تبیان، دستیار زندگی
جیغ یغو از سوراخ تپه اش اومد بیرون...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصام کو؟

جیغ جیغو از سوراخ تپه اش آمد بیرون. دو زانو نشست روی زمین و با دست های پشمالویش این طرف را گشت، آن طرف را گشت.

عصام کو؟

چشم های جیغ جیغو ضعیف بود. خوب نمی دید. یک دفعه از خوش حالی جیغ کشید: پیدا کردم. عصام رو پیدا کردم.

عصا که یک مار دراز خاکی بود، فیشی کرد و گفت: فیش، نیش می زنم نیش. چی داری می گی واسه خودت؟ ولم کن بذار برم و خزید و رفت.

جیغ جیغو با پوزه درازش بو کشید. یک دفعه با خوش حالی جیغ کشید: آخ جون عصام رو پیدا کردم. و دم الاغ راکه مثل سیخ شده بود کشید.

الاغ عر عری کرد و گفت: چی چی رو عصام رو پیدا کردم، دمم رو ول کن. و یک جفتک جانانه ای پراند.

جیغ جیغو چند متر پرت شد آن طرف و افتاد، روی عصایش . با دم نرم و نازکش روی عصا کشید.

با خوش حال جیغ کشید: خود خودشه. این دیگه عصامه. ارث بابامه.

بعد عصایش را برداشت و عصا عصا را افتاد رفت عروسی دختر خاله اش.

koodak@tebyan.com

تهیه: شهرزاد فراهانی- نویسنده: محمد رضا شمس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.