تبیان، دستیار زندگی
اسـلام بـه تـحقق صلح و صفا و تامین آرامش و آسایش جهان ،علاقه وافر و عنایت مخصوص مبذول داشته است ؛ و به همین مـناسبت از مسلمانان می خواهد تا همگی در حوزه صلح و سلم درآیند: «ادخلو فی السلم کافة»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روابط بین المللی از نظر اسلام

اسـلام‌ بـه تـحقق صلح و صفا و تامین آرامش و آسایش جهان ،علاقه وافر و عنایت مخصوص مبذول داشته است‌؛ و به همین مـناسبت از مسلمانان می ‌خواهد تا همگی در حوزه صلح و سلم درآیند: «ادخلو‌ فی السلم کافة»

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
روابط بین المللی از نظر اسلام

1- و بـه دنبال‌‌ هواهای‌ نفسانی رهسپار نـشوند و در ایـن باره پیامبر گرامی خود را چنین فرمان‌ می دهند که: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»

2- «اگر دشمنان‌ به صلح و سازش متمایل شوند تو نیز به سازش‌ و صلح متمایل شو و کار خود را به خدا بازگذار.

الف- از نـظر اسلام بهترین راه برای رسیدن به صلح و سازش راه معقول و طبیعی تبادل فکر است و به همین جهت این شریعت وساطت فرستادگان و سفارت‌‌ سفیران‌ را بدون تکلفات تشریفات مخصوصی که موجب اشکال شود می‌ پذیرد.

(ب)- همچنین عقد پیـمان ها از نـظر اسلام اختصاص به مورد پایان بخشیدن‌ به حالت جنگ ندارد، بلکه این شریعت انواعی از پیمان ها را‌ تثبیت‌ و تقریر می کند که انعقاد آنها وابسته ی شرایطی است که زمامدار اسلام آن را درک می‌ کند و چه‌ در حال جـنگ و چـه در حال صلح با توجه به همان شرایط تصمیم می ‌گیرد.

1- بنابر‌ همین‌ قاعده، اسلام به منظور ابقاء و ادامه حال صلح و جلوگیری از ورود خدشه نسبت به صلح، پیمان هائی منعقد می‌ سازد، چنانکه پیامبر (صلی الله و علیه وآله) به هنگام ورود بـه مدینه پیـمانی استوار با اهل کتاب منعقد ساخت‌ و این‌‌ پیمان‌ نخستین سنگ بنای حکومت اسلامی‌ و اولین‌ رابطه‌ و پیوند سیاسی بود که‌ اسلام براساس آزادی عقیده و آزادی فکر و نظر و به منظور حفظ امنیت و سلامت.

اسلام مسلمین را مـوظف‌ مـی‌ سازد تا سیاست ایشان‌ -به طور‌ کلی‌- درباره پیمان ها بر پایه تراضی و صلح دوستی و تثبیت امنیت و عدالت استوار باشد. و به همین جهت هرگونه پیمانی که اساس آن ‌‌قهر‌ و غلبه و اعـمال زور بـاشد، از نظر اسلام مذموم و نـارواست، و خـدعه و خیانت در اجراء‌ پیمان‌، زشت‌ و ناپسند است و اسلام، مردم پیمان ‌شکن را بدترین چهارپایان می ‌نامد

2- هـمچنین اسـلام مـیان حکومت اسلامی و دیگران‌، پیمان های‌ تدافعی و همکاری‌ نظامی منعقد می ‌کند، و پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در مقام ارشاد به عقد این گونه پیمان ها می ‌فرماید: «ستصالحون‌ الروم صلحا تغرون انتم و هـم‌ عـدوا‌ مـن‌ ورائکم» شما مسلمانان با رومیان صلح خواهید کـرد و به اتفاق ایشان‌ با دشمنانی که در پی دارید خواهید جنگید.

تاریخ اسلام از این گونه پیمان ها بسیار دارد، و از آن جمله‌ پیمانی‌ است‌ که پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در واقعه ی «حـدیبیه» بـا طـایفه «خزاعه» منعقد ساخت، و به مقتضای‌ همین‌ پیمان بود که چون قـریش این‌ طایفه را مورد تجاوز قرار دادند پیامبر (صلی الله و علیه وآله) به حمایت ایشان و بر‌ ضد‌ قریش‌ وارد جنگ شد.

3- اسلام گاهی به منظور«هـدنه» یـعنی مـتارکه موقت جنگ با‌ دشمنان‌ پیمان‌ می ‌بندد، چنانکه پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در واقعه ی حدیبیه مـیان مـسلمین و قریش پیمان «هدنه» منعقد ساخت و گاهی‌‌ به منظور‌ متارکه‌ نهائی جنگ، پیمان منعقد می سازد، چنانکه با نـصاری نـجران ایـن گونه پیمان‌ بست و مردم نجران‌ در‌ این پیمان متعهد شدند که در برابر پرداخت جـزیه از حـمایت مـسلمین‌ برخوردار‌ شوند‌.

(ج)- اسلام‌ در کلیه این معاهدات، مسلمین را آزاد می ‌گذارد تا در پرتو مقتضیات و مصالحی که‌ تـشخیص‌ مـی‌ دهند هـرگونه پیمانی را که متضمن نفع و صلاح دولت و وطن اسلامی‌ تشخیص دهند‌ منعقد‌ کنند‌ و تنها شرطی را کـه در ایـن موارد خاطر نشان می‌ سازد این است که این‌ پیمان ها تعارض و تباینی‌ با‌ قانون اساسی اسـلام نـداشته بـاشد، و مدرک این شرط بیان پیامبر (صلی الله و علیه وآله) است که‌ فرمود‌: «کل‌ شرط لیس فی کتاب الله فـهو بـاطل» چنانکه در مقررات سیاسی دنیای‌ امروز نیز همین‌ شرط‌ نافذ‌ و معتبر است، و هر پیـمانی کـه بـا روح قانون اساسی مملکت مباین و منافی‌ باشد‌ از لحاظ اعتبار ساقط است.

در اینجا نکته شایان دقت و جـالب تـوجه این است که اسلام این‌ شرایط‌ را تنها برای رعایت‌ مصلحت مسلمین بکار نـمی ‌برد بـلکه مـصلحت معاهدین اسلام‌ را‌ نیز ضمن همین شروط منظور می ‌دارد و به همین‌ جهت‌ فقهاء‌ اسلام در مبحث معاهدات مـی ‌گویند هـرگاه پادشـاه‌ اهل‌ ذمه از حکومت اسلام بخواهد تا در نوع حکومت ظالمانه خود، و در ادامه‌ قـتل‌ و ظـلم و فساد در داخله ی مملکت‌ خویش‌ آزاد گذاشته‌ شود،‌ حکومت‌ اسلامی نمی‌ تواند چنین خواهشی را بپذیرد‌ زیرا‌ تقریر بر ظـلم و مـوافقت بر بقاء تعدی و تجاوز، با وجود قدرت بر‌ جلوگیری‌ از آن، حرام‌ است.

(د)- اسـلام بـه مسلمین‌ اجازه می‌ دهد که به هنگام‌ ضرورت‌ از قسمتی از حـقوق خـود‌ صـرف ‌نظر‌ کنند و به منظور تامین یک مصلحت و منفعت عـمومی کـه در آینده توقع حصول آن را‌ دارند‌، یا به منظور مصون ماندن از‌ زیانی‌ که‌ از وقوع آن بـیمناکند‌، با پرداخت مبلغی از‌ راه‌ سـازش بـا دشمن درآیـند و کـار اخـتلاف را با مصالحه پایان بخشند و سرگذشت «حـدیبیة» بـهترین‌ شاهد‌ و بارزترین نمونه برای اثبات نرمش اسلام‌ در‌ راه کسب‌ صلح‌ تحصیل‌ امن و آرامـش اسـت.

(هـ‌)- از جمله مباحث متعلق به معاهدات صـلح مبحث جزیه و رسمیت دادن آن از طـرف‌ اسـلام است‌. مساله‌ قابل توجه در ایـن موضوع ایـن است که‌ جزیه‌- آن طور‌ که‌ بعضی‌ تصور کرده‌اند- عوض‌ و بدل‌ اسلام یا بهای جـان و مـال و ناموس جزیه ‌دهندگان نیست، بلکه عـلامتی از خـضوع و تـسلیم در برابر حکومت‌ اسـلامی‌، و نـشانه‌ خودداری ایشان از ایجاد فـتنه و آشـوب و جلوگیری‌‌ از‌ انتشار‌ دعوت‌ و رمزی‌ از‌ همکاری ایشان در تامین مصالح دولت و وسیله ‌ای برای استفاده‌ از مزایای زندگی در کـنف حـکومت اسلامی است و پردازندگان جزیه، در برابر پرداخـت‌ ایـن مبلغ مـختصر، عـلاوه بـر‌ استفاده از این مزایا، جـان و مال و عرض و ناموس خود را نیز از دستبرد هرگونه تجاوز و تعدی مصون خواهند داشت.

قاضی ابو یـوسف در کـتاب «الخراج» روایت می ‌کند که ابو عـبید‌، پس‌ از مـصالحه بـا مـردم‌ شام و دریافت جـزیه و خـراج، چون خبر یافت که رومیان لشکری انبوه و نیروئی عظیم برای‌ جنگ با مسلمین تجهیز کرده‌اند؛ بـه حکام شـهرهای شـام نامه نوشت تا‌ جزیه ‌ای‌ را که از مردم‌ آن سـامان گـفته‌ اند بـاز پس دهـند، و به ایشان خـاطر نشان سازند که باز پس دادن این اموال از آن‌ جهت است‌ که‌ رومیان به قصد حمله بر مسلمین‌ لشکری‌ عظیم آراسته ‌اند، و لشکر اسلام در آن شرایط قادر به مقاومت در برابر ایشان نیست و چون شـرط گرفتن جزیه حمایت و حراست جزیه دهندگان است و قیام به این شرط‌ برای‌ مسلمین میسر نیست، از‌ این رو‌ این اموال به صاحبانش باز پس داده می‌ شود، ولی هرگاه خدا لشکر اسلام را بر دشمن پیروزی بخشد، فرمانده قوای اسـلام‌ بـا مردم آن سامان در پیمان ‌های سابق خود وفادار خواهد‌ بود‌.

این نص تاریخی دلیلی آشکار و سندی غیر قابل انکار، بر نرمش اسلام در خصوص جزیه‌ و جزیه‌گزاران است و به همین مناسبت است که اسلام زنـان و کـودکان و عجزه و ضعفاء و رهبان و امثال ایشان را -که‌ قدرت‌ مالی ندارند‌- بداعی مروت و رحم از پرداخت جزیه معاف ساخته‌ است.

اسلام‌ در کلیه این معاهدات، مسلمین را آزاد می ‌گذارد تا در پرتو مقتضیات و مصالحی که‌ تـشخیص‌ مـی‌ دهند هـرگونه پیمانی را که متضمن نفع و صلاح دولت و وطن اسلامی‌ تشخیص دهند‌ منعقد‌ کنند‌ و تنها شرطی را کـه در ایـن موارد خاطر نشان می‌ سازد این است که این‌ پیمان ها تعارض و تباینی‌ با‌ قانون اساسی اسـلام نـداشته بـاشد، و مدرک این شرط بیان پیامبر (صلی الله و علیه وآله) است که‌ فرمود‌: «کل‌ شرط لیس فی کتاب الله فـهو بـاطل» چنانکه در مقررات سیاسی دنیای‌ امروز نیز همین‌ شرط‌ نافذ‌ و معتبر است، و هر پیـمانی کـه بـا روح قانون اساسی مملکت مباین و منافی‌ باشد‌ از لحاظ اعتبار ساقط است.

(و) موضوع دیگری که یادآوری آن در اینجا لازم اسـت این است که اسلام مسلمین را مـوظف‌ مـی‌ سازد تا سیاست ایشان‌ -به طور‌ کلی‌- درباره پیمان ها بر پایه تراضی و صلح دوستی و تثبیت امنیت و عدالت استوار باشد. و به همین جهت هرگونه پیمانی که اساس آن ‌‌قهر‌ و غلبه و اعـمال زور بـاشد، از نظر اسلام مذموم و نـارواست، و خـدعه و خیانت در اجراء‌ پیمان‌، زشت‌ و ناپسند است و اسلام، مردم پیمان ‌شکن را بدترین چهارپایان می ‌نامد و فرمان می‌ دهد تا زمامداران مسلمین‌ درباره‌ خائنینی که عهد و میثاق را محترم نمی ‌شمارند شدیدترین سیاست را به کار برند و مقرر‌ مـی ‌دارد تـا در مواردی‌ که‌ شرایط استثنائی و مقتضیات خاصی موجب فسخ پیمان شود شرایط فسخ‌ میان مسلمین و غیر مسلمین مساوی باشد، بلکه مقرر می ‌دارد که در چنین شرایطی فرصت کافی در اختیار دشمن گذارده شـود تـا‌ با اسـتفاده از آن فرصت، خبر فسخ پیمان را به سراسر قلمرو خود ابلاغ کند و قرآن کریم در این باره می‌ گوید: «و اما تخافن مـن قوم خیانة فانبذ الیهم علی‌ سواء،ان الله‌«یحب‌ الخائنین»

1- یعنی «هـرگاه بـیم آن داشـته باشی که دشمن را از این ماجرا با حکومت اسلام بسته تقض کند، در این صورت آن پیمان را فسخ کن و دشمن را از ایـن‌ ‌ ‌مـاجرا‌ آگاه ساز، چنانکه تو و دشمن تو در علم و اطلاع بر فسخ پیمان برابر بـاشید، و هـیچ گاه قـبل از اعلام فسخ به جنگ مبادرت مکن؛ زیرا خدا خائنین را دوست نمی‌ دارد.»

در‌ اینجا‌ شایسته است آیاتی را کـه در قرآن کریم راجع به احترام و عظمت عهد و تاکید درباره وفای به عهد نازل شده، و عـنصر مهمی از سیاست خارجی اسـلام را بـه وجود آورده یادآور‌ شویم‌.

«و اوفوا‌ بعهد الله اذا عاهدتم،و لا‌ تنقضوا‌ الایمان‌ بعد توکیدها و قد جعلتم اللّه علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون،-و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا‌،تتخذون‌ ایمانکم‌‌ دخلا بینکم ان تکون امة هـی اربی من‌ امة‌....» (آیه ی 58 از سوره انفال)

2- یعنی: «هر زمان که پیمانی منعقد سازید به عهد خود، که در حقیقت عهد با خدا است، وفا کنید، و پس‌ از‌ عقد‌ پیمان ها آن را مشکنید، و چگونه‌ نقض عهد می‌ کنید در صورتی که آن را‌ بـه نام خدا بسته ‌اید و خدا را سرپرست آن قرار داده ‌اید؟! پس اندیشه ی پیمان ‌شکنی به دل راه مدهید، زیرا خدا به هر کار‌ که‌ شما‌ می ‌کنید داناست- و مانند آن‌ زن(سفیه)مباشید که رشته ی خود را‌ پس‌ از کوشش و دقت در رشتن آن، پاره‌پاره مـی‌ کرد، پس شما چنین مباشید که به رعایت زورمندی و ملاحظه ی‌ فزونی‌ عده‌ قومی، پیمان خود را وسیله ی خیانت‌ نسبت به قوم ضعیف قرار دهید.»

«و لا‌ تتخذوا‌ ایمانکم‌ دخلا بینکم فتزل قدم بعدم ثبوتها و تذوقوا السـوء بـما صددتم عن‌ سبیل الله و لکم‌ عذاب‌ عظیم‌‌» (آیه 94،از‌ سوره‌ نحل‌) : «پیمانی را که میان خود منعقد می‌ کنید وسیله خدعه و نیرنک مسازید که اگر چنین کـنید گـامتان‌ از‌ پایگاه‌ سیاست قوی و قویم حق بلغزد و از صراط‌ مستقیم‌ عدالت منحرف گردد، و به علت ممانعت از انتشار دین خـدا -کـه نـتیجه ی پیمان ‌شکنی است‌- در‌ دنیا زهر ناکامی و بدبختی بچشید‌، و در‌ آخرت گرفتار‌ عذابی‌ عظیم‌ شـوید.»

اسـلام در کـار وفاداری به عهد‌ و میثاق‌ تا آنجا کوشش و عنایت داشت که حتی به مسلمین اجازه‌ نداد تـا در‌ مـقام‌ یـاری و مددکاری برادران دینی خود که‌ در میان مشرکین معاهد‌ اسلام‌ می زیستند و یاری هجرت از سرزمین‌ دشـمنان‌ نـداشتند قیام کنند، و قرآن در این باره گفت: «و الذین‌ آمنوا و لم یهاجروا مالکم‌ من‌ ولایتهم مـن شـی‌ء حـتی یهاجروا‌،و ان‌ استنصرو‌ و کم فی الدین‌ فعلیکم‌‌ النصر الاعلی قوم بینکم‌ و بینهم‌ میثاق» یـعنی «کـسانی که به اسلام گرویده‌ اند و از بلاد کفر هجرت‌ نکرده ‌اند یاری ایشان بر عهده‌ شما‌ نیست، و اگـر ایـشان در کـار دین‌ و حمایت‌ خود، بر‌ ضد‌ مشرکین‌ از شما استمداد کنند‌، بر عهده شماست که به یاری ایـشان قـیام کنید، مگر در مقابل قومی‌ که میان شما‌ و آن‌ قوم پیمانی وجود داشـته بـاشد.

ایـن‌ نمودار‌ مختصری‌ از‌ مهمترین‌ قواعدی است که‌ اسلام‌ در مقابل تنظیم روابط مسلمین با اقوام غیر مـسلمان و دولت های بـیگانه تشریع کرده است اکنون در‌ آینده‌، به بحثی کوتاه درباره معاملات دولت اسلام‌ بـا‌ بـیگانان‌ مقیم‌ کشور‌ اسلامی‌ می‌ پردازیم.
منبع:

عوامل پیروزی صلح در اسلام؛ نوشته بلاغی،سید صدرالدین؛ مجله در سهایی از مکتب اسلام » اردیبهشت 1350، سال دوازدهم - شماره 4 (صفحه 26)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.