درس اخلاق امام خامنه ای در مورد رابطه بین توجه به دنیا و آخرت
خدمت امام باقر علیهالسلام، رسیدم، حضرت فرمود: اى جابر! همانا مؤمنین بهماندن در دنیا اطمینان نکردند، و از رسیدن به آخرت ایمن نگشتند.
فی الکافی، عن جابر قال: دخلت علی ابیجعفر علیهالسلام فقال علیهالسلام: یا جابر! إنّ المؤمنین لم یطمئنوّا الی الدنیا ببقائهم فیها و لم یأمنوا قدومهم الآخرة یا جابر! الآخرة دار قرار و الدنیا دار فناء و زوال ولکنّ أهل الدنیا أهل غفلة و کأنّ المؤمنین هم الفقهاء والایمان أهل فکرة و عبرة لم یصمّهم عن ذکر الله تعالی ما سمعوا بآذانهم و لم یعمهم عن ذکر الله ما رأوا من الزینة بأعینهم ففازوا بثواب الآخرة کما فازوا بذلک العلم. (الشافی/848)
ترجمه: جابر میگوید: خدمت امام باقر علیهالسلام، رسیدم، حضرت فرمود: اى جابر! همانا مؤمنین بهماندن در دنیا اطمینان نکردند، و از رسیدن به آخرت ایمن نگشتند.
اى جابر! آخرت، خانه ثبات است و دنیا، خانه نابودى و زوال، ولى أهل دنیا غافلند و گویا مؤمنانند که فقیه و اهل تفکر و عبرتند: آنچه با گوشهاى خود شنوند، ایشان را از یاد خداى- جل اسمه- کر نکند و هر زینتى که چشمشان بیند از یاد خدا کورشان ندارد، پس به ثواب آخرت رسیدند، چنانکه به این دانش رسیدند.
شرح: در این دیداری که جابر با آن بزرگوار داشته است، حضرت بیانات مفصلی دارند، یک فقره این است: مؤمنان به بقاء خودشان در دنیا اطمینان ندارند. این، منافاتی ندارد با آن روایتی که می فرماید: «إعمل لدنیاک کأنّک تعیش أبداً»؟ معنایش این است که انسان باید همیشه خود را آماده عبور از این مرز بکند، مرز موت و حیات. خاطر جمع نباشیم که تا بیست سال دیگر مثلاً، یا ده سال دیگر زندهایم. نه، فرض بکند که یکساعت بعد یا زودتر، از این دنیا خواهد رفت. به پیری و جوانی هم نیست که بگویید: پیرها حواسشان باشد که مطمئن به دنیا نشوند، اما ما جوانها هنوز وقت داریم! نهخیر، «ما تدری نفس ماذا تکسب غداً و ما تدری نفس بأیّ أرضٍ تموت»، هیچکس نمیداند؛ بعضیها جواناند، سرحالاند، با مزاجهای سالم، بدنهای قوی، میافتند میمیرند! پیرمرد هفتاد ساله یا بیشتر، مثل ماها، نمردیم، زنده ماندیم. بنابراین، اینطور نیست که عدم اطمینان به بقاء در دنیا مخصوص پیرمردها باشد. اگر بنا شد که اطمینان به بقاء در دنیا نداشته باشیم، این باید اثرش را در انجام تکلیف نشان بدهد.
یک تکلیف، تکلیف دنیایی است، مأموریم به اینکه در دنیا کارها را محکم، ماندگار انجام بدهیم؛ «إعمل لدنیاک کأَنّک تعیش أبداً». اگر انسان فرض را بر این بگذارد که کار دنیا را باید متوقف کرد، پس درس هم نباید خواند، ازدواج هم نباید کرد، خانه هم نباید ساخت. مقصود، این نیست، در کار دنیا گویا که همیشه زنده خواهید بود، اقدام کنید! آنچه مربوط به معایش عباد و تعمیر بلاد است، اینها را انجام بدهید! لکن مراقب هم باشید که برای محاسباتی که آن طرف با آن سر و کار داریم، باید همیشه آماده بود. مؤمنان ایمن نیستند از اینکه وارد آخرت بشوند.
ضمناً توجه کنید تعبیرات معارف اسلامی را در مورد مرگ؛
آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است نهی لاتلقوا بگیرد او به دست!
کسانی هستند که مردن برایشان فناست، نابودشدن و از بین رفتن است. در معارف اسلامی چنین نیست، معارف اسلامی، مرگ را انتقال از یک عالم به یک عالم دیگر میداند، چقدر فرق میکند این معرفت، در کیفیت مواجهه با مرگ، مرگ رفتن به یک نشأت دیگری است، ورود در یک مرحله دیگری از مراحل حیات است که حیات واقعی هم آنجاست؛ «إنّ الآخرة لهی الحیوان». زندگی واقعی آنجاست، این حیات مقدمه آن است.
از وارد شدن به عالم آخرت، ایمن نباشند، هر لحظهای ممکن است من و شما -چه پیر، چه جوان- در معرض قدوم به آخرت باشیم. اهل دنیا از همین حقیقت روشن غافلند، با اینکه میبینند کسانی از جلوی چشمشان حذف میشوند، میمیرند و میروند، کاروان پیوسته در حال حرکت به آن سمت است و یکی یکی و گروه گروه در حال رفتناند، اما در عین حال همه ما دچار غفلتیم. مؤمنین، فقیهاند، نه اینکه فقهاء فقط مؤمناند. میفرماید: هر مؤمنی فقیه است، یعنی مؤمن با نگرش عمیق به این مسئله نگاه میکند، تأمل میکند، از آنچه در مقابل چشم خود میبیند، عبرت میگیرد. با شنیدن صداهای مختلف و دیدن مناظر مختلف کور و کر نمیشود. وقتی چشممان به مناظر مختلف زینتهای دنیا میافتد، یعنی آن حقیقت را که جلوی چشم همه ماست و باید از آن عبرت بگیریم، آن حقیقت را نمیبینیم، دل میدهیم، همین نگاه ظاهری هم همینطور است، کسانی که اهل معنا و اهل سلوک بودند، حتی به همین ظواهر هم کمتر نگاه میکردند. مرحوم آقای راشد قدسسره در این کتابی که در شرح حال پدرش نوشته، میگوید: پدرم تهران آمد، در خیابان در راه که میرفتیم، دیدم ایشان همینطور سرش پایین است. گفتم: بابا! این خیابانها را نگاه کنید! اینجا مثلاً مجلس شوراست، اینجا میدان بهارستان است.
گفت: نه، من نمیخواهم نگاه کنم، نمیخواهم خودم را مشغول کنم. یعنی به همین اندازه هم کسانی که اهل معنا و اهل سلوکند، به نگاه کردن به این ظواهر خوش آب و رنگ هم دل نمیدهند، اقبال نمیکنند؛ برای اینکه غافل نشوند. البته کسانی که کاملیناند، بالاتر از اینهایند، اینها نگاه هم میکنند، لکن غافل نمیشوند. در همین عوالم ظاهری هم میچرخند، اما دلشان دائم متذکر است. کسانی که اهل عبرتند، هم ثواب آخرت را پیدا میکنند، هم به علم دسترسی پیدا میکنند. مفهوم علم هم در این روایت، مهم و جالب است.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیةاللهالعظمی خامنهای (مدظلهالعالی)