حاشیههای شیخصادق خلخالی
حجتالاسلام شیخ محمد صادق صادقی معروف به "شیخ صادق خلخالی"، حاکم شرع دادگاههای انقلاب و صادرکننده حکم اعدامهای جنجالبرانگیز از جمله کسانی است که به دلیل موضع خاص و همچنین بیان مطالبی درباره موضوعاتی حساس و داغ از چهرههای خبرساز ماههای بعد از انقلاب بوده است ...
شیخ محمد صادق صادقی گیوی معروف به شیخ صادق خلخالی متولد ۵ مرداد ۱۳۰٥ در خلخال بوده است ، روحانی شیعه و حاکم شرع دادگاههای انقلاب پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بود. خلخالی سه دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم استان تهران در دور دهم مجلس خبرگان رهبری بود. پس از رحلت امام خمینی، از صحنه سیاسی رفت و سپس به تدریس در حوزه علمیه قم مشغول شد.
صادق خلخالی در گیوی از توابع شهرستان خلخال استان اردبیل متولد شد. وی در هفده سالگی وارد قم شد و همدرس و هم مباحثه شهید سید مصطفی خمینی بوده است. وی درس خارج را نزد اساتیدی چون: آیت الله حاج میرزا محمد مجاهدی تبریزی، حجّت، بروجردی، علّامه طباطبائی، داماد و حاج میرزا عبدالجواد اصفهانی فرا گرفت و نیز سیزده سال شاگرد امام خمینی بود.
خلخالی برای همکاری با فدائیان اسلام به مدّت یک سال از ورود به مدرسه فیضیه محروم شد.
با اوجگیری مبارزات انقلابیون به رهبری امام خمینی در مبارزات وارد و چندین مرتبه دستگیر شد و در زندانهای قم و تهران زندانی و مدت چهار سال به نقاط بدآب و هوا در انارک، بندر لنگه، لار، بانه، رفسنجان و رودبار تبعید شد و تا اواخر سقوط حکومت پهلوی در بندر لنگه در تبعید بود. وی سپس به قم و از آنجا به نزد امام خمینی در پاریس رفت و دوازده روز پیش از ورود خمینی به ایران، به کشور بازگشت.
حاکم شرع دادگاههای انقلاب
وی که سابقه دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشتهاست و از روزهای نخست انقلاب در کنار امام خمینی بوده، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ با حکم امام خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب میشود.
در ابتدای انقلاب مخالف سرسخت نیروهای ملی از جمله نهضت آزادی و مهدی بازرگان بود. وی در نخستین دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه قم، کاندید نمایندگی مجلس شد و با حدنصاب ۷۸٬۹٪ آرا به مجلس راه یافت.
موضع وی نسبت به بازرگان نیز در طول زمان تغییر کرد و در سالهای آخر عمرش به ثناگویی از مهدی بازرگان پرداخت و در تشییع جنازه وی گریست.
در مطالب این قسمت مصاحبه +ای با آقای خلخالی که هفتهنامه «امید ایران» در تاریخ ۴ تیر ۱۳۵۸ انجام داده (به نقل از تاریخ ایرانی) ، آورده شده است:
در حال حاضر شما یکی از جنجالیترین چهرههای روز هستید و به قول خودتان این به دلیل حکم اعدامهای تکاندهندهای است که از طرف شما صادر شده، این مسئله برای شما ایجاد دردسر نکرده؟
در جواب باید بگویم من ذاتا آدم جنجالی نیستم ولی کاری که بعد از انقلاب با دست من صورت گرفته فی حد ذاته جنجالآفرین بود مثل اعدام هویدا، مقدم، پاکروان، نصیری، ربیعی، ناجی، خلعتبری، خسروداد، ریاضی، علامه وحیدی و عده زیادی دیگر یا همچنین صدور حکم اعدام شاه و فرح و دیبا مادرفرح که من غیابا صادر کردم. اینها چیزهایی است که دنیای غرب به آن توجه زیاد دارد و جنجال هم راه میاندازد، اما من خیلی مسائل را میدانم که دیگران نمیدانند و پروندهها موجود است و انشاءالله در آینده این پروندهها در اختیار مردم قرار خواهد گرفت و خلاصه با توجه به این مسائل دردسرهای فراوان برای ما ایجاد شده. سابق من طلبهای بودم که میرفتم درس میگفتم و برمیگشتم اما حالا باید با پاسدار زندگی کنم، در محاصره باشم، محافظ داشته باشم ولی من آدمی هستم که از مرگ در رختخواب هیچ خوشم نمیآید و آرزو میکنم انشاءالله در راه اسلام شهید بشوم.
اظهارات شما در مورد خلیج فارس که آنهمه سر و صدا به پا کرد چه بود؟
من راجع به تغییر اسم خلیج فارس صحبتی نکردم. خود من سابقا یک رساله در این مورد نوشته بودم که از قدیم اینجا را خلیج فارس میگفتند و این دعوای لفظی است و در آن کتاب یادآور شدم که اینجا در حقیقت نه خلیج فارس بود و نه خلیج عرب بلکه خلیج آمریکا بود برای اینکه همه منافعش به جیب آمریکا و دستنشاندگانش مثل پرتغال و ژاپن میرفت؛ ولی بعد از استقرار جمهوری اسلامی بحمدالله این یک خلیج اسلامی است و منافعش به جیب ملت اسلام میرود. این معنایش تغییر اسم نیست، البته بعضیها توهماتی کردند و به خیالشان ما میخواهیم اسم را تغییر بدهیم. این صحبت بدان معنی نیست مثلا وقتی میگوییم ایران کشور اسلامی است غرض این نیست که این منطقه دیگر «ایران» نباشد و مثلا نامش «کشور اسلام» باشد. به هر حال با استقرار جمهوری اسلامی امیدوارم که همه منافع این خلیج مال خود مسلمانها باشد.
خلخالی: میخواستم جنازه رضاخان را آتش بزنم
شما اخیرا رهبری فداییان اسلام را عهدهدار شدهاید. آیا سازمان فعلی همان است که در عهد نواب صفوی بود و شما از همان روزگار عضو این گروه بودید یا در تشکیلات جدید این عضویت و سمت را قبول کردید؟
من از دوران طلبگی هم عضو فداییان اسلام بودم، مخصوصا یادم است وقتی جنازه رضاخان را میآوردند ما بنزین تهیه کردیم که جنازه را آتش بزنیم ولی متاسفانه نشد. من همیشه دارای روحیهای انقلابی بودم و به همین جرم هم مدت یک سال مرا از مدرسه فیضیه بیرون کردند. این را رفقای قدیمی همه میدانند؛ اما شرایطی که در زمان نواب صفوی یا مرحوم سید عبدالحسین واحدی بود با شرایط فعلی فرق میکند، آن موقع فعالیتها زیرزمینی بود ولی فعالیت امروزی ما علنی و آشکار است، چون دیگر به فعالیت مخفی احتیاجی نیست. ما دادگاه انقلاب داریم و کسانی را که مجرماند میتوانیم به دادگاه بکشانیم. فعالیت فداییان اسلام محدود به ایران نخواهد بود، بلکه در تمام مناطق مسلماننشین فعالیت میکنند و با همه گروههای دینی ارتباط پیدا میکنند و دفتر دایر مینمایند.
شما زنان را هم در تشکیلاتتان میپذیرید؟
بله زن و مرد فرقی نمیکند هر کس میتواند عضو فداییان اسلام بشود.
من یکی، دو مرتبه عفو عمومی را از امام خواستم. ما خودمان متوجه هستیم که عدهای از این تبهکاران نادم بودند و توبه کردند و ۱۸۰ درجه تغییر یافتند
ممکن است خواهش کنم «مفسد فیالارض» را تشریح نمایید.
مفسد فیالارض کسانی هستند که در روی زمین تخم نفاق، دوئیت و برادرکشی میکارند، فتنه و کشتار میکنند، زندان بیجهت راه میاندازند، مردم را به انحطاط میکشانند و حقوق اولیه انسانها را از آنها سلب میکنند. در دادگاههای انقلاب هم اینطور کسان اعدام شدند، کسانی که هستی و نیستی مردم را غارت کردند و به جیب اسرائیل و آمریکا ریختند و مردم را در اسارت نگه داشتند، دانشجویان و مهندسین و مردان سیاست را شکنجه کردند و عدهای را کشتند و در حوضسلطان ریختند که حالا هیچ آثاری از آنها نیست. اینها مرحوم سعیدی، مرحوم غفاری، مرحوم شیخ نصرتالله انصاری و شیخ عبدالحسین دزفولی را کشتند و هزاران جنایت کردند و روی این جهات مفسد فیالارض بودند.
اسلام مکتب رافت و بخشش است. آیا نمیخواهید از این جنبه اسلامی کمک بگیرید و از امام خمینی عفو عمومی بخواهید؟
من یکی، دو مرتبه عفو عمومی را از امام خواستم. ما خودمان متوجه هستیم که عدهای از این تبهکاران نادم بودند و توبه کردند و ۱۸۰ درجه تغییر یافتند و ما به یک زندان یا تبعید مختصر در موردشان اکتفا کردیم. ما میدانیم اینها هم زن و بچه دارند و اصولا رافت جزء سرشت انسانهاست ولی با مجرمین درجه یک نمیشد طور دیگری رفتار کرد. البته انشاءالله اگر اوضاع آرامش پیدا کند امیدواریم امام عفو عمومی بدهند و همه مردم ولو گنهکاران بروند پی زندگیشان و از کارهای سابقشان دست بردارند.
شرط عفو فرح پهلوی: شوهرش را بکشد
اگر روزی دستور عفو عمومی صادر شود وضعیت کسانی که به موجب حکم غیابی به اعدام محکوم شده ولی به دلیل عدم دسترسی به آنها حکم اجرا نگردیده در برابر این دستور چه خواهد بود؟
شاه، اویسی، شریفامامی، بختیار، اردشیر زاهدی، محرری، پالیزبان و عدهای دیگر مشمول این حکم نخواهند بود و هر وقت که به دست ملت بیفتند، اعدام خواهند شد ولی در مورد بقیه شاید عفو مجری شود به شرط اینکه از مجرمین درجه یک نباشد؛ ولی در مورد فرح گفتیم اگر شوهرش را بکشد مورد عفو واقع میشود.
آیا شما مرجع تقلید هستید؟
من مرجع تقلید نیستم و کسی به من به آن معنی که به مراجع تقلید رجوع میکند رجوع نمینماید؛ اما من حاشیه عروه را وقتی در تبعید بودم نوشتم و از کسی هم تقلید نمیکنم. مگر در خط مشی سیاسی که صد درصد پیرو امام خمینی هستم.
در مورد قبول پست ریاستجمهوری گفته بودید که در خود مانعی نمیبینید. آیا ممکن است در این مورد توضیحی بدهید؟
با توجه به وضع بحرانی ایران و اغتشاشاتی که در مرزها میشود و شاید باز هم بشود، چون ابرقدرتها از ما دستبردار نیستند معتقدم برای آتیه ایران به یک نفر آدم قاطع نیاز هست. من هم آدم قاطعی هستم، البته ممکن است عدهای صد میلیونی اشکال هم به من بگیرند ولی من فکر میکنم میتوانم برای آینده ایران مفید باشم و مانعی برای رئیسجمهور شدن در خودم نمیبینم.
نظرتان را در مورد دکتر مصدق بفرمایید.
مصدق یک مرد صد درصد ملی بود و خدمت به ایران کرد، نفت را ملی کرد و شاه را از ایران فراری داد که از کارهای برجسته مصدق بود؛ ولی شاید این عقیده را داشت که سیاست از دین جداست و اگرچه یک مرد برجسته و ملی بود و خدمتهای زیادی به ایران کرد، اما اشتباهاتی هم داشت از جمله اینکه با فداییان اسلام جلسهای داشتند و در آن جلسه گفتند رزمآرا مانع است اگر او را بردارید ما شرایط اسلام را قبول میکنیم و فداییان اسلام، رزمآرا را ترور کردند ولی مصدق به آن شرایط عمل نکرد و یا نخواست یا نگذاشت احکام اسلام را پیاده کنند و با همان الگوی غربی حرکت کرد و این الگوهای غربی را ما محکوم میکنیم.
شیخ خلخالی در روز ۵ آذر سال ۱۳۸۲ بر اثر بیماری قلبی و به دنبال یک انزوای ده ساله فوت شد. مقبره وی در کنار مقبره شیخ محمد عبایی خراسانی در یکی از حجرههای صحن بزرگ آرامگاه فاطمه معصومه در قم است.
منابع: تاریخ ایرانی،هفتهنامه «امید ایران»،کتاب خاطرات خلخالی/ نشر سایه