حال و آینده مرجعیت شیعه
قسمت اول
اشاره: این گمانهزنی و شناسایی به معنای آن نیست که این مجتهدین برنامه خاصی برای مرجعیت دارند.
اشاره: این گمانهزنی و شناسایی به معنای آن نیست که این مجتهدین برنامه خاصی برای مرجعیت دارند. عمده دلیل شناسایی و گمانهزنی مجتهدین قریبالمرجعیت، ضرورت بلاتکلیف نماندن مقلدین، آسیب نرسیدن به امور دینی شیعیان و امور جاری حوزههای علمیه در اثر خلأ حضور مراجع است.
الگوی تحلیل
در شماره نخست تقریرات، گفتوگویی با خانم دکتر سابرینا مروین؛ جامعهشناسی فرانسوی داشتیم که وی درباره مرجعیت شیعه گفته بود: «عموماً مورخان غربی مرجعیت را نهادی مدرن در نظر میگیرند. اگر بتوانیم زنجیره انتقال دانش را از شیخ طوسی تا آیتالله سیستانی ترسیم کنیم، بنابر این باید بگوییم که مرجعیت (به عنوان یک واژه جدید و مدرن) تغییر کرده است. بنا بر تعریف میشل فوکو ـ فیلسوف فرانسوی ـ از مرجعیت، وی آن را در فرانسوی به مثابه یک «نهاد» و در انگلیسی به عنوان یک «وسیله» یا «ابزار» تعریف میکند».
اشاره خانم مروین به کتاب «ایران؛ روح یک جهان بیروح» بود که حاصل مشاهدات میشل فوکو از انقلاب ایران است. وی در این کتاب، مرجعیت را یکی از ویژگیهای خاص شیعه دانسته و آورده است: «اسلام شیعی در واقع خصوصیاتی دارد كه میتواند به خواستِ حكومت اسلامی رنگ ویژهای بدهد: نبودِ سلسله مراتب در میان روحانیت، استقلال روحانیان از یكدیگر، و در عین حال وابستگی آنها (حتی از نظر مالی) به مُریدان [خود]، اهمیت مرجعیت روحانی محض [در نزد مقلدان]، و نقشی كه روحانی باید برای حفظ حامیان [و مریدان] خود ایفا كند كه هم نقش راهنماست و نقش بازتاب».
خانم مروین با وام گرفتن از همین بیان فوکو، مرجعیت را از طریق قلمرو تحت مدیریت آن، بدینگونه تعریف کرده بود: «دارای عناصر متناسبی همچون برخی مفاهیم اسلامی از قبیل تقلید و اجتهاد، هنجارها و گفتمان اسلامی، مکتوبات (رساله عملیه)، حلقههای حوزوی، مالیاتهای مذهبی (خمس) و زیارتگاهها».
از منظر این دو متفکر فرانسوی اگر بنگریم، اهمیت اجتماعی مرجعیت شیعه به اندازهای است که بشود تحولات آینده آن را به مثابه الگویی برای ترسیم وضعیت آینده جامعه ایران در نظر گرفت و واکاوی کرد.
مرجعیت ادواری
۱۱ آذر ۱۳۷۳ یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر حوزه علمیه شیعه رخ داد. دو روز پس از وفات آخرین مرجع از نسل شاگردان مؤسس حوزه علمیه قم، مهمترین تشکل رسمی حوزوی کشور فهرستی از هفت مجتهد طراز اول مقیم حوزه قم را منتشر کرد که نام رهبری نیز به عنوان نفر سوم آمده بود و به مردم اعلام شد که میتوانند از هر یک از این هفت نفر تقلید کنند. این فهرست به ترتیب آرای کسب شده این مجتهدین در جلسه جامعه مدرسین منتشر شد و مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی که رییس وقت جامعه مدرسین بود در صدر فهرست قرار داشت:
۱. حضرت آیتالله حاج شیخ محمد فاضل لنكرانی؛
۲. حضرت آیتالله حاج شیخ محمد تقی بهجت؛
۳. حضرت آیتالله حاج سیدعلی خامنهای (مقام معظم رهبری)؛
۴. حضرت آیتالله حاج شیخ حسین وحید خراسانی؛
۵. حضرت آیتالله حاج شیخ جواد تبریزی؛
۶. حضرت آیتالله حاج سید موسی شبیری زنجانی؛
۷. حضرت آیتالله حاج شیخ ناصر مكارم شیرازی.
جامعه روحانیت مبارز تهران نیز به عنوان مهمترین تشکل روحانیون پایتخت، فهرستی سه نفره منتشر کرد که متشکل از حضرات آیات خامنهای، فاضل لنکرانی و تبریزی بود. البته گمانهزنی مطبوعات درباره فهرست مراجع جدید، چند روز قبل از وفات آقای اراکی آغاز شده بود.
دو سال قبل از آن، در ۲۸ مرداد ۱۳۷۱ و پس از وفات آیتاللهالعظمی خویی در نجف، جامعه مدرسین بیانیهای به امضای آیتالله ابراهیم امینی صادر کرده و آیات عظام گلپایگانی و اراکی را به عنوان تنها مراجع مورد نظر خود معرفی کرده و گفته بود که نظر اکثریت اعضای جامعه مدرسین بر مرجعیت آقای گلپایگانی است. در حالی که حوزه نجف پس از درگذشت آقای خویی، مرجعیت را به آیتاللهالعظمی سید عبدالاعلی سبزواری و سپس آیتاللهالعظمی سیستانی منتقل کرد. نه در بیانیه مرداد ۷۱ به نام آقای سبزواری اشاره شد و نه در بیانیه آذر ۷۳ به نام آقای سیستانی. حتی در بیانیهای که ۱۹ آذر ۱۳۷۲ پس از وفات آیتاللهالعظمی گلپایگانی به امضای آیتالله امینی صادر شد، تنها بر مرجعیت آیتاللهالعظمی اراکی تأکید شده بود. گویی قم و نجف دو راه متفاوت را پیش گرفته بودند و البته بسیاری نیز دلیل نادیده گرفتن فقهای نجف را امنیتی بودن شرایط عراق در دوره پس از سرکوب انتفاضه شیعیان و خطرناک بودن حمایت ایرانیها از فقهای مقیم نجف دانسته بودند که احتمال مقرون به صحتی است؛ چرا که برخی افراد هر دو لیست از لحاظ مشرب فکری، تفاوتی با فقهای نجف نداشتند و جزو همان طیف شمرده میشدند. حضرات آیات عظام مرحوم تبریزی، وحید خراسانی و مرحوم بهجت در سالهای مرجعیت خود میراثداران مهم سنت نجف بودهاند.
اکنون پس از گذشت ۲۲ سال از اعلام فهرست هفت نفره جامعه مدرسین، حضرات آیات عظام تبریزی (متوفی ۱۳۸۵)، فاضل لنکرانی (متوفی ۱۳۸۶) و بهجت (متوفی ۱۳۸۸) از دنیا رفتهاند و سایت رسمی جامعه مدرسین، نام حضرات آیات عظام صافی گلپایگانی و سیستانی را به فهرست مراجع مورد تأیید خود افزوده است. مراجع کنونی این فهرست، حضرات آیات عظام صافی گلپایگانی (۹۸ساله)، وحید خراسانی (۹۶ ساله)، مکارم شیرازی (۹۰ ساله)، شبیری زنجانی (۸۹ ساله)، سیستانی (۸۷) و خامنهای (۷۸ ساله) هستند. علاوه بر این، حضرات آیات شیخ اسحق فیاض، شیخ یوسف صانعی و سید صادق شیرازی نیز دارای مقلدان قابل توجهی هستند. همچنین بسیاری از شیعیان، هنوز از مراجع درگذشتهای همچون امام خمینی و آیتالله خوئی تقلید میکنند. با این حال، به نظر میرسد که دوره جدید مرجعیت شیعی طی دهه آینده آغاز خواهد شد.
چرا گمانهزنی؟
اگرچه اکنون حدود چهل مرجع تقلید شیعه در کشورهای ایران، عراق، لبنان، افغانستان و پاکستان زندگی میکنند، اما سن اغلب آن ها بالای هشتاد سال است و طبق سنت مرسوم حوزههای علمیه شیعه، استادان و روحانیون برجسته در چنین دورهای به شناسایی مجتهدینی میپردازند که اصطلاحاً در «مظانّ مرجعیت» قرار دارند و به احتمال زیاد، آمادگی پذیرش مسؤولیت مرجعیت را خواهند داشت. این گمانهزنی و بررسی، مانع از بروز خلأ در نهاد مرجعیت و بلاتکلیفی متدینین میشود.
در پاییز ۱۳۷۳ نیز که وضعیت مزاجی آیتاللهالعظمی اراکی به دلیل کهولت سن (صد ساله بودن) به وخامت گرایید، ضعف رسانهای سبب شده بود که برخی گمان کنند نهاد مرجعیت با چالش جدی مواجه خواهد شد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی مهمی که چند روز پس از وفات آیتاللهالعظمی اراکی، در ۲۳ آذر ۷۳ ایراد کرد، به همین تحلیلهای نادرست اشاراتی داشت:
«میخواستند در ذهن مردم جا بیاندازند… که در سطح کشور ایران، دیگر کسی نیست تا مقام مرجعیّت را در دست گیرد. آن علمای بزرگ و آن ریشههای قوی دیگر تمام شدند. آیةاللَّهالعظمی اراکی آخریشان بود و تمام شد. این مطلب را میخواستند جا بیاندازند و در این باره مفصّلاً حرف زدند… تبلیغ کردند که در جامعه ایران، دیگر کسی وجود ندارد که شایسته مرجعیّت باشد… امروز اگر بخواهیم در حوزه علمیّه قم کسانی را که لایق مرجعیّتاند، بشماریم، از صد نفر هم بیشترند، فقط در همین حوزه علمیّه قم… میگویند آقا ریشههای کهن و نسل علمای بزرگ تمام شد! شما چه میفهمید علمای بزرگ کیاند و حوزهها چیستند؟ سیاستمداران انگلیس و امریکا و خبرگزاریهای دنیا نمیتوانند واضحترین مسائل ملّت ما را بفهمند و تحلیل کنند… اهل حوزه میدانند چه کسانی لیاقت دارند و چه کسانی ندارند. شما چه میفهمید که نسل علمای بزرگ برافتاده یا برنیافتاده است؟! بعد از رحلت امام، چهار مرجع درجه یک از دنیا رفتهاند. البتّه تعداد بیشتر بوده است، امّا آن چهار نفر را میگوییم که بسیار معروف بودند: مرحوم آیةاللَّهالعظمی اراکی، مرحوم آیةاللَّهالعظمی گلپایگانی، مرحوم آیةاللَّهالعظمی خویی و مرحوم آیةاللَّهالعظمی مرعشی؛ این چهار نفر. غیر از مرحوم اراکی که به هنگام رحلت، سنّشان صد و سه سال [قمری] بود، بقیه حول و حوش نود سال سن داشتند. یعنی در سال ۱۳۴۰ که مرحوم آیةاللَّهالعظمی بروجردی از دنیا رفت، این آقایانِ نودساله، حول و حوش شصتسالگی بودند. هنگام ارتحال، نود سالشان بود؛ پس سی و سه سال قبل از آن، در سنین بین پنجاه و هفت، هشت سال تا شصت و دو سه سال به سر میبردند. همیشه همینطور است. آن روز که مرحوم آقای خویی، مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای مرعشی به عنوان مرجع معرّفی شدند، سنّشان از برخی کسانی که امروز به عنوان مرجع معرّفی شدهاند، کمتر بود و بعضی هم تقریباً همسنّ اینها بودند. از چه رو بیخود دهن میجنبانید که نسل علمای حوزه تمام شد؟! شما چه میدانید علمای حوزه کهاند و نسلشان کدام است؟! چرا بیخود اظهار نظر میکنید؟».
همانگونه که در سخنرانی مهم رهبری نیز تصریح شده است، «اهل حوزه» خبر دارند که چه کسانی «لیاقت» مرجعیت را دارند. دستکم روال و سنت نانوشته حوزوی در یک و نیم قرن اخیر بدین صورت بوده که استادان و طلاب رده بالای حوزه، مجتهدینی را که در «مظانّ مرجعیت» قرار دارند میشناخته و روی این موضوع حساس بودهاند و این حساسیت در دوره کهنسالی مراجع حاضر، به صورت طبیعی افزایش مییابد. این حساسیت نهتنها بیحرمتی به مراجع شمرده نمیشده، بلکه نوعی تلاش و وظیفه شرعی برای حفظ و تقویت نهاد مرجعیت قلمداد میشود.
موانع احتمالی
البته این گمانهزنی و شناسایی به معنای آن نیست که این مجتهدین برنامه خاصی برای مرجعیت دارند. عمده دلیل شناسایی و گمانهزنی مجتهدین قریبالمرجعیت، ضرورت بلاتکلیف نماندن مقلدین، آسیب نرسیدن به امور دینی شیعیان و امور جاری حوزههای علمیه در اثر خلأ حضور مراجع است.
همچنین ممکن است فردی به صورت جدی در مظان مرجعیت و حتی اعلمیت باشد، اما شرایط اجتماعی یا سیاسی به گونهای پیش برود که نتواند وارد عرصه مرجعیت شود و یا اینکه خود تمایلی به این کار نشان ندهد.
بنابراین نامهایی که در این گزارش به عنوان «مجتهدین در مظان مرجعیت» به آنها اشاره شده است، لزوما جزء مراجع آینده شیعه نیستند، اما پتانسیل و ظرفیت بالقوه ورود به عرصه مرجعیت را دارا هستند.
ادامه دارد...
علی اشرف فتحی
منبع : تقریرات