لذت یک نقش سخت(مصاحبه)
روایت کوروش تهامی از تجربه بازی در «رگ خواب» که در کارنامه او جایگاهی خاص دارد.
سال پیش که «رگ خواب» در جشنواره فجر به نمایش درآمد ، از بازی کوروش تهامی به عنوان غافلگیری بزرگ یاد شد. این روزها فیلم اکران عمومی شده و با وجهی دیگر از بازی او مواجه هستیم. تهامی نقش کامران را بازی می کند مردی که وارد زندگی مینا (لیلا حاتمی) می شود، با محبت دلش را به دست می آورد و وقتی او را اسیر خود دید نوبت بی مهری ها فرا می رسد ... . روایت او از این فیلم و همکاری با حمید نعمت الله را بخوانید:
راه رسیدن به کامران
من با آقای نعمت الله درباره شخصیت کامران بسیار صحبت کردیم و مهم ترین بحث ما این بود که کامران متفاوت باشد.من همیشه سعی کردم برای نقش هایم وقت و انرژی بگذارم و به راحتی از آن ها نگذرم و می خواستم در «رگ خواب» بهترین خودم را ارائه دهم.از طرفی کارگردان آگاهی که بالای سر شما است و نمی گذارد از خط بیرون بروید تاثیر فراوانی در قوام شخصیت دارد. وقتی قرار است شما با کارگردانی کار کنید که تکلیفش با خودش و آدم های دیگر کاملا روشن است و تفکر درستی پشت کارش دارد، حساب و کتاب خیلی چیزها مشخص می شود. به هر حال حمید نعمت الله در سینمای ما کارگردان خاصی هستند.اگر در فیلم هایی که تا به حال ساخته اند دقیق تر نگاه کنید، حتما قبول دارید که بیشتر بازیگرها متفاوت تر از همیشه در این فیلم ها ظاهر شده اند.بخشی از این متفاوت بودن به نگاه کارگردان بر می گردد و بخشی از آن بسته به پتانسیل خود بازیگر است.بازیگر باید بتواند خودش را در یک نقش متفاوت قرار بدهد و یک بازی به دور از غلوزدگی و باور پذیر ارائه بدهد.
چالش را دوست دارم
من اصولا شخصیت های چالشی را دوست دارم. اصلا دلم نمی خواهد شخصیتی که در هر نوع کاری بازی می کنم، خیلی سطحی باشد و بلافاصله تمام ویژگی هایش را بشود حدس زد. وقتی در چنین نقشی باشم می فهمم که دارم خطا می روم.البته این موضوع به پیشنهادهایی هم که ارائه می شود بستگی دارد اما من همیشه سعی کردم نقش هایی را انتخاب کنم که مقداری چالشی تر است و جای کار بیشتری دارد. حتی اگر اجرای آن سخت بوده باز هم سختی را پذیرفتم. وقتی کارگردان خلاق باشد خودش تا حد زیادی مواظب است که احیانا بازیگر اشتباه نکند. مخصوصا وقتی تعداد بازیگران کم است خود کارگردان باید اینقدر به کار احاطه داشته باشد و درگیر فیلمنامه شده باشد که در کوچکترین جزییات هم متوجه شود که بازیگرش در فلان جا دارد یک مدل اجرایی را تکرار می کند.اما باز هم ممکن است با کارگردانی طرف باشید که هر چقدر هم آگاه باشد، بازیگر نتواند خواسته او را اجرا کندکه این مشکل ساز می شود.اما در فیلم «رگ خواب» کفه بازیگری ، متن و کارگردانی همسو بود و خودمان را سپرده بودیم دست آدمی که از همه لحاظ به او اطمینان داشتیم .
سخت ترین صحنه های «رگ خواب»
از صحنه های سخت بخواهم نام ببرم یکی سکانسی بود که من و خانم حاتمی در تاریکی از پله های اضطراری بالا می رفتیم و من باید با چراغ قوه موبایلم نورپردازی هم می کردم. این سکانس بسیار سخت بود، چون در هوای بسیار سرد باید پله ها را بالا و پایین می رفتیم و البته از برداشت دوم یا سوم به بعد اینقدر بالا و پایین رفته بودیم که گرم شده بودیم و باید یک فکری به حال گرما می کردیم.(با خنده)برای هر دو ما سخت بود اما برای خانم حاتمی سخت تر چون علاوه بر دیالوگ گفتن باید گریه هم می کردند و حتی یک جایی خنده و گریه قاطی می شد.یکی دیگر از صحنه های سخت جایی بود که باید بعد از تئاتر می رفتیم ساندویچ فروشی. آن هم صحنه خیلی سختی بود.یا جایی دیگر که باید در ماشین با هم می نشستیم و باران شدیدی می آمد و باید در چراغ قرمز توقف می کردیم. صحنه کاهگل خوردن هم سخت بود. حتی دوبار تکرار شد و ما هر بار کاهگل خوردیم. سختی اش این بود که وقتی کاهگل خشک در دهان قرار می گیرد، تمام آب دهان را به خودش جذب می کند. یک جاهایی دیگر دیالوگ نمی توانستیم بگوییم.
ذهن خلاق کارگردان
من فکر می کنم حمید نعمت الله پراست از این لحظات عجیب و غریب.نعمت الله تا می تواند از کلیشه های روزمره دور می شود.شاید خیلی از کارگردان ها اولین چیزی که به ذهن می رسد را جلوی دوربین ببرند اما یک بازیگر جلوی دوربین باید بازی بکری انجام دهد که نظر آقای نعمت الله را جلب کند. این کمی کار بازیگر را سخت می کند و این همان هوشی است که بازیگر کارهای نعمت الله باید داشته باشد.چون اگر ذهن خلاقی نداشته باشی ممکن است اینقدر تکرار کنید که حوصله گروه و کارگردان را سر ببرید. تکرار برای همه اتفاق می افتاد.اما اینکه صحنه ای را به طور خاص بخواهم مثال بزنم که من باعث تکرار آن بشوم خیلی زیاد نیست. اما واقعا صحنه هایی داشتیم که به خاطر سخت بودن صحنه و کار سخت سایر عوامل، چندین بار تکرار کرده ایم.
سخت گیر تر می شوم
من همیشه برای انتخاب نقش سخت گیری داشته ام ولی «رگ خواب» بعد از مدتها یک نقطه عطف در کارنامه من محسوب می شود و از این به بعد نقش هایم را با وسواس و دقت بیشتری انتخاب خواهم کرد.البته اگر بخواهم فقط منتظر این باشم که نقش هایی این چنی پیشنهاد شود معلوم نیست هر چند سال یک بار باید بازی کنم.با این حال تلاش می کنم از پیشنهادهای زیادی که می شود، بهترین را انتخاب کنم. همان طور که در این سال ها خیلی سخت گیرانه انتخاب کرده ام.اما اگر بازیگری 5 سال کار نکند، هیچ کس نمی آید بپرسد چرا کار نمی کنید.حتی اگر بدانند خودآگاه کار نکرده تا نقش خوب پیشنهاد شود.
بازیگر را کلمه «نه» می سازد
به شخصه سعی کرده ام هیچ وقت به خاطر دستمزد کاری را قبول نکنم.من در تلویزیون کارهای متفاوتی مثل «زیر تیغ»، «مشق عشق» یا کارهای حماسی مثل «تبریز در مه» و کمدی مثل سریال «عصر پاییزی» ، بازی کرده ام. ممکن است ماه ها سر کاری نباشم اما به نظر من بازیگر را کلمه «نه» می سازد نه «بله» هایی که می گوید.درباره من هم بیشتر «نه» ها وجود داشته.اتفاقا من نقش های مکملی که کاربرد زیاد و پیش برنده تر در یک فیلم را دارند ترجیح می دهم به نقش های اولی که ممکن است منفعل باشند.چون به نظر من در سینمای دنیا آدمهایی وجود دارند که در نقش های مکمل خوش درخشیدند. بله.یک مشکلی که در فیلم نامه نویسی ما وجود دارد این است که معمولا فیلم تلاش نویسندگان برای پرورش شخصیت اصلی فیلم یا سریال است. نقش های مکمل در یک کارهایی اصلا بود و نبودشان مهم نیست. مثلا اگر آثار داستین هافمن را مرور کنیم، از یک جایی به بعد غالبا در نقش های مکمل بازی کرده و همیشه درجه یک بوده.