تبیان، دستیار زندگی

دستورالعمل های اخلاقی از آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی

پدر و مادر میرزا‌جواد‌آقا با اینکه مذهبی و اهل تدین بودند خیلی راضی نبودند که پسرشان درس مدرسه با‌توجه به این که در آن‌جا بسیار درخشیده بودند رها کند اما بعد با استخاره ای که میرزا برای رفتن به حوزه گرفته بود و تلاشی که برای جلب‌نظر آنان نمود، آن‌ها راضی شده و به وجود میرزا‌جواد‌آقا‌تبریزی در این راه افتخار کردند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

آیت‌الله میرزا‌جواد‌آقا‌تبریزی
خانواده آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از تاجران متمکن تبریز بودند. پدر او که حاج میرزا شفیع نام داشت، در ابتدا عامل مضاربه ناصرالدین شاه بود؛ اما در پایان موفق شد که در خدمت مرحوم حاج میرزا علی‌نقی همدانی مراتب تهذیب و تزکیه نفس را طی نموده و به مقامات والای انسانیت نائل شود.

برخی از حالات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

در یکى از نوشته ‌‌‌هایشان درباره استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند ملّا حسینقلى همدانى که از عجایب اهل معنا بوده مى‌‏‌نویسد که یک آقایى آمد پیش مرحوم آخوند و مرحوم آخوند او را توبه داد. چهل و هشت ساعت بعد وقتى آمد، ما او را نشناختیم. آنچنان از نظر چهره و قیافه عوض شده بود که ما باور نمى‌‏‌کردیم که این همان آدم چهل و هشت ساعت پیش است. (به نقل از شهید مطهری)

در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهمّ آن که در اخبار وارد شده و اهمّ تعقیبات، صلوات و عمده ترین ذکر، وقت خواب که در اخبار مأثور است، لاسیّما متطهراً در حال ذکر به خواب رود. 

ایشان ماه‌های رجب و شعبان را روزه بودند و در مدرسه فیضیه درس اخلاق عمومی می‎ گفتند. اکنون که سالیان سال است که از رحلت آن عالم ربّانی می‌‌‎ گذرد، در و دیوار مدرس و فضای مدرسه، صدای حزین و گریان و ناله ‌‌‎های شوق و سوزان او را به گوش هوش می ‎رساند که می‌ ‌‎گوید: «اللهم ارزقنا التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل الفوت»

ارتباط وی با حضرت بقیة‌الله ارواحنا له الفداء بسیار و ملازمتش به تقوا و ورع فراوان بود. مراقبتی بسیار به نوافل و حضور و توجه دایمی فراوان داشت و لحظه ‎ای از یاد خداوند بیرون نمی ‌‌‎رفت. (به نقل از شیخ محمد رازی)

شب ها که ایشان برای تهجّد بر می خاست مدتی در رختخواب گریه می‌کرد. در ضمن دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا را انجام می داد پس به صحن منزل می آمد و به اطراف آسمان نگاه می‌کرد و آیات «انّ فی خلق السماوات و الارض» (آل عمران، پنج آیه آخر) را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می‌کرد. سپس برای وضو گرفتن آماده می‌شد و چون به کنار حوض می رفت در کنار حوض می‌نشست و باز مدتی گریه می‌کرد. سپس وضو می گرفت و پس از آن به مصلایش می رفت و مشغول شب زنده داری می‌شد، دیگر حالش خیلی منقلب می‌شد. (آیت‌الله آقا سیّد محمود مدرسی یزدی)

دستور العملی از آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی 

دستور العملی که سالک ربانی حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به جناب آیت‌الله حاج شیخ محمدحسین کمپانی (رضوان الله تعالی علیهما) ارسال داشت، باید انسان کم غذا بخورد و کم بخوابد.

بیشتر از دو بار در روز غذا نخورد ... هر وقت غذا می خورد قبل از آنکه سیر شود دست از غذا بکشد. زیاد گوشت نخورد. اگر می تواند روزه های سه روز در ماه را فراموش نکند.

شبانه روز شش ساعت بخوابد و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت می کند. 

تا می تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است. 

در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهمّ آن که در اخبار وارد شده و اهمّ تعقیبات، صلوات و عمده ترین ذکر، وقت خواب که در اخبار مأثور است، لاسیّما متطهراً در حال ذکر به خواب رود. 

و در باب شب خیزی می فرمود: زمستان ها سه ساعت، تابستان ها یک ساعت و نیم و می فرمودند: که من در سجده ذکر یونسیه – یعنی در مداومت آن که شبانه روزی ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است – خیلی اثرها دیده ام خودم هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعی تجربه اند. 

یکی هم قرآن که خوانده می‌شود به قصد هدیه حضرت ختمی مرتبت – صلی الله علیه و آله – خوانده شود.

خواب ‌های متعدد درباره وفات آیت‌الله ملکی تبریزی

استاد فاطمی نیا نقل می کنند که؛ آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود: جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می ‌گفت، می ‌گوید یک دفعه دیدم این دو چشم‌ های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می ‌کنم ـ گفتم: اهل بهار!

تا گفتم اهل بهار، به پُری صورتش اشک ریخت!

سپس گفت: شیخ محمد بهاری (آیت‌الله شیخ محمد بهاری از شاگردان آخوند ملا حسینقلی همدانی)، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟

بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می ‌شوم ـ این حرفی که می ‌زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می ‌فرمود: پنجشنبه آینده!

شب‌ها که ایشان برای تهجّد بر می خاست مدتی در رختخواب گریه می‌کرد. در ضمن دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا را انجام می‌داد پس به صحن منزل می‌آمد و به اطراف آسمان نگاه می‌کرد و آیات «انّ فی خلق السماوات و الارض» (آل عمران، پنج آیه آخر) را می‌خواند و سر به دیوار می‌گذاشت و مدتی گریه می‌کرد. سپس برای وضو گرفتن آماده می‌شد و چون به کنار حوض می‌رفت در کنار حوض می‌نشست و باز مدتی گریه می‌کرد. سپس وضو می‌گرفت و پس از آن به مصلایش می رفت و مشغول شب زنده‌داری می‌شد، دیگر حالش خیلی منقلب می‌شد.

یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.

گفتیم: چه خبر است؟

گفت: والله! من این آقا را می‌ شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!

گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می ‌کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.

به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.

مهم این است که ایشان  می ‌گفت: طلبه ‌های دارالشفاء، فیضیه و جاهای  دیگر، قریب به دویست و پنجاه طلبه، در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می ‌کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می‌ کند!

چگونگی وفات آیت‌الله ملکی تبریزی

حاج آقا حسین فاطمی بیان می کنند که: روز پنجشنبه، روز یازدهم ذی الحجه سال 1343 قمری عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم.

چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شده ‎اند. چون از کسالت وی اطلاع داشتم بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم.

ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جمله ‎ای بهجت بیشتر و آرامش فراوان‎تری سراغ او می ‌‎آمد.

پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرة ‌الاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد لب هایش حرکت کرد و دست‌ها به لرزش افتاد و با آخرین کلام اولین دیدار حاصل شد؛ «الله اکبر»


منابع:

مشرق نیوز

سایت حکایات صالحین

مجله خُلُق آذر و دی 1386 - شماره 2

باشگاه خبرنگاران جوان

ویکی شیعه

سایت اطلاع رسانی آیت‌الله میرزا جواد تبریزی

فارس نیوز

 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.