شهبانو فرح از نگاه عَلَم
اسدالله علم در یادداشتهای خود به دیدار شاه و مردم در رامسر اشاره کرده و نوشته است: علیا حضرت شهبانو غفلتا فرمودند که به نظر من، مردم از ما خسته شدهاند و دیگر احساس نمیکنم که با حرارت و عشق دست میزنند، خیلی باعث تعجب شد؛ شاهنشاه فرمودند من که چنین احساسی نمیکنم.
اسدالله علم (۱۹۷۸-۱۹۱۹) در یک خانوادهٔ قدیمی بیرجندی به دنیا آمد. او دوست دوران کودکی شاه بود و در دههٔ ۱۹۵۰ وارد حکومت شد، از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۴ نخستوزیر بود و از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۷ وزارت دربار را به عهده داشت. در اکثر زمانی که وزارت دربار را به عهده داشت، خاطراتش را مینوشت و در مجموع این خاطرات به همراه نامهها و مکاتبات غیررسمی و دیگر اسناد چیزی بیش از پنج هزار صفحه را شامل میشوند.
در زمان زندگی علم این اوراق در سوئیس به امانت سپرده شده و موجودیتشان مخفی نگاه داشته شد تا سال ۱۹۸۷ هنگامی که بیوهٔ علم و دخترانش تصمیم گرفتند که دیگر هنگام آن فرا رسیده تا خواست علم را اجرا کنند و ویراستاری را به انجام این کار منصوب کردند، ویراستاری که کارش را بسیار عالی انجام داده است
خیلی ها مایلند بدانند که آیا این خاطرات معتبر هستند: آیا کار علم و فقط شخص خود علم است؟ نمیتوان به طور کامل مطمئن بود اما با در نظر گرفتن منشا و محتوای خاطرات میتوان به صحت آنها اطمینان کرد. ولی اینکه تا چه حد تصویر دقیقی از شاه و یا وقایع نشان میدهند موضوع دیگری است.
علم قصد داشت خاطراتش را منتشر کند و بدون شک دوست داشت تا از خود چهرهای مقبول ارائه دهد و به منافع خانوادهاش نیز خدشهای وارد نشود. مطالب حس صداقت را بروز میدهند و افرادی نیز به دقت و صحت سخنان علم در ثبت مکالماتشان شهادت دادهاند.
واقعیت آن است که فرح دیبا در یک خانواده متوسط غربگرا به دنیا آمده بود و انتقادات او نه بر اساس واقعیتها، بلکه بر مبنای ویژگیهای شخصیتیاش بود که گاه از گرایش و تمایل وی به قدرت طلبی و نفوذ در سیاست نیز نشأت میگرفت.
صلاحیت علم برای ثبت وقایع تا حدی مبهم است. از یکسو هر روز شاه را میدید و بیش از هر کس دیگری، شاید به استثنای شهبانو فرح، با او سخن میگفت. علم ادعا کرده است که تا میزان ۹۹ درصد از اعتماد شاه بهرهمند بوده است: «هر روز او را میبینم و قدرت این را دارم که در مسائل نیک و بد بر او تاثیر بگذارم»، او با افتخار به این نکته اشاره میکند. اما از سوی دیگر شاه به طور مستقیم با وزرا، ژنرالها و سفرا در ارتباط بود و نظرات همهجانبهاش را با هیچ کس حتی علم نیز در میان نمیگذاشت.
کتاب خاطرات علم و نقل های او از فرح
اسدالله علم از دوستان و نزدیکان شاه، ضمن آنکه در کتاب خود به بسیاری از جریانها و اتفافات مهم و روزانه دربار پهلوی اشاره نموده، به کرات از شخصیتهایی چون شاه و فرح پهلوی نیز نام برده است. او در توصیف ویژگیهای فرح به مجموعهای از زوایای خاص شخصیتی او اشاره و او را با ویژگیهای متفاوتی معرفی کرده است.
فرح پهلوی کیست؟
فرح پهلوی با نام اصلی فرح دیبا، همسر سوم محمدرضاشاه پهلوی است که در سال 1317 در ایران متولد شد. او سن کمی داشت که پدرش سهراب دیبا را از دست داد. در دوران تحصیل، در مدارس فرانسوی و ایتالیایی تهران، آموختن را آغاز کرد و در همان حال به فعالیتهای هنری و ورزشی نیز مشغول شد. شانزده ساله بود که همراه پسر دایی خود برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد و با ازدواج او با شاه فصل جدید زندگیاش آغاز گردید
مخالف سیاستهای شاه و منتقدی لیبرال
یکی از ویژگیهای فرح که علم بسیار از آن نام برده، مخالفت او با برخی از اقدامات شاه یا سیاستهای اوست. وی در بخشهای مختلف کتاب فرح را منتقد سیاستهای شاه و دربار معرفی کرده است؛ مثلا در جایی از کتاب گفته است: «قبل از حرکت که در باغ کاخ مرمر رامسر بودیم که ساعت 11 شاهنشاه به هتل تشریف ببرند... علیا حضرت شهبانو غفلتا فرمودند که به نظر من، مردم از ما خسته شدهاند و دیگر احساس نمیکنم که با حرارت و عشق دست میزنند. خیلی باعث تعجب شد. شاهنشاه فرمودند من که چنین احساسی نمی کنم... . من دیدم شاهنشاه خیلی ناراحت شدند». بر این اساس، علم و برخی از افراد نزدیک به شاه، معتقد بودند فرح شخصیتی لیبرال و منتقد بود که حتی از همسرش نیز انتقاد میکرد، اما واقعیت آن است که منتقد بودن فرح و سخن گفتن او از «لیبرالیسم» نباید موجب این توهّم شود که گویا وی در قطبی متضاد با استبداد خشن و خونین همسرش قرار داشت. خیر؛ سخن بر سر ویژگیهای روانی و شخصیتی اوست.
واقعیت آن است که فرح دیبا در یک خانواده متوسط غربگرا به دنیا آمده بود و انتقادات او نه بر اساس واقعیتها، بلکه بر مبنای ویژگیهای شخصیتیاش بود که گاه از گرایش و تمایل وی به قدرت طلبی و نفوذ در سیاست نیز نشأت میگرفت؛ چنانکه علم نیز به موضوع دخالتهای فرح در امور سیاسی اشاره کرده و در بخشی از خاطراتش نوشته است: «مدتها قبل به شاه پیشنهاد کردم بد نیست مهمانی شامی برگزار شود که بتوانند جمعی از برگزیدگان را به آن دعوت کنند؛ مخلوطی از دیپلماتهای خارجی، سرمایهداران، کارخانهداران و هنرمندان. شاه از این فکر خوشش آمد... اما شهبانو از دعوت سرمایهداران اکراه دارد؛ زیرا معتقد است همگی آدمهایی هستند با اعتباری مخدوش و فاقد حسن شهرت»
البته علم چنین آورده است که شاه چندان به نظرهای شهبانو توجه نمیکرد؛ چنانکه در همان مورد مهمانی از پیشنهاد فرح عصبانی شد و گفت: «کی نظر شما را پرسید؟ من هستم که ترتیب این کارها را میدهم نه شما. علم همیشه نظر شما را جویا میشود که دلیلش را نمیفهمم». علم ادامه داده است: «متأسف شدم باعث ناراحتی شهبانو شدم». یا در جای دیگر در این باره نوشته است: «شاه فرمودند شهبانو خیلی حساس است. باید حرفهای ایشان را گوش کرد، ولی اگر هر چه بگویند و بخواهند، عمل کنیم، کلاهمان پس معرکه است...». با این حال و بهرغم آنکه شاه تلاش میکرد مانع دخالتهای فرح در امور سیاسی گردد، «با توجه به واقعیتهای موجود میتوان حدس زد که او نقش مؤثری در روند تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داشت و میتوانست بیپرده با شاه به گفتوگو بپردازد».
علم قصد داشت خاطراتش را منتشر کند و بدون شک دوست داشت تا از خود چهرهای مقبول ارائه دهد و به منافع خانوادهاش نیز خدشهای وارد نشود. مطالب حس صداقت را بروز میدهند و افرادی نیز به دقت و صحت سخنان علم در ثبت مکالماتشان شهادت دادهاند.
فرح در اعمال و مانور قدرت سیاسی خود تا جایی پیش میرفت که گاه بیپروا و بدون توجه به آثار سوء برخی از اقدامات خود بر منافع سیاسی دربار یا کشور، تنها خواسته خود را پیگیری میکرد؛ برای مثال علم به دعوت از رئیس جمهور جدید یونان و همسرش توسط فرح اشاره کرده که بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی انجام شده بود. این دعوت که به بیستوهشتم مرداد 1352 مربوط میشد، در حالی انجام شد که به گفته وی، رئیس جمهور جدید یونان در رویه سیاسی خود بسیاری از مخالفان سیاسی را آزاد کرده و قول آزادی مطبوعات و برگزاری انتخابات آزاد را داده بود که این موضوع میتوانست بر منافع سیاسی شاه و دربار تأثیر گذارد. این دوست صمیمی شاه بعد از آن اذعان کرده که شهبانو تنها کسی است که میتواند همه مطالب را به شاهنشاه بگوید و او بعد از شهبانو در مرتبه دوم است. همچنین علم به نقل از شاه، فرح را عامل تعدیلکننده بزرگ دانسته است.
فرح، زنی صرفهجو یا ملکهای ولخرج و بیبندوبار
اسدالله علم به موضوع خرج و مخارج فرح نیز اشاره کرده و گفته است که فرح تمایل داشت مردم او را به عنوان شخصی صرفهجو بشناسند؛ مثلا در قسمتی از خاطرات علم آمده است: «در اصفهان علیاحضرت به ما پیوستند. سر شام، شهبانو شکایت کردند که یک مجله نوشته است کیک تولد شهبانو در بیرجند دویست لیره تمام شده است» یا در جای دیگر از اصرار فرح بر صرفهجویی در برخی امور جزئی نیز نوشته است: «مثلا شراب که سر ناهار باز میکنند از مهمان بپرسند که میخورد یا نمیخورد، بعد بریزند. مخصوصا در مهمانی عربها که شرابخور نیستند».
برخی دیگر از درباریان یا نزدیکان شاه و فرح برخلاف این نظر، او را زنی ولخرج دانستهاند. مینو صمیمی، از نزدیکان فرح، در این باره گفته است: فرح در اوایل زندگی خود بسیار ساده میپوشید و کم خرج میکرد، اما بهتدریج که بر قدرت و ثروت شاه افزوده شد، او نیز به لباسهای شیک و گران روی آورد و هر روز مبالغ هنگفتی صرف هزینههای شخصی خود میکرد.منابع: سایت تاریخ ایرانی، سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران