از بیرون به زندگی خود نگاه کنید
مردی برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راستهی کفشفروشان انواع مختلفی از کفشها وجود داشت که او میتوانست هر کدام را میخواهد انتخاب کند.
مردی برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راستهی کفشفروشان انواع مختلفی از کفشها وجود داشت که او میتوانست هر کدام را میخواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا مشتری آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. مشتری یکی یکی کفشها را امتحان کرد، اما هیچکدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که میپوشید ایرادی بر آن وارد میکرد. بیشاز ۱۰ جفت کفش دور و بر مشتری چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله هرچه تمام به کار خود ادامه میداد. مشتری دیگر داشت از خریدن کفش ناامید میشد که ناگهان متوجه یک جفت کفش زیبا شد!
آنها را پوشید؛ دید کفشها درست اندازهی پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. میدانست که باید این کفشها را بخرد. از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟
فروشنده جواب داد: این کفشها، قیمتی ندارند!
مشتری گفت: چطور چنین چیزی ممکن است، مرا مسخره میکنی؟
فروشنده گفت: ابداً! این کفشها واقعاً قیمتی ندارند، چون کفشهای خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی!
این داستان زندگی اکثر ما انسانهاست، وقتی نگاهمان به دنیای بیرون است؛ ایدهآلها و زیباییها را در دنیای بیرون جستوجو میکنیم و خوشبختی و آرامش را از دیگران میخواهیم.
منبع : افق خانواده