تبیان، دستیار زندگی
کاراکترهای بیادماندنی که حمید نعمت الله خلق کرده است. این گزارش به بهانه درخشش لیلا حاتمی در«رگ خواب» تدوین شده.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز مینا ،ایرج و دیگران

کاراکترهای بیادماندنی که حمید نعمت الله خلق کرده است. این گزارش به بهانه درخشش لیلا حاتمی در«رگ خواب» تدوین شده.

احمد رنجبر-بخش سینما و تلویزیون تبیان
بی پولی

مینا/ رگ خواب/لیلا حاتمی

لیلا حاتمی در «رگ خواب» روی مرزی بازیک حرکت کرده؛ ابتدا رفتار و بیانش یادآور شمایل پیشین است اما تفاوت خیلی زود آشکار می شود. او قالب همیشگی‌اش را شکسته و در نقش دختری بدون اعتماد بنفس، تنها و دست و پا چلفتی رویی دیگر از توانایی اش را به رخ می کشد.  ویژگی اصلی نقش حاتمی در «رگ خواب»، تغییر تدریجی احساسات و ترس‌هاست. او از سطحی پایین تر از صفر شروع می‌کند، در دوره عشق‌ورزی به اوج می‌رسد و باز هم روزگار تنهایی فرا می رسد. حالات، رفتار، شیوه صحبت کردن، احساسات و نهایتا رسیدن به استیصال و اوج درماندگی او در نقش مینا باورپذیر و ملموس است.

ایرج چیت چی / بی پولی /بهرام رادان

حمید نعمت الله در دومین فیلم بلندش چند مفهوم را یک جا دنبال کرد. خط کلی داستان «بی پولی» درباره زندگی ایرج چیت چی است که بهرام رادان بازی اش کرده. او موقعیت خوبی در یک شرکت طراحی مد لباس دارد اما کم کم شرایطی پیش می آید که ایرج را از آن جایگاه دور می کند. مرد مغرور قصه بجای سازش از شرکت بیرون می آید و گرفتار فقر می شود. ایرج چیت چی گذشته ای فقیر داشته و حالا که به نان نوایی می رسد بخاطر غرور گرفتار فقر می شود. غرور بی جای او اجازه نمی دهد همسرش از شرایطی که پیش آمده بویی ببرد تا این که زندگی اش در آستانه «قهقرا» است. موقعیت متضاد ایرج که از یک سو آه در بساط ندارد و از آن طرف جلوی همسر و فامیل نقش مرد متمول بازی می کند، او را در یادها نگه داشته. شاید اگر بهرام رادان درک درست تری از نقش می داشت نتیجه ای بهتر برایش رقم می خورد.

شکوه/ بی پولی/لیلا حاتمی

لیلا حاتمی در «بی پولی» نقش همسر ایرج را بازی می کند. آن چه باعث شده این شخصیت در ذهن مان ثبت شود، نمایش دو روی کاملا متضاد اوست. تا وقتی ایرج وضع مالی خوبی دارد، در خانه حکمرانی می کند. به زن زور می گوید و ذره ای از خودخواهی اش عدول نمی کند. در این پارت شکوه  زنی ساده است که رفتار تند همسر را تاب می آورد و البته چاشنی عشق هم به رفتارش اضافه می کند. تن صدایش پایین است، در دنیای ذهنی خودش غوطه ور است، به ماورا علاقه دارد و البته از نگاه همسر زنی مشنگ است. وقتی ایرج ورشکست می شود تصمیم به کمک می گیرد اما اخلاق سابق او را بر نمی تابد و حالا از زنی مظلوم به زنی قلدر تغییر موضع می دهد. بر سر ایرج داد و فریاد می کند اما همچنان ته مایه های سادگی را دارد و این بر ملاحت کاراکتر افزوده. صدای زیر او در خاطرتان هست؟

پرویز افراشته / بی پولی / حبیب رضایی

پرویز افراشته از اوایل داستان وارد«بی پولی» می شود؛ مردی موجه و دوست دوران تحصیل ایرج چیت چی. متملق است و خودش را توی دل ایرج جا می کند. ایرج که ورشکسته می شود نقش دلسوز بازی می کند و مثلا قصد کمک به او دارد اما پرویز افراشته به واقع یک شیاد است. همه این ها بضاعت تبدیل شخصیت به آدمی سیاه را دارد اما حمید نعمت الله رنگ دیگری به کاراکتر داد و افراشته را آدمی شیرین دید. وقتی دوربین او را در خلوت قاب می گیرد این بخش از شخصیت پررنگ تر است؛ حتما در خاطرتان مانده آن زمانی که ترانه «سر پل تجریش» را زمزمه می کند و میمون وار آویزان بارفیکس می شود و به شیوه ای خاص لباسش را می کند.

مرد برقی / آرایش غلیظ/علی عمرانی

اصولا کاراکترهای غیر طبیعی در ذهن می مانند؛ مثل آن ها بدن‌شان کلیه تولید می‌کند، از کت‌شان پول بیرون می‌ریزد، گوش‌شان فوق‌العاده تیز است، شامه‌شان بیش از حد قوی است ... حمید نعمت الله هم در «آرایش غلیظ» شخصیتی ساخت که برق سه فاز تولید می کند. کارگردان استفاده ای استعاری از کاراکتر کرده به این ترتیب که مرد برقی به زنان حساسیت دارد و زمانی که چشمش به آنها می‌افتد و احتمال گناه وجود دارد، بدنش برق تولید می‌کند. در زمان اکران «آرایش غلیظ» برخی عقیده داشتند اگر شخصیت مرد برقی را از کل داستان فیلم جدا کنیم، لطمه‌ای به ساختار آن وارد نمی‌شود اما کارگردان و نویسنده فیلم، از وجه فانتزی و استعاری برقی استفاده ای بهینه کردند.

بهروز/ وضعیت سفید /عباس غزالی

سریال «وضعیت سفید» آینه سال های جنگ است؛ روزهایی که خیلی ها بخاطر شرایط بحرانی مجبور به ترک شهر و زندگی در جایی امن تر بودند. حمید نعمت الله راوی داستان چند فامیل شد که بخش اعظمی از سرگذشت آن ها شبیه چیزی است که خودمان تجربه کرده ایم. در این همنشینی اجباری هم شادی است و هم دلخوری و البته آدم هایی صاف و زلال که برغم اعتیاد، با مرام اند و خانواده دوست. بهروز یکی از آن هاست. لحن حرف زدنش که تحت تاثیر فیلم های فارسی است ، دنیای سرخوشانه، نوع خاص عشق ورزی اش به همسر ، نحوه راه رفتن و تیپ ظاهری مثل شلوار گشاد و سبیل بهروز را در خاطرمان زنده نگه داشته است. منیژه گفتن هایش یادتان هست دیگر.

امیر/وضعیت سفید/ یونس غزالی

اشاره شد که کاراکترهای «وضعیت سفید» تعداد زیادی از آدم های دهه شصت را نمایندگی می کنند. یکی از آن ها عاشقی دلخسته‌ای است که در گذر از دوره نوجوانی به جوانی قرار دارد. امیر نمونه نوجوان هایی است که با تخیل ذهنی زندگی  می کنند و حسرت نداشته ها را با فکر و خیال های شیرین جبران. او عاشق هم هست ؛ یک عشق پاک و زلال که جرات ابرازش را ندارد. پرگو است و با حرف هایش همه را کلافه کرده؛ بریده و نامفهوم حرف می زند و همین باعث عزلت بیش تر شده. امیر را برای نوجوان های دهه شصت شخصیتی ملموس است: عشق ، حیا، خیال ...  این مختصات امیر را در ذهن مان حک کرده.

مهرداد/ بوتیک / حامد بهداد

مهرداد جزو شاه نقش های بازیگری حامد بهداد بحساب می آید. او یک نشئه باز حرفه ای است، می خواهد با مرام باشد، به زنش شک دارد و ...  آن چه مهرداد را در خاطرمان زنده نگه داشته سکانس دعوا با زنش است. مصرف زیاد مواد مخدر و ور رفتن مدام همسرش با موبایل او را به مرز جنون رسانده و شروع به کتک کاری می کند. دوستش جهان دخالت می کند و مهرداد با زبان رمز قصد لو دادن رابطه همسرش را دارد:«سین شین نُه، جیم شین اوکی». رمزگشایی حرف های زنش برای جهان در اوج عصبیت نکته دیگری است که به جذابیتش کاراکتر حامد بهداد اضافه کرده .

جهان/ بوتیک / محمد رضا گلزار

جوان خوش بر و رویی که در یک بوتیک کار می کند و با اطلاع از بی پولی اتی به او قرض می دهد و رابطه شان کم کم گرم می شود. شاید این نقش را بازیگری دیگر بازی کرده بود چندان در حافظه ها نمی ماند اما حمید نعمت الله برای نقش جهان از محمد رضا گلزار استفاده کرد که پیش و البته پس از آن به عنوان یک بازیگر تجاری و گیشه ای شناخته می شود. او بازی کنترل شده ای دارد و نعمت الله روی کوچک ترین حرکات گلزار حساس بوده کما این که خود گلزار چندی پیش به این مساله اعتراف کرد. جهان جوانی آرام است که کم کم عاشق می شود و در نهایت برای عشقش دست به قتل می زند.