاید صـریحا بـه این آقایان فراموشکار گفت: خـدائی که ما می پرستیم از این جهان بیگانه نسیت؛ جائی بر فراز آسمانها در گوشهای از فضای خالی نـدارد؛ مـسلما عین این موجودات نیست و در عین حـال از آنـها هـم جـدائی نـدارد؛ حافظ و نگهبان آنـها و در هـمهجا و همیشه با آنهاست! خدائی که ما می پرستیم اراده خودسرانه ندارد؛ عبث و بیهوده کار نمیکند؛ بر هم زننده نـظام عـالم کـه بدست قدرت خودش پیریزی شده است نـیست؛ حـتی کـوچکترین کـار او روی حـساب و مصلحت و فایده است، فایدهای که مطلقا عائد موجودات این جهان است و آنها را در جاده تکامل پیش میبرد.
در این جهان هیچ چیز بیاراده و فرمان او انجام نمیگیرد؛او را نباید در حوادث اتـفاقی عالم،در طوفانها و زلزلهها جستجو کرد او را باید در همه چیز و در همهجا(بدون استثناء) یافت.
این خداوند با خدائی که بختر و هودسن مثل و ملکوت سـخن از او مـیگویند از زمین تا آسمان فرق دارد، آیا توجه کردید ما کدام خدا را میپرستیم؟
طبیعت یعنی کار خدا
آنچه طبیعت می نامیم، آنچه امروز دانشمندان به کمک علوم کشف کرده و به آن می بالند آن همه اسراری کـه بـا سر پنجهاش گشوده شده و آن همه اسراری که قیافه پر ابهت و مرموز خود را همچنان در پشت پرده این طبیعت از نظر پنهان داشته و عاشقان بیقرار خود- یـعنی طـبقه دانشمندان و متفکرین- را به تکاپوی مداوم وا داشـته، و بـطور یقین هزاران هزار مرتبه از آنچه کشف شده بیشتر است؛ آری همه اینها کار خدا و خواست خدا و مظهر مشیت و اراده خداست، هیچیک از اینها از خود استقلال و اراده و اختیار نـداند.
قـانون جاذبه و نیروی گریز از مـرکز، اگـر کواکب را در مدارات خود نگاهداشته و به سیر منظم آنها در این مدار ادامه میدهند، هرگز از خود اراده و اختیاری ندارند؛ از نتیجه و آثار خود هم بیخبرند، نه تنها این دو قانون بلکه تمام طبیعت بیجان بـقدر یـک کودک دو ساله عقل و هوش و اراده و اختیار ندارد. در عین حال این همه قوانین با یک نظم حیرتآور، با سرسختی فوق العاده، با یک نقشه از هر جهت حساب شده؛ و بالاخره با یک هـدف کـاملا مشخصی؛ بـه وظائف خود ادامه می دهند.
آقایان! اینها هستند که ما را بوجود آن مبدء بزرگ علم و قدرت رهبری کردهاند ایـنها همه گواه وجود آن مبدء بزرگ هستی هستند اینها در عین خاموشی هـزار زبـان دارنـد و با هر زبان شرح علم و حکمت آفریدگار خود را میدهند، اینها همه وابسته به او هستند و سر بر فـرمان او!
«بخنر» در کتاب «قوه و ماده» می گوید: «کـسانی کـه قـائل بوجود مبدء آفرینندهای خارج از ماده و طبیعت هستند و میگویند او عالم را از ذات خود یا از عدم آفریده اسـت مـطلبی بـر- خلاف اصول اساسی علوم طبیعی که برپایه تجربه واقع شده است میگویند... »!(نـقل از«خدا در طبیعت»، ص 112)
طـبیعت کور و کر و فاقد شعور و اراده کوچکتر از آنست که بتواند یک اطاق گلی منظمی از طـریق تـصادفات حـساب نشده و سرگردان بسازد، تا چه رسد به اینکه یک موجود بیارزش و پست را که با چشم دیـده نمیشود و «نطفه» نام دارد آنقدر پرورش و عظمت دهد که انسان متفکری گردد و فضا را جولانگاه خـود قرار دهد.
جهانی کـه تـمام دانشمندان در برابر اسرار آن خاضعند؛ و تنها کشف یک راز آن از طرف یکی از دانشمندان کافی است که برای همیشه او را سربلند ساخته و نام او را با افتخار تا ابد در تاریخ بشریت به عنوان «کاشف یا مخترع بزرگ»! ثبت کـند آری چنین جهانی نمیتواند معلول ماده بیروح و طبیعت بیشعور باشد.
ما به عالم اسباب بیش از شما ایمان داریم!
آقایان! ما منکر علل و معلول جهان طبیعت نیستیم، ما به عالم اسباب بیش از شما ایمان داریـم، چرا؟ زیرا تـکیهگاه ما در شناسائی خداوند بزرگ همین ها هستند و ما او را به کمک همین علل و معلول عالم طبیعت شناختهایم، ما اگر از این اسباب و علل منظم و حیرتآور چشم بپوشیم باید گفت همه چیز خود را از دست داده ایم.
مـا آنهائی را که ذات مقدس پروردگار جهان را در حوادث اتفاقی جهان مانند زلزلهها و طوفانها(البته اتفاقی در نظر سطحی ما و الا آن هم در حقیقت طبق یک نظم صحیح و ثابتی است) جستجو میکنند رسما در اشتباه مـیدانیم.
کـشف اسرار این جهان و پردهبرداری از روی علل طبیعی نه تنها کوچکترین تزلزلی در ایمان ما ایجاد نمی کند بلکه به موازات پیشرویهای علمی ایمان ما به آن مبدء بزرگ قاطعتر و محکم تر میشود؛ ما از مـطالعه اسـرار شـگفتانگیز این جهان فوق العاده لذت مـیبریم، مـا از نـتایج کشفیات علمی شما بیش از شما شاد و مسروریم! ما معتقدیم که راه خداپرستی بدست شما - اما بدون توجه شما- روز به روز صافتر و هموارتر مـیشود مـا تـمام این آثار را از خدا میدانیم و در این تشخیص هم کـاملا ذیـحق هستیم، زیرا اگر شما هم در تصویر اصل موضوع دچار اشتباه نشوید و درست فکر کنید کاملا تصدیق خواهید کرد کـه طـبیعت بـیجان و بیهدف عاجزتر از آنست که آفرینش برگ درختی باو نسبت داده شـود.
با توجه به این حقایق تصدیق خواهید فرمود که جملهء «یاخداوند یا علل طبیعی» چه اندازه ناشیانه و دور از منطق اسـت، و گـویندگان آن عـلاوه بر اینکه تصور روشن و صحیحی از «خداوند» نداشتهاند به میزان ارزش علل طبیعی نـیز درسـت واقف نبودهاند.
بهشت و دوزخ کجاست؟
امام باقر(علیه السلام)میفرماید: بهشت در لابلای ناراحتیها پیچیده شده؛ کسی که در دنیا در برابر نـاراحتیها(کـه لازمـه عمل بوظیفه و چشمپوشی از هوی و هوسهاست) مقاومت کند به بهشت میرود؛ ولی دوزخ در لابلای شهوتپرستیها و خـوشگذرانیها پیـچیده شـده؛ کسی که غرق در شهوات شود به دوزخ میرود!. «نقل از کافی»منبع:
درسهایی از مکتب اسلام ، اسفند 1339، سال سوم - شماره 1 ، از ص 9 تا 13/ آیت الله ناصر مکارم شیرازی