تبیان، دستیار زندگی
روز ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ یونانی ها با سرودهای نظامی و اعلامیه ای که پی درپی از رادیو پخش می شد بیدار شدند: «به دلیل ناآرامی های موجود، ارتش قدرت را در کشور به دست گرفت.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرگ یک دموکراسی

روز ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ یونانی‌ها با سرودهای نظامی و اعلامیه‌ای که پی‌درپی از رادیو پخش می‌شد بیدار شدند: «به دلیل ناآرامی‌های موجود، ارتش قدرت را در کشور به دست گرفت.»

فرآوری:فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

مرگ یک دموکراسی

آشنایی با یونان

یونان کشوری در جنوب شرقی اروپا و جنوب شبه جزیره بالکان است. این کشور از شمال با آلبانی، مقدونیه و بلغارستان و از شرق با ترکیه دارای مرز مشترک زمینی است. سرزمین اصلی یونان در جنوب و شرق به وسیله دریای اژه احاطه شده و از غرب به دریای یونان نزدیک است. «یونان» نام فارسی این کشور است و این نام از ایونیا منطقه یونانی‌نشین آسیای صغیر گرفته شده‌است.

یونان در محل پیوند سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا واقع شده است و میراث‌دار یونان باستان، امپراتوری بیزانس و نزدیک چهار سده سلطهٔ ترکان عثمانی است.

این کشور به عنوان مهد تمدن مغرب زمین و زادبوم دموکراسی، فلسفه غرب، بازی‌های المپیک، علوم سیاسی، نمایشنامه‌نویسی قابل توجه است.

یونان دارای تاریخی ویژه و پرحادثه و دارنده میراث فرهنگی است که به طور قابل توجهی دارای نفوذ در آفریقای شمالی و منطقه خاورمیانه است و ساختاری بنیادی برای فرهنگ اروپا و آنچه امروز به عنوان غرب خوانده می‌شود، به حساب می‌آید.

در سال ١٩٦٧ ارتشیان یونان کودتا کردند و دموکراسی را که در مهد دموکراسی بود از بین بردند ، خیلی از تاریخ نویسان هنوز بر این باورند که کودتا در یونان امروزی تاثیرش را باقی گذاشته است . در مطالب پایین نگاهی داریم بر این کودتای نظامیان در دهه ی هفتاد میلادی.

آیا میراث حکومت نظامیان تا امروز باقی است؟

روز ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ یونانی‌ها با سرودهای نظامی و اعلامیه‌ای که پی‌درپی از رادیو پخش می‌شد بیدار شدند: «به دلیل ناآرامی‌های موجود، ارتش قدرت را در کشور به دست گرفت.»

حاکمان جدید ادعا داشتند که برای نجات یونان از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها دست به کودتا زده‌اند. آن‌ها وعده می‌دادند که رژیمشان با نیت خیرخواهانه روی کار آمده و تنها برای یک دوره کوتاه انتقالی بر سر کار خواهند بود. البته این ادعاها کاملا دروغ بود؛ زیرا نظامیان هفت سال بر سر قدرت ماندند و هزاران یونانی بازداشت و شکنجه شدند و یا به تبعید رفتند.

این کودتا در واقع سراسر کشور و رهبری سیاسی آن را در حال خواب غافلگیر کرد. نیروهای ویژه و یگان‌های زرهی، کوتاه زمانی پس از ساعت یک بامداد پادگان‌ها را ترک کرده و تا زمان طلوع آفتاب، آتن را تحت کنترل خود درآوردند. تنها روزنامه‌ای که خبر کودتا را در شماره عصر خود چاپ کرد، روزنامه‌ای به نام «کاتیمرینی» بود: «واحدهای تانک راس ساعت ۳۰:۲ صبح و در برابر دیدگان شگفت‌زده معدود آتنی‌هایی که در آن ساعت صبح هنوز در خیابان‌ها بودند، مرکز پایتخت را به اشغال خود درآوردند. یک خبرنگار که قصد ورود به مقر نخست‌وزیری را داشت توسط سربازانی که لباس کاملا متحدالشکل به تن داشتند متوقف و از محل دور شد. کسی در مورد هویت سازمان‌دهندگان، گستره مداخله و عملیات یا اهداف این مانور نظامی چیزی نمی‌دانست.»

اما در واقع رهبری این کودتا را گروهی متشکل از سه نظامی رده‌بالا و به شدت راست‌گرا بر عهده داشتند؛ یعنی سرتیپ استیلیانوس پاتاکوس، سرهنگ نیکولاس ماکارزوس و سرهنگ جورج پاپادوپولوس که این نفر آخر در واقع رئیس اصلی گروه محسوب می‌شد.

اسم رمز عملیات: پرومته

کودتاچیان در واقع طبق طرح و نقشه‌ای با اسم رمز «پرومته» عمل می‌کردند. البته قرار بود از این طرح در صورت بروز یک خیزش کمونیستی و مداخله احتمالی نیروهای شوروی استفاده شود. بر اساس این نقشه ۵۰ دستگاه خودروی زرهی، ۱۲۲ دستگاه تانک و ۲۰۰ دستگاه از دیگر خودروهای نظامی به سوی اهدافی چون وزارت دفاع، پارلمان و کاخ سلطنتی حرکت می‌کردند و همین اتفاق نیز افتاد. پس از آن نخست‌وزیر، شماری از سیاستمداران بلندپایه و مشهور و نمایندگان مجلس بازداشت شدند. راس ساعت هفت صبح نیز پادشاه یونان در نهایت اکراه و بی‌میلی، یک دولت بی‌اختیار و دست‌نشانده متشکل از شماری از عوامل حکومت را معرفی کرد.

خونتای جدید یونان بلافاصله قوانین دوران جنگ را به مورد اجرا گذاشت و یازده اصل از قانون اساسی را باطل اعلام کرد. در همین حال هواداران گروه‌های چپ و مخالفان سیاسی به زندان افتادند. بر اساس برآوردهای سازمان عفو بین‌الملل حداقل ۸ هزار نفر در‌‌ همان هفته آغازین پس از کودتا زندانی شدند.

در یکی از یادداشت‌های سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) به تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۶۸ آمده است: «پاکسازی سیاسی یکی از اولین اهداف رهبری خونتا به شمار می‌رود. این رژیم از‌‌ همان آغاز کار تلاش دارد که نهادهای سیاسی کشور را از اثر شخصیت‌های فاسد و سیاست‌های ناکارآمد پاک کند. خونتای یونان که با سیاستمداران همه نحله‌های فکری زاویه دارد، هرگونه فعالیت سیاسی را برای کمونیست‌ها، هواداران نیروهای چپ و حتی سیاستمداران راست‌گرای تا به امروز محترم ممنوع اعلام کرده و بسیاری از این افراد را به زندان انداخته و یا در حصر خانگی قرار داده است. هر کس که قانون را نقض کند توسط دادگاه‌های نظامی مجازات می‌شود و هرگونه انتقاد از رژیم به دلیل سانسور مطبوعات در عمل خفه شده است.»

البته سازمان سیا در حالی این گزارش را منتشر کرد که حتی تا به امروز نیز بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که این سازمان و دولت وقت آمریکا در کودتای سرهنگ‌ها در یونان نقشی تعیین‌کننده ایفا کرده‌اند.

پریکلس کوروسیس، نویسنده و روزنامه‌نگار مشهور یونانی در آن زمان یکی از اعضای جنبش مقاومت یونان بود. کوروسیس تا سال ۲۰۰۹ از جمله نمایندگان حزب حاکم چپ‌گرای یونان یعنی حزب سیریزا در پارلمان این کشور نیز بود. کوروسیس بعدها در برابر نمایندگان شورای اروپا به عنوان شاهد حضور یافت و از شکنجه‌هایی که تحمل کرده بود گفت. گزارش کوروسیس به تیتر یک بسیاری از رسانه‌های دنیا راه یافت و بعدها به صورت کتاب درآمد و به زبان‌های زیادی ترجمه شد.

دولت در دولت

مرگ دموکراسی آن هم در مهد باستانی‌اش، نقطه اوج تنش‌ها میان راست‌ها و چپ‌های یونان محسوب می‌شد؛ تنش‌هایی که ریشه‌های آن به جنگ داخلی (۴۹-۱۹۴۶) بازمی‌گشت. در آن زمان نیروهای دولتی و کمونیست‌های شورشی رقابت خونین و خشونت‌باری را برای سیطره بر یونان آغاز کرده بودند.

کمونیست‌ها بازنده این میدان بودند و از آن پس چپ‌های یونان دچار تفرقه و به شدت سرکوب شدند؛ اما نیروهای ارتجاعی حاضر در ارتش نیز سیاستمداران را بی‌‌‌نهایت ضعیف تشخیص داده و برای قبضه قدرت سازمان‌ها و انجمن‌های سری برادری تشکیل دادند و مانند دولتی در داخل دولت اقدامات خود را در نهایت خودسری پیش بردند.

در انتخابات ۲۸ می ۱۹۶۷ این گروه چپ‌گرای موسوم به «اتحادیه مرکزی» به رهبری یورگوس پاپاندرئو شانس زیادی برای پیروزی داشت. رای‌دهندگان به شخص پاپاندرئو اعتماد داشتند و تصور می‌کردند که او می‌تواند کانون‌های راست‌گرای موازی قدرت را از صحنه خارج کند؛ اما ظاهرا آن کانون‌ها پیش‌دستی کرده و آن به اصطلاح «تهدید کمونیستی» را از رسیدن به قدرت بازداشتند.

پاپادوپولوس، رهبر کودتاچیان، روز ۲۷ آوریل خطاب به خبرنگاران گفت: «کشور با خطر جدی افتادن در تله کمونیسم روبه‌رو بود» و سپس یونان را با بیمار در حال احتضاری که روی تخت جراحی خوابیده، مقایسه کرد و گفت: «این بیمار نمی‌تواند از بیماری‌اش رهایی یابد زیرا انگار بر روی آن تخت بسته شده است.»

خونتای یونان اما در سال ۱۹۷۴ منحل شد و به پایان کار خود رسید. دلیل آن نیز نه تنها خشونت بی‌حدواندازه رژیم و مشکلات فزاینده اقتصادی و قیام دانشجویی ۱۹۷۳، بلکه حمله نیروهای ترکیه به قبرس بود. بدین ترتیب رهبران کودتا بازداشت و به اعدام محکوم شدند. البته چندی بعد احکام اعدام آن‌ها به حبس ابد تبدیل شد و بار دیگر حاکمیت غیرنظامی بر یونان شکل گرفت. از آن زمان این کشور از یک دموکراسی پایدار و ثبات دموکراتیک برخوردار است.

هیچ یک از کودتاچیان ابراز ندامت نکردند

هیچ یک از کودتاچیان ابراز ندامت نکردند و البته هیچ یک از آن‌ها امروز زنده نمانده است. استیلیانوس پاتاکوس یعنی آخرین مرد قدرتمند خونتا در سال ۲۰۱۶ و در ۱۰۳ سالگی درگذشت و مرگ او نیز نتوانست از بازتولید ایدئولوژی حکومت مردان قدرتمند جلوگیری کند.

بر اساس یکی از نظرسنجی‌هایی که در آوریل ۲۰۱۳ انجام گرفت، ۳۰ درصد از پرسش‌شوندگان یونانی اظهار عقیده کردند: «وضعیت در دوران دیکتاتوری بهتر بود» و نزدیک به نیمی از پرسش‌شوندگان (۴۶ درصد) گفتند که شرایط زندگی در دوران حکومت سرهنگ‌ها به مراتب بهتر از امروز بوده است. البته به همین ترتیب حزب راست افراطی «فجر طلایی» توانست از حاشیه سیاسی به متن آمده و نمایندگانش را راهی پارلمان کند.

در دوران بحران بدهی‌های دولت یونان، واژه‌های ایدئولوژیک کودتاچیان ۱۹۶۷ یعنی «سرزمین پدری، مذهب و خانواده» بار دیگر در میان مردم رواج یافت و یونانی‌ها این کلمات را در نقطه مقابل ارزش‌های غربی قرار می‌دادند.

برخی از یونانی‌ها حتی خونتا و اتحادیه اروپا را با یکدیگر مقایسه کرده و بر این باورند که دموکراسی و آزادی به دلیل سیاست‌های انقباضی وام‌دهندگان اروپایی مرده و از بین رفته است.

حکومت وحشت خونتای یونان، هفت سال پس از آن کودتا به پایان رسید و این کشور در جولای ۱۹۷۴ بار دیگر صاحب دولتی غیرنظامی شد. ساموئل هانتینگتون صاحبنظر علوم سیاسی در فرضیه مشهور خود با عنوان "برخورد تمدن هاً یونان را در محور ارتدوکس‌ها قرار می‌داد که رهبری آن با روسیه است. بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران این فرضیه را رد می‌کنند اما بسیاری از یونانی‌ها آن را قبول دارند. مردم یونان همیشه خواهان روابط نزدیک با روسیه بوده‌اند. بر اساس نظر سنجی بین‌المللی که در سپتامبر ۲۰۱۳ توسط مؤسسه پیو انجام شد ۶۳ درصد از مردم یونان در قبال روسیه دیدگاه مثبتی داشتند. این نگاه مثبت به روسیه در تاریخ یونان ریشه‌های عمیقی دارد.

منابع: تاریخ ایرانی،کتاب فیلسوفان بزرگ یونان باستان/ ترجمهٔ عباس باقری