فقط مذهب بود که نگذاشت!
بسیار مشهور است که به حضرت داوود علیهالسلام، نغمه خوش و دلپذیری عنایت شده بود، به گونهای که پرندگان، هنگام نماز وی، در محراب عبادتش جمع میشدند و حیوانات بیابان نیز به او نزدیک میشدند و از شدت تأثیر جذبه صدای خوش او، حضور مردم (و خطرهای ناشی از آن) را فراموش میکردند، تا آنجا که امیرمؤمنان علیهالسلام ایشان را قاری اهل بهشت معرفی کردهاند.
نکته اینجاست که آیا تمام هنر، در موسیقی و مزامیر خوش خلاصه میشود؟ اگر اینگونه بود، خداوندی که خود خالق صوت زیبا است و مذهبی که برخاسته از دستورات الهی است، چگونه صدای زیبا و آواز خوش را یک رقیب و مانع برای خود میپندارد؟
در حالی که طی قرنها بخشی از جامعه روحانیت که نوحهخوان نیز بودند، با آموزش ردیفهای موسیقی به تربیت نوحهخوان و مرثیهسرا برای اهل بیت علیهمالسلام مشغول بودند و همین آموزشهای درست بود که باعث میشد تا افرادی مانند کربلایی محمود بهجت، جواد بدیعزاده، مهدی علامه مراثی و نوحههای ماندگاری همچون «مکن ای صبح طلوع»، «نوجوان اکبر من» و ... را خلق کنند که پس از گذشت سالها شنیدنی هستند.
مگر نه این است که سالها پیش حاج میرزا طاهر ضیاء الذاکرین، روحانی بود که ردیف موسیقی را به غلامحسین بنان تدریس کرد. و میرزا ابراهیم بوذری خوشنویس، ادیب و خواننده بزرگ تعزیه و از کارشناسان ردیفهای آوازی، موسیقی را از شیخ حبیبالله شمسالذاکرین کاشی فراگرفته بود
در جایی خواندم استاد اقبالآذر که ردیفهای موسیقی را از حاج ملا کریم قزوینی آموزش دیده بودند، در ۱۵ سالگی برای بهبود افت کیفیت صدایشان، علاوه بر تمرین و ممارست، متوسل به خداوند متعال شدند.
در عصر قاجار حکیم میرزا جهانگیر خان قشقایی، سرسلسله عرفای معاصر و از مدرسان حکمت، قبل از 40 سالگی نام آشنای ساز و تار بودند و چون دانستند همانطور که ساز انسان خراب میشود و نیاز به تعمیر دارد، خود ادم هم خراب میشود، و چنان شد که عرفای معاصر خود را خوشهچین شاگرادان وی میدانند.
و اینها نشان دهنده این است که موسیقی ما هیچگونه اختلافی با مذهب ما ندارد، بلکه در برخى از احادیث به تغنّى در قرآن، امر شده است.(ابوالقاسم خویى؛ «منیة السائل»، ص179)
شجریان در تلویزیون استرالیا گفت: «۳۰ سالی است که مذهب در سیاست وارد شده و حکومت را به دست گرفته و نتیجه بسیار بدی داشته است (!) و همه (!) به این باور رسیدهاند که باید دین و مذهب از سیاست جدا شود...»
شما که خود اهل مشهد و فرزند استاد قرآن هستید و به همین جهت تحت تعلیم پدر از ابتدا تلاوت قرآن را آموخته و به پرورش صدای خود پرداختید. بگونهای که قبل از انقلاب در رادیو تلاوت و صدایتان پخش میشد، و بعد از انقلاب به مدد تلویزیون میلیونها نفر از مردم ایران با آواز ربنای شما معنویت افطارشان دوچندان میشد، نشانهای بر عدم رقیب شمردن هنر موسیقی در جمهوری اسلامی ایران است.
در مصاحبهای که با روزنامه ایران داشتید، از ماجرای کنسرتی در دانشگاه ملی سخن گفتید که قرار بود توسط حزب توده برگزار شود و شما که هنر را متعلق به مردم میدانستید، سعی کردید پلاکارد و شعار های حزب توده را از سالن خارج و بعد اجرا داشته باشید، ولی باز هم بدلیل حواشی سه سال خانه نشین شدید.
با توجه به تجربهی شما در سال 58، نمیداند چرا از سال 88 به بعد، بجای احترام به همه مردم جانب عدهای را گرفتید و بخش دیگری از مردم را نادیده انگاشتید و در دانشگاه ملی امروز که کشور عزیز ایران است، خود نگاهدارنده پلاکارد طیف خاصی شدید!؟
متاسفانه شجریان برخلاف آنچه بارها گفته است در سالیان اخیر کمی وارد دعواهای جناحی شد و نتوانست موضع فراملی هنری خود را حفظ کند. حتی وی امروز در کنار کسانی قرار دارد که روزی خود را از آنها به دلیل عدم سو استفاده محافظت میکرد و با کسانی عکس یادگاری میاندازد که به موسیقی مبتذل آنها در زمان پهلوی اعتراض داشت. شجریان بر خلاف اینکه میگوید به نفع مردمش موضع میگیرد، اما در رسانههای کسانی این کار را میکند که بیشترین فعالیتها را علیه ملت ایران داشتهاند. گوشهای از اظهار نظرهای وی را که حتی دوست قدیمی او به تندروی در آنها اذعان دارد را با هم مرور میکنیم:
شهریور 88، صدای امریکا، برنامه دو روز اول
«واقعا این انتخابات نباید نتیجهاش به این شکل درمیآمد. من فکر نمیکنم اینها بعد از این بتوانند مملکت را اداره کنند، فقط میتوانند کنترل کنند و کار دیگری نمیتوانند بکنند!»
اردیبهشت 89، بیبیسی فارسی، برنامه پژواک
«حقیقتش من از اولش هم انقلابی نبودم ولی دور و بر من همهاش افرادی بودند که گرایش سیاسی و چپی داشتند و مجبور بودم توی آن بچهها باشم، چون اطراف من همه سیاسی حرف می زدند.»
شجریان در ادامه همین مصاحبه در پاسخ به صادق صبا رییس بخش فارسی بیبیسی که از او میپرسد اصولا نگران نیستید که حکومت ایران بخواهد با شما برخورد کند یا شما را بازداشت کنند، میگوید: «نه، چه برخوردی بکنند؟ اصلا از زندان و بازداشت هراسی نیست!»
بیست و سوم خرداد 88 شبکه تلویزیونی سیانان
«در طول ۳۱ سال گذشته حتی یک هفته یا یک روز هم احساس شادی نکردم!»
شجریان در گفتوگو با سیانان، هنر را ابزاری سیاسی علیه حکومتها و خصوصا جمهوری اسلامی ایران میداند و میگوید: « هنر در ذات خود یک نوع اعتراض است، برای همین حکومتها، وقتی هنر پا به عرصه تقابل میگذارد از آن وحشت دارند و میترسند!...»
تلویزیون استرالیا
شجریان در تلویزیون استرالیا گفت: «۳۰ سالی است که مذهب در سیاست وارد شده و حکومت را به دست گرفته و نتیجه بسیار بدی داشته است (!) و همه (!) به این باور رسیدهاند که باید دین و مذهب از سیاست جدا شود...»
شجریان در پاسخ به سؤال خبرنگار شبکه تلویزیونی اس.بی.اس استرالیا درباره این که با خواندن آواز دخترش در برابر مردان و ترانههای سیاسی خود آیا قصد دارد با این کارها با جمهوری اسلامی دهن کجی کند، میگوید: «آنها راه خودشان را میروند و میگویند قوانین الهی است و قابل تعویض نیست ... آنها کار خودشان را می کنند و ما هم کار خودمان را میکنیم.»
روزنامه ایران سال 95
حال بعد از گذشت چند سال در مصاحبهای با روزنامه ایران انجام داد، مواضعی منعطف و لطیفتر از چند سال اخیر گرفت و شاید نشان از فکر برگشت در سر داشته باشد:
- هنرمند اگر در قاب و قالب احزاب و گروهها قرار بگیرد به اندازه همان قاب کوچک میشود... هرگز موسیقیام را در خط یک حزب خاص قرار ندادهام. من کار اجتماعی انجام میدهم کار سیاسی نمیکنم. کار من اجتماعی است و از درد اجتماع میگویم.
- من سخت جلوی کسانی که فعال سیاسی بودند یا احزاب سیاسی که میخواستند از موقعیت هنری من سوءاستفاده کنند ایستادم... یک بار حزب توده این کار را کرد، یک بار مجاهدین (منافقین) این کار را کردند. هر بار یکی از اینها سراغ ما میآمدند و تقاضاهایی داشتند و من مجبور شدم کنسرت را تعطیل کنم و اعلامیه دادم به دلیل اخلال در کنسرت، این کنسرت تعطیل است...
متاسفانه شجریان برخلاف آنچه بارها گفته است در سالیان اخیر کمی وارد دعواهای جناحی شد و نتوانست موضع فراملی هنری خود را حفظ کند
- چندین سال پیش از این نیز کنسرتی در شهر استکهلم با گروه عارف به سرپرستی زنده یاد پرویز مشکاتیان داشتیم، به محض حضور ما در صحنه گروهی شروع کردند به شعار دادن، تا نشستیم دیدیم از این طرف و آن طرف شعارهایی بر ضد جمهوری اسلامی سردادند. بچههای گروه همه ناراحت شدند. بعد از اندکی متوجه شدم یک عدهای خاص، با برنامهریزی که از قبل تدارک دیده شد رفتهاند بلیتها را خریدهاند و اکثریت جمعیت سالن را آنها تشکیل دادهاند. وقتی اینها شعار دادند ما فقط نشستیم و گوش کردیم و اینها شعارهایشان را دادند. دیدند ما هیچ کاری نمیکنیم. یک عده از مردم عادی هم که آمده بودند. هم دست زدند که ما کارمان را شروع کنیم. من هم به پرویز گفتم که تصنیف آخر را اجرا کنیم و بعد برویم. به دلیل همین اخلال در این کنسرت، سه کنسرت دیگر را اصلاً برگزار نکردیم. کلی هم شخص خودم ضرر و زیان برای کنسرتها دادم، مخارج و پول سالن هم افتاد گردن من و همه را پرداخت کردم. هیچ کس نیست که بگوید آفرین شجریان که این کارها را کردی! من نمیخواستم کار سیاسی بکنم.
- ربنا را در سال 58 برای مردمی خواندم که با یک اخلاصی روزه میگیرند و نزدیک افطار حال و هوای خاصی دارند و در واقع یک مناجات برای آنها است. در سال 74 برای آقای لاریجانی که آن موقع رئیس صدا و سیما بود نامه نوشتم ... در آنجا گفتم فقط اجازه پخش ربنا را دارید. زیرا برای افطار مردم آن را خواندهام. ولی بعد از چند وقت دیدم دوباره این کار را انجام میدهند ... به هر حال من شکایت کردم و گفتهاند که شجریان خودش نخواسته ربنا پخش شود که این را کاملاً تکذیب میکنم.