فیلمی که «مارمولک» نشد
درباره فیلم «اکسیدان» ساخته حامد محمدی که این روزها بر پرده سینماها است. چرا این فیلم برغم داشتن سوژه ای جذاب، اثر خوبی نیست؟
داستان چیست؟
«اکسیدان» داستان جوانی است (جواد عزتی) که در بخش فنی یک شرکت خودروسازی کار می کند. در آستانه ازدواج است ، وامی پنجاه میلیونی می گیرد تا خانه ای اجاره کند. نامزدش (لیندا کیانی) پول را بر می دارد و به خارج از کشور می رود و از او می خواهد برای ادامه زندگی در خارج از ایران بار سفر ببندد. گرفتن ویزا آن هم در چند ساعت کار راحتی نیست و این جوان دست به دامن آدمی کارچاق کن (امیر جعفری) می شود. چند راه پیش پایش گذاشته می شود تا امکان صدور سریع ویزا مهیا شود.
سوژه چیست؟
از جمله راهکارهایی که برای صدور ویزا در فیلم مطرح می شود، تغییر دین است. جوان مسلمان به کلیسا می رود تا با پوشیدن لباس کشیش و شرکت در مناسک مذهبی تظاهر به تغییر دین کند و فیلم و عکسش را به سفارت نشان دهد و بگوید به خاطر پذیرش مسیحییت امکان ماندن در ایران برایش مهیا نیست. نه، فکر نکنید نویسنده و کارگردان قصد زیر سوال بردن کشورمان را داشته باشند؛ اتفاقا جوان قصه، یک بچه مسلمان معتقد است و مخاطب می داند همه چیز نمایشی است. وانگهی،ورود جوان و دوست کلاهبردارش در کلیسا و متعاقب آن حضور در مسجد با لباس کشیش تضادهایی ایجاد می کند و در نهایت اصالت به اسلام داده می شود.
سوژه متعلق به کیست؟
تا این جا متوجه شده اید که سوژه «اکسیدان» ناب است و البته پی برده اید یادآور «مارمولک» است. در این فیلم یک دزد لباس روحانی فقیدی را می پوشد و خود را جای او معرفی می کند و از دل این تضاد، اسلام واقعی جلوه گر می شود. منوچهر محمدی تهیه کننده هر دو فیلم است و سوژه «مارمولک» و «اکسیدان» متعلق به اوست. محمدی جزو تهیه کننده های مولف دسته بندی می شود که علاوه بر کار تهیه کنندگی، حواسش به سوژه های خاص هم هست. نتیجه اش شده فیلم هایی مثل«طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه»، «حوض نقاشی» و دو فیلمی که ذکرش رفت.
چرا «اکسیدان»،«مارمولک» نشد؟
با گذشت زمان مشخص شد «مارمولک» نه تنها قصد توهین به روحانیت را نداشته که هدفش نشان دادن چند مفهوم مهم از جمله محبوبیت این قشر میان مردم، ارزش والای لباس روحانیت و ... بوده است. با این پیش فرض (و با احترام به کسانی که نگاهی دیگر به «مارمولک» دارند) گمان می شد ،نتیجه «اکسیدان» به همان کیفیت باشد. این اتفاق اما رخ نداده.
دلیل اول به ضعف های فیلمنامه و کارگردانی بر می گردد. اگر «مارمولک» را پیمان قاسمخانی نوشته و کمال تبریزی کارگردانی کرده است، این بار منوچهر محمدی، سراغ پسرش حامد برای نویسندگی و کارگردانی «اکسیدان» رفته.پس همین ابتدای راه کفه ترازو همین ابتدا نابرابر است. حامد پیش از «فرشته ها با هم می آیند» را ساخته که فیلمی متوسط محسوب می شود و برای یک کارگردان اول نمره قبولی می گیرد. فضای «اکسیدان» اما متفاوت است؛ اولا سوژه حساسی دارد و در ثانی بنایش را روی کمدی قرار داده. یعنی نویسنده و کارگردان باید طوری فیلم را پیش ببرد که نه تنها وهن مسیحیت به ذهن متبادر نشود که شوخی ها بکر، بجا و در خدمت داستان باشند. این اتفاق افتاده؟ شوخی های «اکسیدان» غالبا سطحی و برگرفته از نمونه های رایج در شبکه های اجتماعی است. دوز شوخی با مناسک هموطنان مسیحی هم گاهی بالا می رود که اگر کارگردانی هوشمند و با تجربه تر پشت دوربین می بود، مطایبه رنگ توهین نمی گرفت.
کارگردانی«اکسیدان» هم به قوام متن کمک نکرده، بلکه در بخش های زیادی شکل کاریکاتور گرفته. همان ابتدا که دو جوان وارد کلیسا می شوند و به زور از کشیش لباس می گیرند، منطق داستانی به هم می ریزد. اتفاقات بعدی که برای کشیش بدلی رخ می دهد نیز مبنای محکمی ندارد و عجیب آن که لو نمی رود! مجبوریم باز هم از «مارمولک» عاریت بگیریم که رندانه هویت واقعی اش را پنهان کرده بود و سلسله اتفاقات جایگاهش را محکم می کرد.
کارگردان برای تزریق کمدی به فیلمش روی تیپ سازی تاکید داشته؛ رفتار جواد عزتی، امیر جعفری و شبنم مقدمی توام با اغراق است و بزرگ نمایی. و متاسفانه هر سه که از بازیگران توانمند هستند در «اکسیدان» بدترین بازی خود را به نمایش گذاشته اند. بویژه خانم مقدمی که برای نمایش علاقمندی بانویی متمول به یک جوان در استفاده از کلیشه هیچ کم نگذاشته؛ چه در گریم ، چه لحن بیان .
حرف «اکسیدان» بزرگ است اما پرداخت ضعیف، از آن یک کمدی با سطح کیفی پایین ساخته.